انتخابات مکانیزمی است که از طریق آن ایدهها و برنامههای افراد، احزاب و جریانها مورد داوری افکار عمومی قرار میگیرد و در نهایت جریانی با رای مردم پیروز میشود و جریانی هم با رای مردم شکست میخورد.
در کشورهای دموکراتیک این امر بدیهیتر از آن است که بر سر نتایج آشکار انتخابات تفسیرهای انحرافی و هرمنوتیکی غیر واقعگرایانه به میان کشیده شود تا واژگونه معنایی از نتایج انتخابات ارائه شود. اما در ایران گویا نتایج انتخابات حتی اگر در شگفتانگیزترین شکاف میان جریانات شکست خورده و مردم هم قرار بگیرد، باز از اردوگاه اصلاحطلبان سخنان دیگری به گوش میرسد.
مردم و تحریمکنندگان ملامت میشوند. از دید این جریان گویا مردم مومی هستند نزد جریانات سیاسی. حال
اگر نظر مردمی، هرگاه سمت آنها و موافق آنها شد، هم انتخاب مردم انتخاب درستی بوده و هم صدای مردم صدای حقیقت تلقی میشود و هم انتخابات، انتخاباتی آزاد معنا میشود ولو اینکه گروههای زیادی محذوف باشند تا پیروزی آنها مسجل شده باشد. اما اگر مردم در یک لحظه معین تاریخی تصمیم بگیرند به این جریان «نه» بگویند، زمین و زمان را در پیشآمدن این شکست مقصر و گناهکار میدانند و به عقوبت و کیفر وعده میدهند.ضمن اینکه نه تنها قبول نمیکنند که شکستخوردهاند، بلکه با فرافکنی سعی میکنند هیچ جریانی را پیروز انتخابات ندانند.
در انتخابات ریاستجمهوری اخیر علیرغم رد صلاحیت حداکثری شورای نگهبان، عده ای از اصلاحطلبان و رهبران شاخص آنها با این توجیه که ما میآییم تا قاعده مهندسیشده را برهم زنیم و نتیجه را به نفع خود رقم میزنیم، پا به میدان نهادند. زمانی که این جماعت در این اندیشه بود، تحلیلگران واقعگرا در نوشتهها و مقالات و مصاحبههایشان، اذعان میداشتند که این استدلال نه پشتوانه معرفتی درستی دارد و نه از پرنسیبهای اخلاقی نشات میگیرد و نه المانی از پذیرش این ایده و قبول مشارکت سیاسی این جریان در هسته سخت قدرت مشاهده میشود. و از همه مهمتر اینکه جامعه هیچ رغبتی برای ورود در این بازی نمایشی احساس نمیکند. اما همه این انذارها و واقعیت ها به گوش اصلاحطلبان انتخاباتمحور گران میآمد. آنان مغرورانه تصور میکردند مردم مهرهای هستند در دستان آنها که با فرمان و قیام و قعودشان، نظرشان را منطبق بر این جماعت میکنند اما نتایج انتخابات نشان داد میزان مشروعیت این دسته از اصلاحطلبان و این نوع نگرش اصلاحطلبی حتی از پیشبینی بدترین تحلیلها نسبت به وضعیت این جریان، بسی فزونتر بود و شکاف عمیق معناداری میان اصلاحطلبان ذهنگرای جدا از عینیت جامعه، به وجود آمده که این شکاف با ترمیم و اصلاح این جریان پر شدنی نیست و تنها باید اتمام این نحله از اصلاح ثطلبی صندوقمحور را به بانگ بلند اعلام نمود.
اما با وجود اعلام نتایج و حمایت بسیار ضعیف جامعه از جریان اصلاحطلبی، نه فقط در رقابت با مثلث تحریمیها، رئیسی، آرای باطله؛ که حتی در رقابت با محسن رضایی، این جریان حاضر به پذیرش شکست و اتمام راهبردهای سیاسی شکستخورده خود در آزمونهای فیصلهبخش گوناگون در سالهای اخیر نیست که نتیجه آشکار آن پایان مرجعیت سیاسی این جریان در بزنگاههای اعتراضی دی ۹۶ و آبان ۹۸ بود. اصلاحطلبان در تناقضی آشکار وقتی مردم به خیابانها آمدند علیه آنها شوریدند و جملات قصاری علیه معترضان به جانآمده گفتند و در موسم انتخابات حافظه مردم را ضعیفتر از آن مینگاشتند، که این بیمرامیها را به یادآرند و تصور میکردند باز این مردم صندوقها را آبستن آرا به این جماعت میکنند. اما مردم تصمیم گرفتند که با صدای بلند به این مهندسی انتخاباتی «نه» بگویند. این «نه» در وهلهی اول عمیقتر و بزرگتر به اصلاحطلبان گفته شد.معنای رفتار مردم در این تحریم ملی بسیار هوشمندانه بود. علیرغم بزک کردن انتخابات توسط اصلاحطلبان و رقابتی نشاندادن انتخابات در روزهای پس از مناظره، آن هم پس از یاد بردن آنچه که پیشتر همین جماعت از مهندسی انتخابات و نتایج از پیش تعیینشده میگفتند، حکایت از درک نادرست جریان اصلاحات از واقعیات جامعه بود. اما شگفتی بیشتر آنجاست که پس از چنین نتایج فاجعهباری برای این جریان، آنها نه تنها حاضر به پذیرش شکست نشدند، بلکه به اکثریت تحریم ثکننده حمله آوردند. این اندازه از اعتماد به نفس کاذب اصلاحطلبانِ صندوقمحور آنگاه شگفتانگیز میشود که با نیمنگاهی به میزان آرای نفرات اول شوراها در شهرهای مختلف و نسبت آن با واجدان حائز رای در این شهرها مانند تهران، کرج، شیراز، اصفهان، اراک، سنندج، رشت، قزوین، همدان، خرم آباد، کاشان، کرمان، کرمانشاه، قم و….به نیکی میتوان دریافت که حتی درصد مشارکتکنندگان بسیار کمتر از آنی است که به صورت رسمی اعلام شده است، چرا که نتایج انتخابات در این شهرها با درصد تجمیع اعلام رسمی وزارت کشور همخوانی ندارد.
زیتون
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر