رامین کامران
بسیاری از وقایع بین المللی به دلیل دستمالی شدن خبری و اختلاط ناگزیر با تبلیغات طرفهای درگیر، صورتی پیچیده پیدا میکند که در ذاتش نیست. کلافی میشود که بسکه از هر طرف میکشند و پیچ و تابش میدهند، سر در گم میشود و دیگر نمیتوان سر و تهش را پیدا کرد.
داستان اتم در جمهوری اسلامی از این مقوله است. اول اینکه از ابتدا جز هوچی بازی نبوده که برای تحت فشار گذاشتن ایران و مردمش به راه افتاده است، با این بهانۀ مضحک که حکومت میخواهد بمب اتم درست کند و از آن علیه اسرائیل استفاده نماید. بی توجه به اینکه هر کس با سلاح اتمی به کشوری صاحب این سلاح حمله کند، نابودی خودش را رقم زده است. سلاح اتمی دکترین تهاجمی ندارد و برنمیدارد، نه در ایران و نه در هیچ کجای عالم. گاهی حرفهایی در این زمینه زده میشود ـ بیشتر هم در آمریکا ـ ولی هیچ استراتژی که عقل به سر داشته باشد، جدیشان نمیگیرد. شعارپردازی در باب آخرالزمانی بودن رژیم ایران، ترفندی بود برای پوشاندن خلل منطقی این گفتار. طبعاً از اینکه در اسرائیل و بخصوص خود آمریکا، بیشتر از آخرالزمان بحث میشود تا ایران، سخنی در میان نیامد.
به همین بهانۀ مضحک بود که انواع فشار های بیسابقه متوجه ایران گشت و همینطور هم بر آنها اضافه شد تا جنگ اقتصادی را که اسم تحریم رویش گذاشته اند، بپوشاند. به مرور کار به اینجا رسیده که دیگر حتی تکرار توجیهات قلابی اول کار هم لازم شمرده نمیشود. آنقدر از شروع داستان گذشته که کسی به فکر دلایل شروع دعوا نیست و همه همینقدر میدانند و تکرار میکنند که اصولاً باید ایران را تحت فشار گذاشت. هدف نهایی از فشار هم هیچگاه به صراحت بیان نمیشود، چون خلع سلاح کامل ایران است و قابل عرضه نیست.
ختم شدن تحقیقات تسلیحاتی جمهوری اسلامی در زمینۀ اتم که در سال ۲۰۰۳ واقع شده و همه هم از آن باخبرند، تأثیری در روند تبلیغات دروغ نداشته و ندارد. این را یادآوری کنم که کشور های عضو پیمان منع گسترش، تعهد داده اند سلاح اتمی نسازند، نه اینکه در این باره تحقیقی هم نکنند یا وسایلی فراهم نسازند. بنا بر این هر ایرادی که راجع به غنی سازی و این امور به جمهوری اسلامی گرفته میشود، بی موضوع است. ولی از آنجا که میدانیم کسی به این مسئله توجهی نمیکند، برسیم به هستۀ اصلی اختلاف که در ابتدا به آن اشاره کردم.
اصل دعوا بسیار روشن است و بر سر سیادت است بر خاورمیانه. ایران نامزد اصلی نیل به این مقام است ولی اسرائیل هم به اتکای پشتیبانی آمریکا و اروپا که در حقیقت حیاتش به آنها بسته است، مدعیست و در تعیین سیاست پشتیبانان خود که در عمل دنباله روش هستند، نقش اساسی ایفا میکند. عدم حضور این کشور در مذاکرات هیچ معنایی ندارد، چون به طور نیابتی به آنها جهت میدهد.
تحلیل این درگیری معمولاً با استفاده از دو مقولۀ معامله و مقابله انجام میپذیرد. دائم سخن از این است که اولی بهتر است و باید به تحققش کمک کرد و اینکه دومی فاجعه بار است و باید به هر قیمت از آن گریخت. میدانیم که هر معامله ای را هم به بهانۀ گریز از مقابله برای ما توجیه میکنند ـ نمونه اش برجام، ولی قبلش هم داستان جز این نبود. وقتی این بازی دوگانه جا افتاد، راه برای طرح انواع مسائل پیچیده و در نهایت بی اهمیت باز میشود و وقت و فکر همه را مشغول خود میکند، مثل همین امروز.
نکتۀ اصلی که بسیار ساده است این است که معامله ای در کار نیست و اصلاً به نظر هم نمیاید که بتواند صورت بگیرد. کافیست به موضع آمریکا که سخنگوی اصلی اسرائیل است، بنگرید. از اول هر چه بوده، خواست یکطرفه و بلاعوض بوده. حال این خواست گاه به صورت قسطی بیان شده و گاه ـ البته بیشتر از طرف خود اسرائیل ـ به صورت یکجا. صرفنظر مطلق از فن آوری اتمی، فقط گام اول کار است و خلع سلاح مطلق هدف نهایی. به دوازده شرط پمپئو که در حقیقت از اول پایه های خواست آمریکا بود و هنوز هم هست، نگاه کنید: تمامی خواسته های حداکثری این کشور که ظاهراً قرار است پس از مذاکره حاصل گردد، عملاً به عنوان شرط مذاکره فهرست شده. قبول این شرطها معنایی جز تسلیم بی قید و شرط ندارد و حصولشان مذاکره را بی موضوع میکند.
قبول چنین خواستهایی برای هیچکس ممکن نیست. ولی قبول اینکه وضعیت چنین است نیز ،در جای خود، برای مردم ایران که حکومت اسلامی را نمایندۀ راستین خود نمیدانند و میخواهند با جهان تعامل صلح آمیز و زندگانی تؤام با رفاه داشته باشند، به هیچوجه آسان نیست. زیرا مستلزم پذیرش این حقیقت تلخ است که نقداً و تا تغییر بنیادی اوضاع، بهبودی ممکن نیست. ممکن نبودن معامله یعنی ادامۀ سختیهای سیاسی و بخصوص اقتصادی که کمر مردم ایران را خم کرده است. آمریکا میکوشد با جنگ اقتصادی طرف مقابل را به زانو درآورد. پشتیبانی اصلی این زیاده خواهی سنای آمریکاست که عملاً در اجارۀ اسرائیل است و دست مجریه را هم بسته است. جمهوری اسلامی یک بار با برجام عقب نشست، عاقبتش را دید و دست و پایش را جمع کرد. توانش را هم در ادارۀ درست اقتصاد و کم کردن این فشار همه میدانیم.
تا به امروز، جنگ به رغم تمامی تشبثات اسرائیل واقع نشده و بی پایه نخواهد بود اگر بگوییم که در افق ممکنات دیده نمیشود؛ معامله هم به دلیل موضع طرف آمریکایی که همه چیز را میخواهد بگیرد و هیچ نمیخواهد بدهد، صورت پذیر نیست؛ میماند مقابله که حتماً برای ایرانیان مطبوع نیست ولی در میدان واقعیت رقیبی ندارد. کشمکش دراز مدت است. تا همین حالا بوده و از این پس درازتر هم خواهد شد. این بازی، به رغم کاربرد اصطلاح رایج و بازاری آمریکایی، برد برد نخواهد بود، چون ساختارش اقتضأ نمیکند. یا از طرف ایران، دسته ای از جنس اصلاح طلبان سخن میگویند که میخواهند هر چه آمریکا میخواهد بدهند و یا گروهی که تن به این خواستها نمیدهند. متأسفانه در این میان ملت ایران محلی از اعراب ندارد. حقیقت تلخی است و تحملش هر روز از روز پیش سخت تر، ولی نباید به این دلیل تصور کرد که شکست در این مقابله حال و روز ایرانیان را بهتر از امروز خواهد کرد. مبلغان فارسی زبان سیاست آمریکا هر چه میخواهند بگویند.
۱۴ نوامبر ۲۰۲۱، ۲۳ آبان ۱۴۰۰
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر