۱۴۰۲ آبان ۲, سه‌شنبه

 پنج مجموعه پرسش و پنج خلط در راستای صلح‌طلبی توهمی،

 مجید محمدی

MM.jpg

ویژه خبرنامه گویا

• در دیدگاه غیر تحلیلی و نهیلیستی چپ قبیله گرا/ووکسیم همه چیز با همه چیز مساوی است

گروهی شصت نفره متنی را به عنوان دفاع از صلح منتشر کرده‌اند که به هیچ وجه به صلح منجر نخواهد شد. همان طور که تا گروه وحشی حماس هست صلحی میان اسرائیل و فلسطینیان برقرار نخواهد شد تا وقتی برنامه‌های هسته‌ای و موشکی رژیم اسلامی و سپاه پاسداران هستند صلحی در خاورمیانه برقرار نخواهد شد.

با فرو کردن سر در برف و با عدم پاسخ به پرسش‌های مطرح و دروغگویی (مثل کار حماس در مورد انفجار بیمارستان یا کار دولت بایدن در نفی نقش جمهوری اسلامی در حمله‌ی حماس) و ارتکاب به خلط‌های آشکار و برچسب زنی نمی‌توان به عدالت و صلح رسید.

پنج مجموعه پرسش

از امضا کنندگان انتظار می‌رفت که به پرسش‌های زیر قبل از توصیه‌های سیاستگذارانه و هنجاری پاسخ دهند:

۱. آیا جمهوری اسلامی تامین کننده‌ی مالی، هدایت کننده و تدارکاتچی و آموزش دهنده‌ی نیروهای حماس مشارکت کننده در طراحی حمله بوده است یا خیر؟ و اگر هست چه هزینه‌ای باید برای این جنایت بپردازد؟

۲. آیا وقتی شهروندان کشورها توسط سازمان‌های تروریستی کشته می‌شوند دولت‌های آنها حق واکنش نظامی دارند یا خیر؟ اگر سپاه قدس در کشتن ۳۲ امریکایی نقش داشته آیا دولت امریکا حق زدن پایگاه‌های سپاه قدس را دارد یا باید زیر سبیلی رد کند تا صلح برقرار بماند؟ آیا این نحوه‌ی برخورد همان عدالت گرایی گروه‌های چپ در امریکا (اکنون در مقام دادستان) نیست که جنایتکاران را آزاد می‌کنند (چون از قبیله‌ی خاصی هستند) تا عدالت خود به خود برقرار شود؟ این که این جنایتکاران مدام مردم کوچه و بازار را سلاخی می‌کنند عدالت است؟

۳. آیا برای پرهیز از جنگ و صلح خواهی می‌توان به سازمان‌های تروریستی و حامیان آنها این اطمینان را داد که هیچ هزینه‌ای برای اقداماتشان پرداخت نمی‌کنند؟ آیا این کار مشوق جنایات بیشتر نیست؟ چگونه می‌توانند به بازدارندگی رسید؟

۴. آیا انکار نقش جمهوری اسلامی در حمله‌ی حماس دنباله‌ی سیاست خشنود سازی نیست؟ سیاست خشنود سازی اسلامگرایان را تا کجا می‌توان ادامه داد؟ آستانه‌ی تحمل کجاست؟ چرا هفته‌ی قبل از ۷ اکتبر کاخ سفید میزبان گروه‌های حامی حماس برای تامین امنیت آنها بوده است؟

۵. آیا حمله به طالبان (و نه عراق تحت صدام که نقشی در حملات ۱۱ سپتامبر نداشت و سلاح کشتار جمعی نیز توسعه نمی‌داد) به عنوان حامی و فراهم آورنده‌ی پایگاه برای القاعده درست بود؟ اگر چنین است حمله به سپاه به عنوان حامی حماس چرا نفی می‌شود؟ حمله نظامی به داعش چه؟ جمهوری اسلامی چه تفاوتی با داعش دارد؟

اما پنج خلط

شصت نفر امضا کننده‌ی متن مرتکب پنج خلط میان واقعیات و اهداف و راهبردها شده‌اند:

۱. خلط میان ایران و سپاه پاسداران. به فلسطین که می‌رسند می‌گویند حماس و مردم فلسطین یکی نیستند (و درست می‌گویند) اما به ایران که می‌رسند سپاه و ایران را یکی می‌گیرند. در متن بیانیه بارها از مدافعان حمله به ایران سخن می‌گویند در حالی که مثلا گروه مورد اشاره از حمله به سپاه دفاع می‌کنند. من مدافع حمله به تاسیسات سپاه به عنوان یک سازمان تروریستی که در کشتن ۳۲ امریکایی نقش داشته هستم اما مدافع حمله به شهرهای ایران نیستم و معتقدم حمله به مراکز سپاه به حمله به مناطق شهری منجر نخواهد شد.

۲. خلط دوم میان حمله‌ی نظامی و بسط دمکراسی است. کسانی هستند مثل این نویسنده که بر این باورند با حمله‌ی نظامی نمی‌توان به دمکراسی رسید. اما حمله به سپاه در این مقطع برای امنیت کشورهای غربی و امنیت اسرائیل است و نه بسط دمکراسی. این دو هدف را نباید با هم خلط کرد و حمله‌ی نظامی به سپاه را نفی. در ضمن امضا کنندگان از کجا می‌دانند حمله به پایگاه‌های سپاه به نفع جنبش براندازی جمهوری اسلامی نیست؟ مگر حمله به تاسیسات نازیسم به بسط دمکراسی در آلمان نیانجامید؟

۳. خلط سوم میان دفاع از حمله‌ی نظامی به سپاه برای بازدارندگی با جنگ طلبی است. جنگ را دول غربی آغاز نکرده اند؛ حماس و سپاه قدس آغاز کرده‌اند. برای پیشگیری از جنگ‌های دیگر باید سپاه قدس مورد حمله قرار گیرد. این دیدگاه نسبتی با برچسب‌های افراطی (که معلوم نیست چیست)، جنگ طلبی و فرصت طلبی سیاسی ندارد. بر اساس این برچسب‌ها هر گونه دفاع از خود فرصت طلبی سیاسی است.

۴. خلط چهارم میان پاسخ متناسب به حملات تروریستی و لابیگری است. بسیار هستند افرادی (مثل نویسنده‌ی این مطلب) که عضو هیچ گروه و سازمانی نیستند اما از حمله‌ی متناسب به پایگاه‌های سپاه قدس و سایت‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی (که سایت‌ها و تاسیسات ایران و مردم ایران نیستند) دفاع می‌کند. با اتهام زنی کارتان پیش نمی‌رود.

۵. و خلط پنجم میان پادگان‌های سپاه و سایتهای هسته‌ای از یک سو و کشور ایران از سوی دیگر است. در موضوع تفاوت میان جمهوری اسلامی و ایران بارها نوشته‌ام اما اغراض سیاسی مانع از دیدن این موضوع شده است. می‌گویند حمله‌ی نظامی کشور را نابود می‌کند. حمله‌ی نظامی به پلها و پالایشگاه‌ها و سیلوها یا حمله‌ی نظامی به پادگان‌های سازمان تروریستی سپاه؟ کشور ایران مساوی با پادگان‌های سپاه و سایت‌های هسته‌ای و موشکی سپاه نیست. البته در دیدگاه غیر تحلیلی و نهیلیستی چپ قبیله گرا و ووک همه چیز با همه چیز مساوی است.

شگفت انگیز است که شصت نفری که این بیانیه را امضا کرده‌اند نه به سوالات فوق پاسخ داده‌اند و نه خلط‌های ذکر شده را ملاحظه کرده‌اند. متاسفانه چپگرایی خاصیت کورکننده دارد.

مجید محمدی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر