«زن زندگی آزادی» نبرد استالینگراد ماست،
فرزانه روستایی - با جنبش و انقلاب مقدس «زن زندگی آزادی» مردم ایران برای سومین بار در نیم قرن گذشته می روند تا برای خاورمیانه تاریخ بنویسند و خطاهای گذشته خود را در حق مردم منطقه جبران کنند.
سال ۱۹۷۹ ایرانیان موتور منفور بنیادگرایی را روشن کردند و موجی از جریان های اسلامی و بنیادگرا مسبب بر باد رفتن صدها هزار جان عزیز از مردم کشورهای منطقه شد. سال ۱۹۱۰ نیز جنبش سبزایران موج بهار عربی را به راه انداخت و جلایی به صحنه سیاسی کشورهای اسلامی علیه دیکتاتورهای منطقه داد.
اما این بار جنبشی در ایران فعال شده که از برگ گل نرم تر و از قدرت بتون مسلح نیز مقاوم تر است چون زنان و مادران و دختران شجاع و نترس و نیز جوانان غیور این آب و خاک آن را هدایت می کنند.مردم ایران سرکوب های ادواری متعددی را تجربه کرده اند و هر بار با بدنی باتون خورده و روحی آزرده در لاک خود فرو رفتند تا دوباره راهی برای برون رفت از این نظام نکبت بیابند. اما، این بار با گذشته فرق دارد زیرا مردم ایران دریافته اند که اگر این نظام اسلامی مافیایی را مغلوب نسازند کمترین خسارت این است که یزودی بیش از نیمی از جمعیت کشور در اثر خشکسالی و سوء مدیریت حتی آبی برای نوشیدن نخواهند داشت.
این نبرد، نبرد مرگ و زندگی است. در این نبرد یا ما نظام ولایی را به بایگانی تاریخ خواهیم فرستاد یا سرزمین حافظ و سعدی و مولوی و رودکی تبدیل به یک کربلای بی سر و ته و غریبه خواهد شد. از این روست که نبرد امروز ما را می توان به نبرد استالینگراد تشبیه کرد که هم برای متفقین مصداق همه یا هیچ بود و هم برای ارتش اشغالگر آلمان.
با نبرد استالینگراد در سال ۱۹۴۳عملا جهت تاریخ تغییر کرد و تکلیف آینده جنگ جهانی دوم نیز روشن شد. اگر ارتش آلمان درنبرد استالینگراد شکست نمی خورد جنگ جهانی برای سالیان دیگری و با تلفات و خسارات بیشتری ادامه می یافت، اما سربازانی که از آب و خاک خود دفاع کردند تاریخ ساز شدند.
جنبش و انقلاب « زن، زندگی، آزادی» نیز برای سرزمین ما که در اشغال لشگر بیگانه ی بنیادگرای آخوندی قرار دارد به نوعی نبرد استالینگراد است. بدون پیروزی در این نبرد سالیانی خواهد آمد که لات ها و قوادها بر ویرانه های آشیانه ما زاد و ولد خواهند کرد و تصمیم نظام برای فراری دادن ایرانیان اصیل از آب و خاک و تاریخ و فرهنگی اجدادشان محقق خواهد شد و همانی رخ خواهد داد که فردوسی عظیم از آن انذار داده بود که سرزمین ما کنان پلنگان و ددان نشود.
این یک نسل کشی سیستماتیک است!
یک پاکسازی خاموش ولی ویرانگر در ایران جریان دارد که ترکیب جمعیتی و فرهنگی کشور را به ویرانی خواهد کشاند. اقشار مذهبی بدون دانش و سرمایه فرهنگی بشدت درحال افزایش نسل هستند و ایرانیان اصیل و تحصیلکرده و با فرهنگ در اثر فشار زندگی یا سرکوب های سازماندهی شده یا در حال ترک کشور هستند یا هر روز بی توش و توان و بی ابزارتر می شوند. در وضعیتی که فرزندان اقشار مذهبی وابسته به نظام با ورود سهمیه ای به دانشگاه عملا هر روز موقعیت های شغلی و اقتصادی بیشتری را در اختیار و کنترل خود می گیرند، دیگر اقشار مردم از ایرانیان با هر سطح از تحصیل و دانش با اعمال محدودیت های روز افزون، بدون درآمد و پشتوانه به حال خود رها شده اند تا ریشه کن شوند.
اگر طی چند سال گذشته موج شیعیان عراقی برای تجارت دختران و زنان ایرانی به مشهد سرازیر شدند و نیز بازار خرمشهر و آبادان از سوی عراقی های پولدار از صبح تا ظهر جاروب می شد بزودی شاهد خواهیم بود که سیمای کشور بیشتر به یک کشور عربی مثلا عراق یا لبنان شبیه خواهد بود تا ایرانی که چند هزار سال سابقه فرهنگی و تاریخی دارد.
جنبش زن زندگی آزادی نبرد استالینگراد ماست، چرا که اگر این جنبش را ببازیم تاریخ و فرهنگ و اقتصاد و طبیعت و نسل خود را بر باد رفته خواهیم یافت. دختران و پسران جوان ما سرمایه های این آب و خاک هستند که در مقابل نیروهای سرکوبگر تا دندان مسلح و لات ها و چاقوکش ها سینه سپر کرده اند و گاها چون برگ خزان بر کف خیابان ها می ریزند. این شیر دختران و شیر پسران جوان برای آینده ای که به آنها تعلق دارد تن به نبردی نابرابر با تک تیراندازها و باتون لباس شخصی ها داده اند، ولی کوتاه نمی آیند.
بی تردید برای روحانیت و این نظام مذهبی بد ریشه، مسائل و مصالح کربلا و نجف و ساکنان لبنان اهمیت بیشتری دارند تا مشکلات اقتصادی اجتماعی فرزندان این آب و خاک. اما مردم ایران این بار تصمیم گرفته اند همگی به کسوت کوروش بزرگ و رستم و آرش و آریوبرزن و کاوه آهنگر و مزدک و بابک خرم دین و حسن حلاج ظلم ستیز درآیند و وطن خود را از انیرانیان پاک سازند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر