نمودهایی از سکولارشدن در جامعه شهری ایران
تغییر و باز تغییر ارزش ها و هنجارهای فرهنگی مسلط در ایران
کاظم ایزدی
چکیده:
در هر جامعه ای، از جمله ایران، روابط افراد با یکدیگر قراردادی و خاص است. این روابط معمولاً از بستر نیازهای فردی و جمعی برمیخیزد و نظام ارزشی آن جامعه (شامل ارزشهای فرهنگی- دینی، سنتی و اخلاقی -اجتماعی، خانوادگی، جنسیتی و…) را شکل میدهد. ارزشها بارعاطفی- معنوی دارند و معمولاً درهنجارها نمود ظاهری پیدا میکنند. درهر جامعهای نظام ارزشی کنشهای فرد اجتماعی را تعریف میکند و میان اعضای جامعه پیوند میزند و رفتار وکردارشان را نظام میبخشند.
ارزش ها، به ویژه ارزشهای مسلط بهعنوان عامل پایهای کنترل اجتماعی به همراه قانون اساسی و قوانین مصوبه مملکتی انتظام جامعه را برقرار میسازند و ناهنجاریهای اجتماعی را مانع میشوند. میان ارزشها و دیگرعوامل کنترل اجتماعی رابطه ساختاری و سلسله مراتبی وجود دارد. این رابطه با دگرگونی جامعه تغییر میکند، برخی از ارزشها اهمیت سلسله مراتبی خود را از دست میدهند یا به کل حذف میشوند و ارزشها و هنجارهای دیگری جایگزین آن میشوند. پدیدهای که درایران در نظام استبدای پهلوی دوم، به ویژه پس از کودتای 28 مرداد سال 1332 و در حکومت ولایت مطلقه فقیه شیعه روی داد. بسیاری از ارزشها و هنجارهای اجتماعی، فرهنگی، معرفتی و اخلاقی تغییر کردند و یا باز تعریف شدند. قصد این نوشتار بررسی این تغییرات و پیآمدهای آن در کشورمان دراین بیش از سی وپنج سال حکومت ولایت مطلقه فقیه است.
ارزش ها، به ویژه ارزشهای مسلط بهعنوان عامل پایهای کنترل اجتماعی به همراه قانون اساسی و قوانین مصوبه مملکتی انتظام جامعه را برقرار میسازند و ناهنجاریهای اجتماعی را مانع میشوند. میان ارزشها و دیگرعوامل کنترل اجتماعی رابطه ساختاری و سلسله مراتبی وجود دارد. این رابطه با دگرگونی جامعه تغییر میکند، برخی از ارزشها اهمیت سلسله مراتبی خود را از دست میدهند یا به کل حذف میشوند و ارزشها و هنجارهای دیگری جایگزین آن میشوند. پدیدهای که درایران در نظام استبدای پهلوی دوم، به ویژه پس از کودتای 28 مرداد سال 1332 و در حکومت ولایت مطلقه فقیه شیعه روی داد. بسیاری از ارزشها و هنجارهای اجتماعی، فرهنگی، معرفتی و اخلاقی تغییر کردند و یا باز تعریف شدند. قصد این نوشتار بررسی این تغییرات و پیآمدهای آن در کشورمان دراین بیش از سی وپنج سال حکومت ولایت مطلقه فقیه است.
۱- مقدمه
ارزشهای هر جامعهای از بستر پسند و نیازهای فردی و جمعی آن جامعه برمیخیزند، درشکلگیری ایستار فرد اجتماعی تأثیر میگذارند و به نوعی چارچوب کاری او در جامعه را شکل میدهند. ارزشهای مسلط میان افراد جامعه پیوند میزنند ورفتار و کردارشان را نظام میبخشند و به همراه قوانین انتظام جامعه را برقرار میسازند.
در علم اقتصاد، ارزش در کنش و واکنش عرضه و تقاضا دربازار تعریف میشود. جُف مولگان اقتصاددان برجستۀ انگلیسی در تابستان 2010 درنشریهی نوآوریهای اجتماعی دانشگاه استنفورد میگوید: مفهومی را ارزش مینامند که کسی به آن نیاز داشته باشد وحاضر باشد برایش هزینه کند[1].
جامعه شناسان ارزشهای فرهنگی- اجتماعی را یکی ازعوا مل پایهای کنشها و کنترل و انتظام اجتماعی میدانند. برای نمونه، گی. روشه، جامعه شناس دانشگاه مونترال کانادا در بحث کنشهای اجتماعی (1973) ارزشها را پایهی نمادین کنشهای اجتماعی تعریف میکند. او برای ارزشها پنج مشخصه قائل است: ۱- ارزشها در نظام آرمانی قرار دارند و نه در حوادث و مسائل عینی؛ 2- ارزشها هادی کنشهای فردی و جمعیاند؛ 3- ارزشها نسبی اند، نه مطلق؛ 4 – ارزشها بار عاطفی دارند؛ 5 – و بالاخره ارزشها دارای سلسله مراتب هستند و در تغییر سلسله مراتب، ارزشهای رده بالا به مرتبهی پائینتر و ارزشهای دیگری جایگزین آن میشوند. به نظر او در هر جامعهای ارزشها پیوند مستقیمی با آرزوها و آمال آن جامعه دارند و هنگامی که آن جامعه دگرگون میشود، ارزشهای مسلط آن هم تغییر میکنند[2].
تالکوت پارسونز، جامعهشناس معروف نیزدر کتاب ساختار اجتماعی و شخصیتی (1964) ماهیت روابط افراد یک جامعه با یکد گر را قراردادی و خاص میداند. پارسونز نظام ارزشی را به شرح زیر ردهبندی میکند: 1) ارزشها درحوزهی فرهنگی- معرفتی قرار دارند و معمولاً آثارعینیشان درقالب هنجارهای اجتماعی بروز میکند؛ 2) در درون و میان ارزشها و دیگرعوامل برقرارکنندهی نظم اجتماعی رابطهی سلسله مراتبی و ساختاری وجود دارد؛ 3) ارزشها ا زنظراهمیت، سطوح و درجات مختلفی دارند؛ 4) تعلق ارزشی افراد جامعه مطلق نیست و اهمیت آن درنزد افراد و یا گروههای اجتماعی یک رابطهی سلسله مراتبی است[3].
در واقع، نظام ارزشی هر جامعهای از مجموعهی ارزشهای فرهنگی و دینی، اجتماعی (معنوی، مادی)، خانوادگی، جنسیتی، جهانی شکل میگیرد. درهر جامعهای برخی از ارزشها نقش مسلطی دارند و به همراه هنجارهای پسندیده و کارساز وقوانین عوامل فردی وجمعی را کنترل و انتظام آن جامعه را برقرار میسازند.
همانطور که گفته شد، ارزشهای یک جامعه، مطلق و دائمی نیسنتد وانعطاف و تغییر پذیرند. درصورتی که نیازهای اساسی ( فردی وجمعی، مادی ومعنوی) اکثریت افراد جامعه را برآورده نمایند، مردم به آن ارزشها ارج مینهند و آن را ارزشمند و مثبت میدانند و ملاک عمل خود قرارمیدهند و بر رفتار خود حاکم میکنند. ارزشهائی که نتوانند نیازها وانتظارات مهم اکثریت اعضای بالغ جامعه را برآورده نمیکنند، به تدریج اهمیت خودرا از دست میدهند و ارزشها وهنجارهای دیگری جایگزین آنها میشوند.
اگر تغییر درارزشهای مسلط جامعه در جهت مثبت و برای اکثریت اعضای جامعه مفید وکار سازبوده و در برقراری انتظام جامعه نقش آفرین باشد به آن پایبند میشوند، احترام میگذارند و ملاک فعل خود قرار میدهند. ولی اگراین تغییراز دید اکثریت مردم آن جامعه نا هنجار و مضر باشد، با توجه به درجهی اهمیت آن اعتنای کمتری به آن نشان میدهند یا به فراموشی میسپارند و یا با آن به مبارزه بر میخیزند و در صورت لزوم با وضع قانون آن را منع میکنند یا تغییرمیدهند.
نمونهی بارز این دگرگونی ارزشها درانقلاب سال 1357و استقرارحکومت اسلامی در ایران روی داد. حکومت ولایت فقیه شیعه بسیاری ازارزشها وهنجارهای مسلط جامعه را طاغوتی اعلام و محکوم کرد.
نظر به اینکه ارزشها ی مهم فرهنگی، معرفتی، اخلاقی و اجتماعی در جامعهمان بر تنیدگی تاریخی میان ارزشهای این دنیائی و آن دنیائی (درمواردی متضاد با هم) بسترکرده بودند؛ نظام تعلیم و تربیت حکومت استبدادی محمد رضا شاه پهلوی نیز برای پرورش دادن و تفهیم کردن این ارزشها، بهویژه در پیوند با شهروندی، روحیهی کارجمعی وتعاون و همکاری، مهرورزی، مسئولیت پذیری، استقلالی، جنسیتی وو… نه تنها برنامه هدفمندی نداشته بلکه بسیاری ازاین ارزشهای، بهویژه درپیوند با مدنیّیت و حق و حقوق شهروندی، فرهنگ نقد آزاد اندیشه و سازندگی فرهنگی و رشد ونمو ساختار نظم افقی ودمکراتیک جامعه را بر نمی تابیده، تضعیف و یا سرکوب هم میکرده است، بهویژه پس ا ز کودتای سال 1332 و نیمه دوم دهۀ 1340 به بعد؛ و در مقابل ارزشهای دینی را بیخطر دانسته و رشد نمو آنها را تشویق هم میکرده است( ر.ک: ص 7 و منبع: 4) و... این تغییرارزشها و تبلورشان درجامعه که یک شبه رخ نداده و دربستر زمان مورد پسند وپذیرش اکثریت مردم قرارگرفته بود، درجّو انقلابی به سادگی و بدون اعتراض ومقاومت معنا داری مورد پذیرش اکثریت جامعه قرارگرفتند و نظام ارزشیِ با بار فقه شیعه برجستهتر و با برداشت و یا ماهیت اسلام حکومتی ولایت مطلقه فقیه درسطح فردی و جمعی بر کلیهی شئون زندگی عمومی وخصوصی مردم حاکم شد و ملاک عمل قرار گرفته است.
کالبد شناسی این مسائل را به نوشته ی دیگری وامیگذاریم وبحث را ادامه میدهیم.
فرض ما براین است که در این سی واندی سال بخشی ازاین ارزشها وهنجارهای فرهنگی مسلط جامعه، به رغم تمام سختگیریها، تقسیم جامعه به خودی و ناخودی، جنس اول و جنس دوم، زندان کردنها وشکنجهها واعدامها، کوچاندنها و آواره کردنها و… دربخش عمدهای از جامعه، بهویژه شهرنشینِ تحصیل کرده باز تغییر کرده یا در این مسیرقرارگرفته و با شتاب پیش میرود.
در این نوشتار قصد داریم با واکاوی آمارهای رسمی و کندوکاو و بازشکافی یافتههای پژوهشهای انجام شده درایران یا دربارهی ایرانِ دردسترس ، این فرض را به محک بزنیم. تغییر و تحول دربخشهائی از نظام ارزشی جامعه را مورد مطا لعه و تعمق قراربدهیم. ببینیم درارزشهائی که شا لوم شوارتز، روانشناس اجتماعی دانشگاههای امریکای شمالی بهعنوان ارزشهای اجتماعی تعریف میکند (2004)، نظیر ارزشهای خانوادگی و سنتی، دوستی و همگرائی، شهامتی، استقلالی، توفیقی و لذت جوئی ، قدرت طلبی و.. [5] و یا در ارزشهای فروتنی، مهرورزی به فرزند، جمع گرائی، کنترل امیالی (خود کنترلی)، جنسیتی و….که ب. کیم استاد روانشناسی دانشگاههای کالیفرنیا وهاوائی امریکای شمالی و همکاران در مطالعات تطبیقی (1999 تا 2004) ارزشهای فرهنگی مردم آسیا تبار و امریکا تبار [6] مینامد چه تغییرو تحولی رخ داده است.
برای نیل به این هدف، نخست ساختار اجتماعی- فرهنگی جامعه ی ایران وتحولات آ ن را اندکی بازشکافی میکنیم و تصویری از آن به دست میدهیم.
2- نگاهی گذرا بر ساختار اجتماعی – فرهنگی جامعه ایران
بر پایهی آمارهای رسمی کشور[7] جامعه ایران هنوزجـوان است (میانگین سنی حدود 28 سال). بیش از 72درصد شهرنشین هستند. بیش از 80 درصد جمعیت 6 سال و بیشتر کشورمان باسوادند (این رقم درسر شماری سال 1355– دوسال پیش ازانقلاب – کمتر از 50 درصد بود) و بیش از18 درصد آنان (2/18 درصد مرد و 4/18 درصد زن) مدرک تحصیلات دانشگاهی دارند؛ از این دسته بیش از 7 میلیون نفر تحصیلاتی درسطح لیسانس و بیش از یک میلیون نفرتحصیلاتی درسطح کارشناسی ارشد (فوق لیسانس) و دکترا دارند. آمار رسمی وزارت علوم همچنین نشان میدهد که درسال تحصیلی92-1393 نزدیک به 5 میلیون نفردانشجودر2390 دانشگاه و مرکز آموزش عا لی کشورمان به تحصیل اشتغال دارند [ایضاً 7 و خبرگزاری دانشجویان - پرتال].
از سوی دیگر، همین آمارهای رسمی مرکزآمار ایران نشان میدهند که نرخ بیکاری آشکار- نه پنهان- جمعیت درسن کار بالاست – به ویژه زنان با حدود 20 درصد و مردان با بیش از 10 درصد- ونرخ مشارکت اقتصادی بسیار پائین و نزدیک به 38 درصد (برای زنان 12 درصد و مردان 63 درصد) اعلام شد. به بیان دیگر، 88 درصد زنان و بیش ازیک سوم مردان درسن اشتغال، که اغلب جوانِ شهرنشینِ غیر خودیِ دارای تحصیلات عالی هستند ومیتوانند و باید درسازندگی این کشورثروتمند وعقب مانده ومحروم، رشد و توسعه و ُمدرن شدن آن مشارکت فعال وسازنده داشته باشد ازاین حق مسلم محروم شدهاند [ایضاً 7]. با فرص دقیق بودن این آمارها، پی آمدهای این تبعیض، علی الخصوص جنسیتی و نرخ بالای بیکاری و فقر و نبود تأمین و امنیت (اقتصادی، اجتماعی- روانی)، بهویژه جوانان تحصیل کرده فاجعه انگیزاست، عوارض انکار ناپذیری درجامعه، علی الخصوص در مناطق محروم دارد. میتواند انواع نا هنجاریها وآسیبهای اجتماعی را به وجود آورد و یا به شدت شتاب بخشد.
آنچه به این نوشتار مربوط می شود، مطالعه تأثیرات این دسته از پی آمدهای عملکرد نظام و تحولات جهانی در نظام ارزش های مسلط جامعه است؛ عملکردی که میتواند ناهنجاریهای اجتماعی را گسترش دهد، یکی از پایههای اصلی کنشهای جمعی مردم را متزلزل نماید و به جامعه خسارتهای جبران ناپذیر اقتصادی، اجتماعی، اخلاقی- فرهنگی و روانی بزند. نمونهء آن را میتوان دراعتیاد گسترده ی جوانان به مواد مُخدر و تشدید روز افزون آن مشاهده نمود. بر پایه آمار رسمی کمیتهی مستقل مبارزه با مواد مخُدر، حدود چهار میلیون نفر، اکثراً جوان، مصرف کنندهی رسمی مواد مُخدر مانند شیشه (26 درصد)، تریاک (52 در صد)، کراک (16 در صد) و غیره هستند [ر.ک: 8]؛ و بر طبق گفتهی مدیرکل آسیبهای اجتماعی وزارت ورزش و جوانان، در کل کشورهر روز بین 70 تا100 نفر به جمع این معتادان اضافه میشود. وزیر کشور و دبیر کل مبارزه با مواد مخدردر 20 آذر 1392 گفت که حدود 6 میلیون نفر از خانوادههای ساکن در ایران به طورمستقیم یا غیر مستقیم درگیر مواد مُخدرند که بیش از 9 در صدشان زن هستند[9].
در همین جا اضافه کنیم که مطالعه وبررسی عوامل دیگر تأثیرگذار در ایجاد و یا تشدید این پدیدهی اعتیاد و اثرات مستقیم وغیرمستقیم ناگوار آن بر جامعه، نوشتار جداگانهای را میطلبد. دراین جا قصد نداریم به این دُمل چرکین جامعه بپردازیم وآن را کالبد شناسی کنیم. بنابراین، درحد اشاره به بار منفی انکارناپذیر آن بر ارزشها وهنجارهای مسلط فرهنگی- مذهبی جامعه بسنده میکنیم و به دگرگونی نقشها درنهاد مهم خانواده، که این حدود ۶ میلیون درگیر مُعضل اعتیاد هم جزو آن هستند میپردازیم.
3- دگرگونی نقشها، ارزش ها وهنجارهای فرهنگی- اجتماعی در نهاد خانواده
در ادامه بحثِ تغییرارزشها وهنجارهای مسلط جامعه ایران، دگرگونی در یکی ا ز مهمترین نهادهای آن، که همواره مورد احترام بوده ونقش مهمی درکنترل وانتظام جامعه داشته، یعنی نهاد سلسله مراتبی خانواده را اندکی میشکافیم.
همواره یکی ازعُمدهترین وظائف ونقشهای این نهاد، علاوه برتولید مثل و کنترل جمعیت، پرورش و آموزش انسان اجتماعی بهنجارجامعه بوده است؛ چه درخانوار یا خانوادۀ گسترده سنتی و چه درخانوادههای هستهای امروزی ایران. بخش عمدهای از تکوین شخصیت اکتسابی فرزند وپرورش وآموزش ارزشها وهنجارهای معرفتی، فرهنگی واجتماعی (مادی ومعنوی) به عهدهی این نهاد است؛ به صورت همکار اصلی نهادهای مسئول آموزش وپرورش کشورعمل میکند. آموزش و تفهیم بخش مهمی ازارزشهای وهنجارهای در پیوند با استقلالی، مهرورزی، دوستی، فروتنی، کنترل امیالی (خود کنترلی)، شهامتی، جنسیتی و ارزشهای همگرائی جمعی و حس تعاون، روحیه ی کار جمعی و مسئولیت پذیری و همچنین ارزشهای مذهبی- سنتی و… را به عهده دارد. این نهاد همواره تلاش میکند فرزند (فرزندان) خود را از بد آموزیها و فراگیری ناهنجاریها و ارزشهای منفی و ناپسند جامعه، نظیر بزه کاری، دزدی، اعتیاد، فساد اخلاقی و مالی وغیره دور و مصون نگهدارد.
اکنون کوشش میکنیم ببینیم دردوران سی و اندی سال حکومت اسلامی، دراین نهاد بسیارمهم چه تحولاتی روی داده و چه اثراتی (مثبت یا منفی) بر ارزشها وهنجارهای مسلط جامعه به جای گذارده است.
یکی از این تحولات، در نگرش مثبت و مُدرن جوانان به همسرگزینی و تشکیل خانوده مشاهده میشود. بنا بر گفتهی رئیس سازمان ثبت احوال واسناد کشور[10] سن نخستین ازدواج افزایش یافته و برای مردان از 15 به 28 و برای زنان از 13 به 23 سال رسیده است؛ مدیر کل اطلاعات و آمار همین سازمان در مهرماه امسال اظهار داشت که روند ازدواج و تشکیل خانواده رو به کاهش است. آمار سرویس فرهنگی خانۀ ملت [ایضاً 10] در 15 خردادماه سال گذشته نشان میدهد که در سال 1392 نرخ ازدواج به 6/8 درصد کاهش و نرخ طلاق به 4/3 درصد افزایش یافته، که نسبت به سال پیشین بازهم فزونی داشته و شیب آن تندترشده است. برپایه همین آمارهای رسمی نرخ طلاق درسال گذشته بازهم شتاب گرفته و به 4/4 صد رسید. در همین رابطه، مدیرکل آسیبهای اجتماعی وزارت کار و اموراجتماعی در آذرماه امسال به خبر گزاری دانشجویان اظهار داشت [11] که نسبت طلاق به ازدواج از 10 درصد درسال 1384 به 19 درصد در سال1392 فزونی داشته است (در مدت 8 سال نزدیک به دو برابر افزایش)؛ به گفته معاونت وزارت ورزش و جوانان دولت روحانی (در آذر ماه جاری) ازدواج و تشکیل خانواده دیگر اولویت نخست جوانان نیست و اهمیت آن از سال 1382 تا کنون چهار پله نزول کرده و به اولویت چهارم رسیده است[12]. همین نگرانی موجب شده که مدیر کل مشارکتهای اجتماعی همین وزارت خانه بگوید: “نهادهای سنتی پاسخگوی نیازهای جامعه نیستند ولذا دخالت دولت در امور مربوط به ازدوج باید کم شود و امر ازدواج به نهادهای غیردولتی سپرده شود” [ایضاً 12].
یکی از محصولهای عمدهی این رویدادها، افزایش چشمگیر شمار کسانی است که به صورت تنها زندگی میکنند وحاضر نیستند برای زندگی خود شریک برگزینند [ایضاً 11]. کاهش نرخ باروری زنان نمونهای از پی آمدهای همین پدیده است. بررسی مدیریت مشارکت های اجتماعی وزارت ورزش و جوانان [ایضاً 12) نشان میدهد که 14 درصد از زوجها تمایلی به فرزند آوری ندارند و نزدیک به 20 درصد نیز به داشتن یک فرزند بسنده کردهاند. درهمین رابطه، شهلا کاظمی پور استاد جمعیتشناسی دانشگاه تهران در بهمن ماه 1390 به تابناک اظهار داشت که نرخ متوسط فرزندآوری برای هر زن متأهل، که دراوائل انقلاب حدود 6 بوده، در سال 1385 به حدود کمتر ازدو کاهش یافته است[13]. یکی از پی آمدهای این کاهش نرخ ازدواج و فرزندآوری درکاهش رشد جمعیت ایران نمایان شده و رشد متوسط سالانه 9/3 درصد سال 1365 را، بهرغم تمام تلاشهای حکومت وآموزههای اسلامی به کمتراز6/1 درصد درسال رسانده است. و برپایه پیش بینی سازمان ملل متحد، ایران نیز درسال 1401 به گروه کشورهای پیشرفتهای که با رشد منفی جمعیت مواجهاند خواهد پیوست[14].
مسلماً این رویدادها علل و پی آمدهای گوناگونی دارند. قطعاً نمیتوان تأثیرات توسعهء دانشگاهها و سایر مراکز آموزش عالی وعملکردشان (حتا ضعیف) را در بسط چشمگیر سطح دانش و بینش جوانان (دختر وپسر) و یا در اندیشه و جهان بینی و ایستارشان به زندگی این دنیائی را نادیده انگاشت و یا آثار و عوارض تحولات جهانی در این سی واندی سال، به ویژه انقلاب الکترونیکی و تاثیرات آن و… را بررسی و وزن و عوارض شان را تجزیه و تحلیل نکرد. بحثی که جای آن در این نوشتار نیست.
آنچه که با این بحث پیوند تنگاتنگ دارد، سعی در شناخت پی آمدهای احتمالی این رویدادها درآن دسته ازارزشها و هنجارهای مسلط جامعه است که معمولاً نهاد خانواده در آن نقش تعیین کننده یا مهمی ایفا میکند.
در نگاهی بسیار گذرا و سطحی به تاریخ پنجاه سال اخیرمشاهده میشود که با اندک باز شدن فضای سیاسی جامعه و به اجرا درآمدن مواد انقلاب سفید (به اصطلاح شاه و ملت)، گسترش مراکز آموزش عالی و شمار دانشجویان - از هر دوجنس و تقریباً از همهی سلیقه ها ولایه های اجتماعی- ومهاجرت گسترده، بهویژه جوانان روستائی، به شهرهای بزرگ به منظورتحصیل و یا کار و پی آمدهایشان، در برخی خانوادهها جرقههای اولیه تغییر نقشها در روابط خانوادگی پدیدار شد. به تدریج، بخشی از جوانان، بهویژه دانشجویان (پسر و دختر) ناراضی از عملکرد حکومت استبدای پهلوی دوم و نا امید به اصلاح آن، به مذهب روی آوردند و تصور میکردند میتوان راه حل معضلات جامعه را درمذهب یافت. برخی از نهادهای دینی و روحانیون و بازاریان دیندار ناراضی هم فرصت را مغتنم شمرده و نفوذ خود را درجامعه شهرنشین وبه ویژه حاشیهنشین های شهری بسط دادند، همچنان که برخی از نیروهای تحصیل کردهی مخالف رژیم شاه و بهویژه نیروهائی با گرایش چپ مانند مجاهدین خلق و فداییان و جانبداران حزب توده و… مالاً جنبش اعتراضی شکل گرفت وبه انقلاب منجر شد (امری که بررسی آن نوشته دیگری می طلبد).
باری، یکی ازنمودهای بارز این روند حرکتی را در شرکت گسترده جوانان درسخنرانیهائی با بار مذهبیِ- اجتماعی اشخاصی ما نند علی شریعتی (نیمه دوم دهۀ 1340)، آیت الله مرتضی مطهری، برخی از اعضای نهضت آزادی مانند غلام عباس توسلی و یا افزایش چشمگیردانشجویان محجبه دردانشگاهها ومراکز آموزش عالی و محیط کار – حدوداً ازاواخر دهه ی چهل و نیمه ی اول دهه 1350 مشاهده میکنیم.
طرح اندیشههای نو درمراکز مذهبی و آموزشی، در درون بخشی ازخانواده های شهرنشین یا حاشیهنشین شهری (خانوادههای تحصیل کرده مُدرن و یا ترقیخواه شهری، خانوادههائی که درآنها اندیشه و برداشت فرزند یا فرزندان بزرگ سال، بهویژه دانشجو ازمسائل روز با دیدگاهها وسیاستهای والدین – مخصوصاً پدرخانواده- ناهمگون بوده، یا درخانوادههای همساز وهمخوان با ضرورت انجام تحول و دگرگونی درنظام حکومتی ایران ، برخی ازخانوادههای مذهبی و...) دگرگونی به وجود آورد؛ نقش والدین رنگ باخت و نقش فرزند و یا فرزندان بالغ عقلی و دانشجویان پررنگترشد. از نیمه ی دوم دهۀ۱۳۵۰ و با گستردهتر شدن دامنه مبارزات مردمی، بر گزاری جلسات سخنرانی در دانشگاهها، شبهای شعر در انجمن فرهنگی گوته (پائیز 1356)، راهپیمائیها، شعارها و پیامهای انقلابی و پی آمدهای آن دراین دسته ازجوانان، به ویژه دانشجویان (دختروپسر) این رابطه سلسله مراتبی رابه افقی متمایل نمود.
پس ازانقلاب سال 1357 و با فروپاشی نظام شاهنشاهی و استقرار جکومت اسلامی ولایت مطلقه فقیه، جوُ انقلابی و رشد ناامنی درکشور و دیگرعوامل مهم درگیر، تقابل و یا تضاد بین حکومت و خواستها و انتظارات بخشی از خانوادههای شهرنشین، به ویژهِ تحصیلکرده را دامن زد؛ توسعه شهرنشینی و حاشیه نشین شهرهای بزرگ، رشد و نمو گرایشها، بینشها و ارزشهای مذهبی در جامعه، گسترش تبعیضات جنسیتی و زیرسوال رفتن حق وحقوق شهروندی، اخراج بخشهائی از کارکنان سازمانهای دولتی به اتهامها یا به بهانههای طاغوتی و یا سلطنت طلب بودن، گرایش به غرب یا ضعف اعقاد مذهبی داشتن ومتعهد نبودن به اسلام حکومتی ومانند آن و نیز هشت سال جنگ عراق وایران و پی آمدهای آن ازآنجملهاند. در نتیجه، در بخشی ازخانوادهها، به ویژه تحصیلکرده حفظ وحمایت و نجات و آموزش فرزند (فرزندان) در برابر ناامنیها، آموزههای نادرست، ناهنجاری های اجتماعی- فرهنگی، جنگ وغیره به صورت وظیفه با اولویت یک درآمد و ملاک عمل قرار گرفت. دراین گروه و خانواده های به اصطلاح طاغوتی، پیروان برخی از مذاهب یا مکاتب غیر شیعه کنار گذارده شده توسط رژیم حاکم و آنان که نتوانسته و یا نخوستهاند خود را با سازوکارهای رژیم نوپا همساز نمایند و درخدمت آن درآیند و.. به تدریج سلسله مراتب عمودی حاکم بر روابط خانوادگی رنگ باخته وفرزند سالاری، دستکم دربخشهائی ازاین نوع خانوادهها جایگزین پدرسالاری شد.
مجموع این عوامل، که بازشکافی آن نوشته دیگری میطلبد و در چارچوب این نوشته نمیگنجد، مبین آن است که به مرور و با عملکردهای نادرست حکومتی و افزایش نابسامانیها وبی قانونیها درجامعه، فرد گرائی، مادی نگری، قدرت طلبی، مصلحت اندیشی وارزشهای استقلالی رشد کرده و نقش پدر و مادر در روابط خانوادگی، دست کم در لایههائی از خانوادهها (شهرنشین و حتا روستا نشین) کم رنگ وکم رنگتر شده و شکل مشورتی-آ موزشی و حمایتی به خود گرفت. ازسوی دیگر، در لایههائی از جامعه نیز بخشهائی از ارزشهای سنتی پسندیده، مثبتِ کارساز، مانند حس تعاون وهمکاری، همگرائی ومسئولیت پذیری، کنترل امیالی(خودکنترلی)، قانونمداری، انسان دوستی، جمع گرائی و… رنگ باخت.
از جمله پی آمدهای دیگر تغییر این نوع ارزشها درجامعه، کاهش شدید نرخ همسرگزینی، به ویژه با روش سنتی- تکلیفی و نیز، همانطور که گفته شد کاهش نرخ باروری بوده است. آمار سازمان ثبت احوال کل کشور در مهرماه امسال نمودی از همین پدیده را نشان میدهد. بر پایهء آمار رسمی سال 1390 بیش از ۱۱ میلیون شهروندِ قرار گرفته درسنین ازدواج 5/6 میلیون پسر سنین 20 تا 34 و 5/7 میلیون دختر سنین 15 تا 29 هرگز ازدواج نکردهاند و به صورت مجرد و تنها زندگی میکنند و بهرغم تأکید مقامات و متولیان دینِ حکومتی نتوانستهاند یاحاضرنشدهاند خانواده تشکیل دهند یا بنا به گفته مقامات مسئول بعضا به ازدواج به اصطلاح سفید یا زندگی مشترک دو نفره، آزاد از قید وبندهای رسمی- مذهبی روی آورند[15]؛ پدیدهای که خلاف شرع و قوانین حکومتی است و نشانی ازبی اعتنائی به مذهب و یا تغییر ذهنیت مذهبی و گرایش به سکولار شدن دارد.
نمود دیگری ازروند تغییرارزشها در بدنه اصلی جامعه ورشد فردیت و سکولاریزاسیون را درآمارها و ارقام رسمی میجوریم.
بر پایهء سند برنامهء پنجساله (1390 - 1394) نزدیک به60 میلیون نفرا زجمعیت کشور- 77 درصد- امکان استفاده از تلفـن همراه را دارند. بخشی از اینان مردم روستانشین هستند که به مـدد تکنولوژیهای مُدرن مخابراتی ازتلفن همراه، به جای تلفن ثابت استفاده مینمایند. اگراین دسته وخرد سالان را استثناء کنیم، باز هم
قطعآ بخشی از این شصت میلیون نفر میتوانند از این مسیر به رسانههای مجازی دنیای مُدرنِ سکولار دسترسی پیدا کنند. پدیدهای که تأیید آن در همین سند هم دیده میشود. بر اساس این سند، بیش از 20 میلیون نفر، غالباً جوانِ شهر نشین وطلبههای حوزههای دینی (علمیه) کاربر اینترنت پرسرعت و یا عضو فیس بوک، توئیتر ومانند آن هستند و ازز این انقلاب الکترونیکی کم وبیش بهره میگیرند.
نمیتوان تأثیر بهره گیری ازاین فنون مُدرن در بسط سطح دانش، بینش وجهان بینی دست کم بخش عمدهای از این افراد و نگاه شان به این دنیا و زندگی را نادیده انگاشت و یا به آن بهای لازم نداد، به ویژه آنکه بخش بزرگی ازاین بیش از 20میلیون نفر دارای تحصیلات عالی (حدود 12 میلیون) یا دانشجوهستند و در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی کشور به تحصیل اشتغال دارند (5/4 میلیون نفر) و کم و بیش از آخرین پیشرفتهای علمی و تکنولوژیکی دنیای مُدرن، اخبار، اطلاعات و تحولات آن با خبرند و با زندگی مُدرن و حق و حقوقشان آشنا؛ همچنان که نمیتوان مدعی شد که استفاده ازشبکههای ماهوارهای، که بنا به گفته وزیر فرهنگ وارشاد اسلامی دولت روحانی (در روز پژوهش- آذرماه 1394- درپژوهشگاه فرهنگ و هنر و ارتباطات) بیش از 70 درصد مردم ساکن پایتخت ازآن بهره میگیرند[16] در تغییر و تحول نظام ارزشی جامعه، به ویژه ارزشهای فردی کم اهمیت هستند؛ هرچند، برای کسب و تبادل اخبارِ مربوط به پیشرفتهای برق آسای علم وتکنولوژیکی جهان امروز و آشنائی بیشتر با سبک و روش زندگی در دنیای مُدرن هنوز هم محدودیتها و موانع زیاد است و افراد جامعه، حتا تحصیل کردهی کشور پهناور و ثروتمندمان حق ندارند و قادر نیستند ازاین تسهیلات و امکانات به نحو مطلوب وشایستهای بهره بگیرند. همین محدودیتها و ممنوعیتها موجب شده که ایران دربین 17 کشور منطقه درردیف 13؛ و یا بر پایه دادههای 60 شاخص وزن شدۀ مجمع جهانی اقتصاد دانان- که در سال 1390 کشورها را ا ز نقطه نظر میزان توسعه دمکراسی مطالعه و دسته بندی کرده – ایران در بین 165 کشور مورد مطالعه در ردیف 159جای بگیرد؛ و بالاخره در مطالعاتِ گزارشگران بدون مرز در سال 1393، که 180 کشور جهان را بر پایهء هفت شاخص (سطح سرکوب وفشار، کثرت گرائی، استقلال، فضای عمومی وخود سانسوری، چارچوبهای قانونی، شفافیت وتوانمندی زیرساختها) کشورها را رتبهبندی کرده، ایران در ردیف 173 قرار بگیرد.
با تمام این محدودیتها و قیدوبندها، همانطور که مشاهده کردیم در بدنهء اصلی جامعه- مردم- (دست کم شهرنشین تحصیل کرده) ارزشهای فردی، این دنیا باوری، عملگرائی، تخصص باوری و… که از شاخصهای اصلی جامعه سکولار درون یا برون دینی است به شدت رشد کرده است.
پدیدهای که نمودی از آن در دادههای آمارهای رسمی کشور دربارهء آسایشگاه های سالمندان در ایران[18] هم مشاهده میشود. آمار نشان میدهد که فقط درشهر تهران بیش از 80 واحد آسایشگاه یا سرای سالمندان ایجاد و فعال شده است. اخیراً (30 شهریور 1394) مدیرکل سازمان بهزیستی کشور اظهار داشت، تاکنون در تهران 64 آسایشگاه شبانه روزی سالمندان زیر پوشش سازمان بهزیستی ایجاد شده است و به 4500 سالمند خدمت میدهد (ایضاً 18). به این تعداد باید سالمندان ساکن در آسایشگاههائی که توسط افراد خیّر و یا بخش خصوصی ایجاد شده وتحت پوشش سازمان بهزیستی قرارندارند وهمچنین آنان که درآسایشگاههای دولتی، خیریه ای- شهریه ای وخصوصی فعال در شهرهای دیگر کشور نگهداری میشوند را هم اضافه نمود.
برای شناخت علل وعوامل ایجاد و گسترش سریع این پدیده، گروهی پژوهشگر با همکاری سازمان بهزیستی کشوردر سال 1386 یک نظرسنجیِ نمونهای با روش تلفنی انجام دادند. دراین مصاحبه در تهران 1180 نفر به پرسشهای مطرح شده پاسخ و جامعه آماری این بررسی را شکل دادند. نتایج نشان میدهد که 34 درصد پرسش شوندگان علت اصلی گذاشتن پدر یا مادرسالمند به آسایشگاه را بی عاطفگی فرزندان و 20 درصد نیز مشکلات خانودگی بیان کردند.[ایضاً 18]
درست است که این پدیدهی گذاشتن فرد سالمندِ ناتوان ونیازمند به کمک خانواده به یکی از سازمانهای تخصصی- حمایتی- خیریه ای، دولتی یا خصوصیِ علل متعدد ی دارد؛ میتوانند از شهر نشینی و ضرورتهای آپارتمان نشینی، فقر وتنگ دستی، شناخت بهتر نیازهای روزمره فرد سالمند (که خود نمودی از رشد فکری و بسط سطح دانش وبینش فردی است) و همچنین افزایش امید به زندگی فرد درجامعه و.. هم نشأت گرفته باشد. ولی نمیتوان فراموش کرد که نگهداری از فرد ناتوان توسط اعضای خانواده، روزی جزو سنتها وهنجارهای فرهنگی با ارزش و محترم نظام خانوادگی بوده و برکت خانه محسوب میشده و تخطی از آن بیعاطفگی فرزند (فرزندان)، بهویژه پسر وهنجارشکنی تلقی و با سرزنش خویشان واطرافیان سالمند همراه میشد. نمی توان هم تأثیر ارزشهای استقلالی، رفاه جوئی، مادی نگری، قدرت طلبی و فردیّت، عملگرائی، تخصص باوری و…(پدیدههای جوامع مدرن وسکولار) را در پیدایش ویا رشد آن نادیده انگاشت و یا به آن کم بها داد.
4- مُدرن وسکولار شدن فرد، پی آمدی دیگر از بازتغییر ارزشها و نرمهای اجتماعی
پیدایش و رشد پدیده بالا در ایران اسلامی میتواند نمودی گویا از مُدرن و سکولار شدن درون دینی یا برون دینی فرد در جامعه را نمایان سازد. بر پایه این دست آوردها، این پیش فرض مطرح می شود که در ایران برخی از اندیشه ورزان به جدائی کامل دین از امور دولتی می اندیشند، برخی دیگر سکولارند اما، ضمن مخالفت با دخالت مستقیم دین در اموردولتی، باور دارند که دین هم مانند دیگر نهادهای جامعه میتواند همسو با ارزشها و هنجارهای مسلط آن باشد و در رشد و توسعهء بخش فرهنگی آن جامعه و مدرن شدن اش نقش آفرین؛ و بالاخره دسته سوم از حکومت دینی جانبداری میکند.
پیش فرضی که واکاوی یافتههای پیمایش سال 1380 (پانزده سال پیش) شهرهای مرکزی استانها- یعنی 28 شهر مهم کشور- که امیر رستگار خالد استادیار دانشگاه و میثم محمدی دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه تهران درسال گذشته (1394) مورد تجزیه وتحلیل قرار دادند تأیید میکند (۱۹). برپایه یافتههای بررسی شده دراین نوشتار به جرئت میتوان گفت که دراین مدت حدود 15 سال بدنه اصلی جامعه بیش از پیش به کارانبودن حکومت دینی دردنیای امروز وضرورت جدائی دین ازاموردولتی پی برده است و بنا براین گرایش به سکولارشدن شتاب گرفته وجانبداران بیشتری پیدا کرده است.
برای روشن شدن مطلب باید بگوئیم که هدف رستگار خالد وهمکارش تجزیه وتحلیل دادههای پیمایش انجام شده در دوره دوم ریاست جمهوری محمد خاتمی و شناخت بیشترتحولات فرهنگی درحوزه مذهبی، فردی، خانوادگی و درپیوند با تغییر وتحول درنرخ باروری زنان متاهل 15- 49 سال ساکن در مراکز استانها بیان شد. فرض شد که این نمونهها در سطح استان مربوطه معنی دارند. این مطالعه میخواهد تغییر وتحول در ارزشهای دینی، فردگرائی، خانوادگی و گرایش به سکولارشدن فرد، به عنوان متغیرهای مستقل را درکاهش نرخ باروری (متغیر تابعِ) زنان متاهل سنین باروری این شهرها بسنجد و ببیند تغییر و تحول در این ارزشها درکاهش یا افزایش نرخ باروریشان مؤثربوده است یا نه؟
فرض براین است که با افزایش فردگرائی، گرایش به سکولارشدن درون دینی یا برون دینی فزونی مییابد وارزشهای خانوادگی و تمایل به فرزندآوری اهمیت کمتری پیدامیکند. با افزایش درجه دینداری، سکولار شدن و فردگرائی اهمیت کمتر وارزش خانوادگی و نرخ باروری اهمیت بیشتری پیدا میکنند. به بیان دیگر، دینداری با ارزشهای خانوادگی و نرخ باروری رابطه مستقیم و باسکولاریسم و فردگرائی پیوند معکوس دارد، حتا درشهرهائی مانند اصفهان، شهرکرد و اراک که برپایه یافتههای این پیمایش مردم آن بیشتر به سکولار شدن درون دینی تمایل نشان دادند.
تجزیه و تحلیل دادههای جدول زیرنشان میدهد که در تغییرات فرهنگی بین دینداری، سکولارشدن فرد (درون دینی یا برون دینی)، فردگرانی وارزشهای خانوادگی با متغیباروری رابطه خطی معنا داری وجود دارد. یعنی، هرچه سطح دینداری فرد بالاتر است، توجهاش به ارزشهای خانودگی و تمایلاش به باروری همسرش نیز بیشتر است و درشهرهائی که گرایش افراد مورد مطالعه به سکولارشدن برون یا حتا درون دینی بیشتراست، فردیت بیشتر رشد کرده و ارزشهای خانوادگی و میل به فرزندآوری اهمیت کمتری پیدا کرده است.
برای نمونه، بررسی نشان میدهد که به ترتیب شهرهای شیراز (درتبه 1)، تهران و اهواز (در رتبه 2)، رشت (دررتبه 3)، سنندج (در رتبه 4)، همدان (در رتبه 5)، ارومیه (دررتبه 6)، کرمانشاه ( در رتبه 7)، قزوین (در رتبه 8)، ساری (دررتبه 9) و بالاخره گرگان (در رتبه 10) از نظرگرایش به سکولاریسم رتبههای برتر، یک تا ده را برگزیدند. بر پایه این یافتهها میتوان فرض کرد که این دسته از شهرها، که بیش از30 درصد جمعیت شهر نشین کشوررا در خود جای دادند گرایش به سکولارشدن برون دینی دارند، دراین جا، هما نند جوامع مُدرن فردیت بیشتر رشد کرده، مردم به ارزشهای خانوادگی اهمیت کمتر و به فرزندآوری نیز تمایل کمتری نشان می دهند- رابطه خطی است.
در مقابل شهرهائی قرار میگیرند که افراد مورد مطلعه درآنها از نقطه نظر دینداری ردیفهای 1تا 10 را به خود اختصاص دادند. دراین دسته، شهرهای زاهدان (در رتبه 1)، اردبیل (در رتبه 2)، کرمان (در رتبه 3)، قم (در رتبه 4)، یاسوج (در رتبه 5)، بندر عباس (در رتبه 6)، یزد (در رتبه 7)، زنجان و خرم آباد (در رتبه 8)، سمنان و بوشهر (در رتبه 9) و بالاخره شهر مشهد (در رتبه 10) قرار گرفتند.
در این شهرها، که حدود ده درصد جمعیت شهرنشین کشوررا درخود جای میدهند نیز بین متغیراصلی دینداری، اهمیت دادن به ارزشهای خانوادگی، کمتر بها دادن به فردیت با متغیر تابع باروری رابطه خطی دیده میشود و مبین آن است که فرد دیندار به ارزشهای خانوادگی بیشتر اهمیت میدهد و طا لب فرزند بیشتر است، کمتر فردگرا ست و تمایل کمتری به سکولارشدن دارد.
دسته سوم را شهرهائی مانند اصفهان، شهرکرد، اراک، ایلام، تبریز، گرگان و بندرعباس شکل میدهند و میتوان آنان را کم وبیش سکولار دین باورنامید و یا شهرهائی که افراد مورد مطلعه در آنان به سکولار شدن درون دینی تمایل نشان میدهند. جالب اینکه برطبق جدول زیر، دربرخی ازاین نوع شهرها که به دینداری هم نمره خوب دادند، مانند تبریز به ارزشهای خانوادگی، فردیت و نیزنرخ باروری مانند دسته اول میاندیشند. پس میتوان فرض کرد که افراد مورد مطالعه در این شهرها به شاخصهای سکولار- یسم و مُدرنیسم احترام میگذارند وآن را با باورهای دینی درمغایرت نمیبینند.
همان طور که درنوشته دیگری گفتیم (ر.ک: منبع 20)، نقطه نظرهای این دسته از نمونه مورد بررسی نیز نشان میدهد که فرد میتواند سکولار و درعین حال دیندار باشد. نکته مهمی که متخصصان سکولاریسم هم به آن باور دارند. به اعتقاد اینان، سکولاریسم به باورهای مذهبی مردم احترام میگذارد و آن را در حریم خصوصی و فردی تعریف میکند و بی دینی را هم تأیید یا تشویق نمیکند. دین را به عنوان نهادی تعریف میکند که میتواند با دولت و توسعه ومُدرن شدن جامعه همسو وهمراه باشد و دربخشی ازامور اخلاقی- معنوی آن نقش ایفا نماید ، رویهای که دربرخی از کشورهای سکولار نظیر آ لمان شاهدش هستیم.
5- کلام آخر
در این نوشتار ملاحظه کردیم که نظام ارزشی کشورمان که برتنیدگی تاریخی بین ارزشهای این دنیائی ومذهبی (درمواردی متضاد باهم) بسترکرده بود؛ و دردوران استبدادی پهلوی دوم، بهویژه بعد از کودتای 28 مرداد سال 1332 و از نیمه دوم دهه 1340 نیز فرهنگ نقد آزاد اندیشه و سازندگی فرهنگی، معرفتی- اخلاقی و ارزشهای درپیوند با نظام خانوادگی، جامعهی مدنی، روحیهی کار جمعی و تعاون و همکاری، مسئولیت پذیری، استقلالی و… سرکوب و یا تضعیف ودر مقابل ارزشهای دینی- استبدای کم وبیش تقویت میشده است؛ با فروپاشی نظام پهلوی و استقرارحکومت ولایت مطلقه فقیه شیعه برایران بخش عمدهای از این نظام ارزشی بیارزش قلمداد شد و به سادگی ارزشها وهنجارهای فقه شیعهی حکومتی جایگزین آن گردید.
عملکرد سی و اندی سا ل حکومت ولایت مطلقه فقیه بر ایران، گسترش چشمگیر شهرنشینی و بسط سطح دانش وجهان بینی، بهویژه جوانان شهرنشین تحصیل کرده (پسر و دختر) و پی آمدهای آن از یک سو، تحولات سریع جهانی و بهویژه انقلاب الکترونیکی و نظایرآن ازجانب دیگر، یک بار دیگر بسیاری از این ارزشها وهنجارهای مهم فرهنگی، معرفتی و اخلاقی، سنتی ومذهبی وجنسیتی بخش عمدهای از مردم را دگرگون نمود.
برای نمونه، ارزشهائی مانند فردگرائی، مادی نگری و این دنیا باوری، قدرت طلبی ومصلحت اندیشی رُشد داشتهاند. ارزشهای معرفتی-اخلاقی وکرامتی، انسان دوستی، مهرورزی وحس تعاون، همکاری و جمع گرائی، مسئولیت پذیری، کنترل امیالی(خود کنترلی)، قانونمداری و حتا برخی از ارزشهای پسندیده دینی- مذهبی، که دست کم از دهه پنجاه و تا دوره کوتاه بهار آ زادیِ پس از انقلاب با بار مثبت همراه و مورد احترام مردم بوده اهمیت خود را از دست داد و درلایههائی از جامعه رخت بربسته و به فراموشی سپرده شدند.
نمونه دیگر، دگرگون شدن ارزشهای نظام خانوادگی است. روابط سلسله مراتبی حاکم برخانواده رنگ باخته و به افقی شدن سو گرفته است. در نتیجه نقش پدرومادر تغییر و به حمایتی – مشورتی میل کرده است. مجرد و تنها زندگی کردن بیش از 11 میلیون نفر، افزایش شمار آسایشگاههای نگهداری سالمندان، اعتیاد به مواد مُخدر بیش ازچهارمیلیون نفر، کاهش شدید نرخ همسرگزینی رسمی و به پله چهارم نزول کردن اولویت تشکیل خانواده، کاهش شدید نرخ باروری و تمایل به فرزند آوری و لذا کاهش نرخ رُشد جمعیت ایران (از حدود سه درصد به کمی بیشتر از یک ونیم درصد) به نحوی که براساس پیش بینی سازمان ملل متحد کشورمان در سال 1401 با رشد منفی جمعیت مواجه خواهد شد.
از سوی دیگر، ارزشهای مربوط به تخصص باوری، تکیه برخرد وعقل ومنطق وعملگرائی با بازده سریع، میل به آزاد سازی اندیشه و تفکر ازهر نوع قید وبند غیرعلمی، تمایل به مُدرن وسکولارشدن جامعه- حداقل درسطح فردی، با گرایش برون دینی یا درون دینی رشد و نمو محسوسی داشتهاند.
نمونه آن را در تجزیه و تحلیل یافتههای پیمایش سال1380 (پانزده سال پیش) شهر مرکزی استانهای کشورهم شاهدیم. مشاهده کردیم که براساس نقطه نظرهای افراد مورد مطالعه در این شهرها، که قاعدتاً نمونه معنی داری از مردم استان خود میباشند سه نوع گرایش مطرح و سه نوع شهر از یکدیگرمتمایز میشود:
1. شهرهائی که اکثریت مردم آن بیشتر تمایل به سکولار شدن برون دینی دارند، به فردیت بیشتر بها میدهند، برای ارزشهای خانوادگی کمتر اهمیت قائلند و به باروری و افزایش نرخ زاد و ولد کمتر تمایل دارند. از آن جمله می توان ازشیراز، تهران، قزوین، رشت، ساری، گرگان، سنندج، کرمانشاه، همدان، ارومیه و اهواز نام برد؛
2. شهرهائی که اکثریت مردم آن به حکومت دینی باور دارند، به ارزشهای خانوادگی بیشتر اهمیت میدهند، کمتر فردگرا وطالب فرزند بیشتری هستند مانند زاهدان، کرمان، یزد، بندرعباس، بوشهر، یاسوج، اردبیل، زنجان، سمنان، قم و مشهد؛
3. دسته سوم را شهرهائی شکل میدهند که اکثر مردم مورد پرسش درآنها کم و بیش تمایل به سکولار شدن درون دینی دارند مانند اصفهان، شهرکرد، اراک، ایلام، تبریز و گرگان. اینان به فرد یت بیشتر بها میدهند و برای ارزشهای خانوادگی و فرزند آوری، نظیر جوامع مُدرن کمتر بها قائلند. سکولاریزاسیون و رابطه آن با باورهای دینی را خوب درک میکنند ومیدانند که سکولار شدن جامعه با دین باوری در تقابل نیست و دین می تواند بخشی ا زاموراخلاقی- معنوی آن جامعه را به عهده بگیرد و مانند سایرنهادهای جامعه همسو با رشد و توسعه ومُدرن شدن آن مدد رسان باشد.
_______________________________________
کتابشناسی
1. Geoff Mulgan. Stanford Social Innovation Reveu Summer 2010
2. Guy Rocher. Ideologie du changement comme facteur de mulation sociale 1973
3. The Structure of Social System. 1966. Toronto. Canada;
3T. Parsons. The strucutre of the social action . 1988. free Press
4- تشیع وقدرت جلد چهارم. بهزاد کشاورزی. انتشارات خاوران- پاریس ۱۳۹۵
5. - Schwartz, S. H. and Boehnke, K. (2004), ‘Evaluating the structure of human values with confirmatory factor analysis’, Journal of Research in Personality, 38, pp. 230–255.
- Schwartz, S. H. (2006). Value orientations: Measurement, antecedents and consequences across nations. In R. Jowell, C. Roberts, R. Fitzgerald, & G. Eva (Eds.), Measuring attitudes cross-nationally – lessons from the European Social Survey. London: Sage.
- Kluckhohn, F. (1953). “Dominant and variant value orientations.” In C. Kluckhohn & H. Murray (Eds.), Personality in nature, society, and culture. NY: Alfred A. Khopf, pp. 342-357.
- Kluckhohn, F. & Strodtbeck, R. (1961). Variations in value orientations. Evanston, IL: Row Peterson
6. Kim, Bryan K.; Li, Lisa C.; Ng, Gladys F. Cultural Diversity and Ethnic Minority Psychology, Vol 11(3), Aug 2005
7- نتایج سرشماری عمومی نفوس ومسکن 1385-1390 و سایر اسناد ومداک منتشر شده ی مرکز آمار ایران ونیز گزارش ملی آموزش عالی ایران.
- سعید ارکانی – بحران تازه اقتصاد ایران که هر لحظه شدید تر می شود:روستاها از نیروی کار خالی شدند. اقتصاد کلان تهران 1393.
- درگاه ملی آمار -نتایج سرشماری نفوس ومسکن در سال 1390
– پایگاه خبری هشدار نیوز . شهریور 1393
– نرخ مشارکت اقتصادی مرکز آمار ایران .بهار 1394 تابناک شهریور1394
8. علی هاشمی رئیس کمیتۀ مستقل مبارزه با مواد مخُدر . همشهری 28 بهمن 1394
9. رحمان فضلی وزیر کشور ودبیر کل ستاد مبارزه با مواد مخدر. 20آذر ماه 1392- سایت اخبار اجتماعی.
- مدیر کل آسیب های اجتماعی. وزارت ورزش وجوانان خرداد 1394
10. دفتر آمارسازمان ثبت احوال کشور. خبرگزاری دانشجویان (ایسنا) دیماه 1393
– سرویس فرهنگی خانه ملت . 15 خرداد 1393
11. گزارش مدیر کل آسیب های اجتماعی وزارت تعاون، کار و امور اجتماعی در آذر ماه 94.
12. معاون وزیر جوانان وورزش ومدیر کل مشارکت اجتماعی آن وزارت 16 اگوست 2015
13. پیش بینی جمعیت ایران. شهلا کاظمی پور و محمد جواد محمودی. فصنامه علمی- پژوهشی تابستان 1391
14. دفتر آمار سازمان ملل متحد- پیش بینی جمعیت ایران در 1401
– گزارش سازمان ملل متحد از نظر توسعۀ شبکه های فن آوری وارتباط جمعی 1391
15. گروه اقتصاد/ حوزۀ اقتصاد کلان وبودجه. بر اساس یافته های مرکز امار ایران. 31 فروردين 1395
– دفترآمار سازمان ثبت احوال کشور. ایسنا 13 دیماه 93
16. سخنرانی وزیر فرهنگ وارشاد اسلامی در روز پژوهش . در پژوهشگاه فرهنگ وهنر وارتباطات
17. آخرین وضعیت استفاده از انترنت در ایران/ تعداد کاربران. شرکت مخابرات ایران – 1390
– پایگاه خبری بولتن نیوز. مصاحبه با معاون وزارت ارتباطات وفن آوری اطلاعات. 1393
18. بررسی مسائل سالمندی در ایران و جهان- مقاله روانشناسی سالمندان و نقش حمایت اجتماعی از آنان
خزایی.کامیان انتشارات کتاب آشنا، چاپ اول (1381)
– بررسی مسائل سالمندی در ایران و جهان مقا له آسایشگاه های سالمندان- سرای سالمندان توحید گلمکان. سیام . شهره. انتشارات کتاب آشنا چاپ اول، (1381)
19. مجله ی پژوهشی جامعه شناسی کاربردی دانشگاه شاهد. تهران
20. ایزدی کاظم. روند سکولاریزاسیون در ایران. پاریس 1393
تأملی برساختار جامعه ی ایران
* کاظم ايزدی تحصيلات عالي خود در رشته جامعهشناسی را در دانشگاه تولوز فرانسه درسطح دکتری به پايان رسانيد و به عضويت هيئت علمی رشته جامعهشناسی دانشگاه تهران درآمد. حدود دو سال مسئوليت ارزشيابي طرح سوادآموزي تابعي که از سوي يونسکو در دو منطقه ايران به آزمايش گذارده شد را به عهده داشته و چندين پژوهش در اين زمينه انجام داده است. بيش از 5 سال ضمن تدريس به عنوان مسئول بخش تحقيقات جامعهشناسي شهري به کارهاي تحقيقاتي نيز اشتغال داشته است. دوبار مسئوليت معاونت دانشکده علوم اجتماعي را به عهده گرفت. يک سال در مرکز آموزش تطبيقي دانشگاه شيکاگو به عنوان استاد مدعو به تدريس و تحقيق اشتغال داشته است. پس از انقلاب سرپرستي مؤسسه را پذيرفت و شرايط را براي تحقيق مناسب نديد و کنار کشيد. در سال 1362ممنوعالتدريس و از دانشگاه اخراج شد.از سال 1367 به مدت پنج سال مسئوليت فني طرح جامع توسعهي اقتصادي و اجتماعي روستاهاي استان همدان رابه عهده گرفت و سپس بررسي شبکه شهرهاي مهم کشور در طرح کالبدي ملي را سرپرستي وهدايت کرد. مديريت پروژه ملي گازرساني به روستاهاي کل کشور از جمله کارهاي تحقيقاتي او در دهههاي 1360 و 70 است. ترجمه کتابهاي روش تحقيق در علوم اجتماعي، تفکر آماري و دمکراسي پساتوتاليتر و انتشار چندين مقاله در حوزهاي تخصصي خود را نيز در کارنامه خود دارد.
منبع: شماره سوم مجله آزادی اندیشه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر