۱۳۹۸ مرداد ۱۰, پنجشنبه

:

قانون اساسی،
 و امیر عباسهای همه فن و حریف


عبدالحمید وحیدی

من مدتی است که بخشی از کار و زندگی خود را صرف تبلیغ برای آقای امیر عباس همه فن و حریف (‌فخر اور)‌  کرده ام که البته تا کنون نه تنها بابت آن هیچ مبلغی دریافت نکرده ام بلکه حاصل این اقدام من  صدها  ناسزا و بی حرمتی بوده است که البته همه آنها را با جان و دل خریدار شدم. امیدوارم که در آینده که آقای امیر عباس  به قدرت دست یافتند ُ، مانند بسیاری از هموطنان  شتر دیدی ندیدی نکرده و اجر زحمات مرا پرداخت کنند.

دراینجا بنده تنها به چند امیل که در آنها بی ادبی مشاهده نمی شود را، عینآ منتشر می کنم:
آقای ایرج مصداقی
مطرح کردن نام امبرعباس فخرآور (بچه پررو) به هر ترتیب به ویژه در مورد مسائل مربوط به آینده کشور غلط است. او شارلاتانی است که تنها به فکر معروف شدن خود و سرکیسه کردن خلایق و سو‌ءاستفاده‌های گوناگون است. فقط باید این جرثومه فساد را افشا کرد. 
ناصر شهباز حقوقدان
برادرگشتی گشتی آخر از میان پیامبران جرجیس را انتخاب کردی! تفو بر تو ای چرخ گردون تفو
منیژه جبشی حقوقدان و وکیل دادگستری
با درود، فکر میکنم شما از پیشینه کثیف فخرآور مطلع هستید. این مردک شارلاتان را چه به نوشتن قانون اساسی آینده ایران. 
درود مجدد، آقای مصداقی بارها در مورد این فرد شارلاتان اظهار نظر کرده اند. پیشنهاد می کنم لینکی ازاین افشا کردن های ماهیت این فرد بوسیله آقای مصداقی را در ذیل مطلب بگذارید تا نظر و مقصودتان از انتشار این عکس و ادعای فخر آور برای بیننده ها روشن تر شود. خسته نباشید. سپاس از شما و زحماتتان. منیژه

اما من امیرعباس را نه با صفاتی همچون شارلاتان ، مامور امنیتی ، جاسوس و.... که دیگران ، او را توصیف می کنند ، نمی نگرم ،  بلکه او را از زاویه همه فن و حریفی، که متاسفانه این خصلت در ذات بسیاری از ما  عمیقآ‌ نهفته است ( هنر نزد  ما ایرانیان است وبس ) ( نخود هر آش بودن )‌ و نظایر آن ، می شناسم. آیا این خصلتها را عباس همه فن و حریف به جامعه تزریق کرده است ، یا خود او قربانی این فرهنگ منحط تاریخی ما بوده است. ماجراجویی، بلند پروازی و جویای نام بودن ،  از خصلتهای بارز هر جوانی و در هر جامعه ای است  که با درجات کم یا زیاد در رفتارآنها بروزمی کند. مهم اینجاست در یابیم که این خصلت ، چگونه و در چه راهی پیش می رود. 

امیرعباس ما ، در ماجرا جویی ممکن است دست بهرکاری بزند ، با مافیای مواد مخدر همکاری کند ، وارد تجارت اسلحه شود ، بزرگترین شبکه پورنوگرافی را دایرو صدها دختر را اجیر کرده و از آنها بهره بری کند. و در تمامی  ، تلاش خواهد کرد که آن فعالیتها را در یک اشل بزرگ انجام دهد. چرا؟ برای اینکه  او تشنه کسب قدرت و آنهم فردی و به هر وسیله و با هر ابزاری است! مگر افرادی که تلاش می کنند تا نیازهای تسلیحاتی و قطعات پیشرفته در سرکوب را برای جمهوری اسلامی از کشورهای غربی خریده و آنها را به حیل مختلف به ایران ارسال کنند، از کدام قماش هستند؟ آیا آنها این اعمال را از روی حسن انساندوستی و عشق به وطن انجام می دهند؟  ما آنها را نمی شناسیم ، اما امیر عباسی که بلند پروازی و ماجراجویی های خود را در برابر ما به تصویر کشانده است را می شناسیم. 




نگارنده از حیث زیر بنایی کوچکترین تفاوتی در ساختار ماجراجویی او و خانم مسیح علی نژاد نمی بینم. بلکه تنها از نظر انتخاب هدف  میان آن دو تفاوت قائل می شوم . شاید خانم مسیح علی نژاد روزی کسب قدرت را تنها ازطریق دفاع از حقوق زنان یافته  و در آن راه گام برداشته است ،اما هرگز تصور نمی کرد که درراهی که انتخاب کرده است به آن درجه ای برسد که دیگر برایش فردیتی باقی نماند تا بخاطرش کسب قدرت طلب کند. امروزاو روح سرکش و قدرت طلب خود راکه در کالبد میلیونها دختر جوان ایرانی دمیده است را با پوست واستخوان احساس می کند. . بله  مسیح علی نژاد در رویای آن روزی سربه بالین می گذارد که روزی  در برابر دوربین های خبرنگاران بین الملی در میان  دختران همان  روستای دور افتاده آزادانه  به رقص و پایکوبی بپردازد!
منهم رویایی در سردارم.






امروز اگر پشتیبانی تمام قد دختران آزاده درخاک وطن که فریاد رهایی خود را از دست نظام قرون وسطایی ملایان طلب می کنند نبود، قطعآ مسیح علی نژاد با برخورد های غیرمنطقی و غیراخلاقی این مدعیان دروغین که خود را مدافع حقوق زن می دانند ازمدتها پیش راهی درمانگاه روانی شده بود.     

زمانیکه آقای رضا پهلوی در مصاحبه ایشان شرکت کرد ، بسیاری از خانمها و آقایان سلطنت طلب آنچنان بر افروخته  و عمل شاهزاده خود را تقبیح کردند که تو گویی طی آن مصاحبه شاهزاده اعلام کرده است که در صورت به قدرت رسیدن  تمامی خلیج فارس را به اعراب واگذار خواهد کرد. 



مانوک خدابخشیان مفسر ورزشی گذشته  که امروز در کسوت مفسر سیاسی و معمولآ با همان شیوه تفسیر ورزشی مسائل را تفسیرمی کند، در برنامه رنسانس خود می گوید : من اشتباه شاهزاده را در قبول مصاحبه با این خانم اصلاح طلب را همانند دروازه بانی می بینم که در یک بازی جهانی اشتباهآ سه گل به دروازه خود وارد می کند!  

حال نگاه کنید، این انسان نابخرد ، حتی نمی داند که در جامعه ای زندگی می کند که وزیر خارجه آن می گوید: آرزو دارم به ایران بروم  تا بتوانم همانند جواد ظریف که در کشورم آزادانه با مطبوعات مصاحبه می کند، منهم چنان کنم. حال اگر چنین اتفاقی بیفتد و ایشان به ایران برود، آیا حتی یک روزنامه نگار خواهد گفت : اقدام او دقیقآ در راستای به رسمیّت شناختن نظام جمهوری اسلامی صورت گرفت! این چه منطق ابلهانه ایست که این کوتوله قدّان، افتخار ترویج آنرا دارند؟   

  بنابراین، زمانیکه این انسان  نابخرد ، اینچنین مسیح را به صلابه می کشد، نباید فردی همانند امیر عباس همه فن و حریف وارد میدان شود و با یک اثرکاملا تخیلی و سوررئالیستی تحت عنوان ( رفیق آیت اله ) کوس رسوایی این نابخردان را بصدا درآورد و برای خود "نامی "  و برای این کوتوله های نابخرد "ننگی" بجا بگذارد.
 زمانیکه در جامعه منحط و بی فرهنگ ما ، با لندگی خانم مسیح علی نژاد را که در راستای یک هدف مقدس گام برداشته است که همانا آزادی زنان و دختران ایران از اسارت می باشد را، همانند اعمال امیر عباس به صلابه می کشانند ، دیگر چه باک که نسل جوان کدام راه را انتخاب کند!!   نمونه آنرا بخوبی می توان در خیال پردازی هایی  که امیر عباس درکتاب  رفیق آیت اله به تصویر کشانده است را مشاهده کنیم. هیچکس کتاب اورا از زاویه یک اثر سوررالیستی مشاهده نکرد. یا با دانش حقیر خود شیفته رئالیستگرایی نویسنده شدند یا با  یک دیدگاه دقیقآ رپالیستیی یک اثر  سو رالیستی را مورد تخطپه قرار دادند .در اینجا عیب را در کجا باید یافت ؟ در نویسنده یا خواننده؟
  حاصل این اثر سورارپالیستی  در این بود که بسیاری را روی کارگذاشت و همه رسانه ها با او هزاران ساعت گفتگو کردند. 
باید به آن کسانیکه می گویند که این کتاب  از نظرفروش مورد استقبال قرار نگرفت این پرسش را کرد؟ که کدام کتاب در جامعه ما از نظر فروش مورد استقبال قرار گرفته است ؟ 

 چرا باید مردمی را که تمایل به شنیدن حرف پوچ دارند را از خوراک دلپسندشان محروم کرد ، مگرعمرهمین مردم  طی قرنها و تا کنون با حرفهای پوچ به سر نیامده است؟ مگر پوچ گفتن و پوچ شنیدن جز فرهنگ منحط ما نیست؟! چرا باید لبه تیزساطور را تنها بر گردن امیر عباس همه فن وحریف نهاد؟ چرا نباید بخشی از لبه آنرا حواله  مصاحبه گرانی کرد که در صف مصاحبه با و به نوبت  نشسته بودند ؟

 تنها آقای مسعود صدر بیش از ۳۵ ساعت با او برنامه داشت . اگر امیر عباس تنها بر اثر یک خطای نابخشودنی که آنهم ورود به چمن سرای شهبانو فرح  بود ، نشده بود تعداد برنامه ها ی او با امیر عباس تا کنون به ۳۵۰ می رسید. 


مصاحبه صدر با امیر عباس درارتباط با جنبش قانون اساسی 



همگان شاهد بودیم که این سرهنگ جنگ دیده تفنگ نشناس، متعاقب آن گفته نه تنها ختم برنامه های خود را با امیر عباس اعلام کرد، بلکه  در برنامه اختصاصی دیگری آنچنان از ملت سلحشور ایران عذر خواهی کرد که گویی شخص او مسبب مرگ هزاران کودک بینوا بوده است. آیا بر این فرد می توان نام روزنامه نگارو مصاحبه گر نهاد. یا  باید اورا نیز ازهمان دسته  گماشته های بی سرپایی دانست  که تصویر آنرا مشاهده می کنید؟: ( صدر در ایران سرهنگ ارتش بوده است)


امروز شماری از جوانان سرگشته جامعه ما ، خاصه در ایران ، امیرعباس را فردی موفق و دلیل موفقیت اورا در هنر همه فن و حریفی او یافته و تلاش می کنند ازاو الگوبرداری کنند.  شما چه تفاوتهای شخصیتی میان شماری از فرشگردی ها و امیرعباس همه فن و حریف می یابید ؟ ّهیچ! همه ماجرا جوو جویای نام! اگر تا کنون به شهرت امیرعباس دست نیافته اند به این دلیل است که برخی از شگرد های امیر عباس ، تاریخ مصرف خود را از دست داده اند ، اما نقطه پیوندشان در همان ، همه فن و حریفی است وبس! 

کافی است که برخی از خواسته های خسرو فروهر در حلقه پهلوی چی ها برآورده نشود ، یکباره آنچنان دشمن سلطنت وسلطنت طلبی می شود که نمی توان برای آن توصیفی متصور شد. بنابراین ، باز هم تکرارمی کنم، مشکل ما مشکل این جماعت امیر عباس های همه فن و حریف نیست ، بلکه مشکل ما در فرهنگ منحط و بی صفت ما نهفته است. پس باید با علت مبارزه کرد نه بامعلول! 

من موضوع نسل سرگشته جامعه خود را تحت عنوان ( ما و عباس همه فن و حریف ) در آینده بصورت پاورقی دنبال خواهم کرد!  که قطعا در این زمینه از جناب مسعود نقره کار پزشک و جامعه شناس مبرز یاری خواهم گرفت . 

امروز امیرعباس توانسته است با یک اثر کاملآ سوررئالیستی، با یک تیر دو نشان بزند، از یک سو  به جوانان خام ایرانی نشان دهد که کتابش تا چه پایه در میان رسانه ها بازتاب داشته است و دلیل آنرا  برواقعیتهایی بداند که کمتر کسی توانسته است به آن دست یابد  واز سوی دیگر خود را بعنوان یک حقوقدان  واقعگرا که توانسته است پیش نویس قانون کنگره ایرانیان را آنچنان مستحکم تدوین کند که دیگر هیچ  حقوقدانی نتواند در برابر آن  قد علم کند. قطعآ فردی همچون دوست گرامی ما آقای مصداقی گفته های امیر عباس را در باره قانون اساسی یک مشت "اراجیف" می داند، اما ایا آن جوانان خام ایرانی ما، از مسئولین رسانه های باصطلاح کار کشته ما فهیم ترند؟

آیا در آن زمان  که براستی جامعه  شیر توشیرشده است و هر کس بی نام و نشانی با کیفی از مدارک جعلی خود را حقوقدان و کارشناس مسائل قانون اساسی معرفی می کند ، دیگر افشاگریها بر جماعت امیرعباسهای قلابی ، کار ساز خواهد افتاد؟ قطعآ اگر امیرعباس ما در آن شیر تو شیراز امیر عباسهای دیگر یک سر و گردن با لاتر نباشد ، لااقل کوتاهتر نخواهد بود.

تصور می کنم که بسیاری از دوستان ، متوجه شده باشند  که بنده از چه منظری دست بدامان امیر عباس همه فن و حریف شده وبرای او تبلیغ می کنم . زیرا امیر عباس هم فارغ از هر مدرک یا استاد بودن و یا نبودن بعنوان شهروند حق دارد در باره قانون اساسی اظهار نظر کند.

البته، امیدوارم  که جامعه ما خاصه حقوقدانان و کارشناسان در برابر امیر عباس های همه فن و حریف بیدارو هوشیارباشند.
درپایان سخنم ، لازم است  توجه شما را به بخشی از مقاله دوست گرامی جناب مسعود نقره کار تحت عنوان ( کمی بی اعتمادی لازم است ) را جلب کنم.

این مقدمه را نوشتم که در کنار تاکید براین که بی اعتمادی تعادل و تعامل بین انسان‌ها را دچارمشکل، و روابط فردی و اجتماعی میان انسان‌ها را خدشه دارکرده و بهم می‌ریزد، این نیز گفته باشم که فراموش نکنیم بی اعتمادی همیشه و درهمه شرایط زمانی و مکانی "پدیده‌ای صد درصد منفی" نیست. برای نمونه ما، کوشندگان سیاسی و فرهنگی، به کمی بی اعتمادی هم نیاز داریم، کمی بی اعتمادی به قضاوت‌ها و ارزیابی‌هایمان. تجربه زندگی فرارویمان قرار داده است که در قضاوت‌ها و ارزیابی‌ها در بسیاری موارد عجولانه و ناروا فکر و عمل کرده‌ایم، پس این اندک بی اعتمادی، به ویژه به قضاوت‌هایمان شاید کمکی باشد به تعادل و تعاملی که نیازمندیم.
https://news.gooya.com/2019/07/post-28604.php


۱ نظر:

  1. آقای وحیدی چه کسی گفته مسعود صدر سرهنگ ارتش بوده؟؟ مسعود صدر حدود یکسال دانشجوی خلبانی بود که فرار بود در صورت موفقیت در پرواز ستوان دو شود(اولین درجه افسری) اما او نتوانست در آزمایش های خلبانی قبول شود رد شد و از ارتش و دانشجویی اخراج گردید همین و همین او نه تنها سرهنگ نبود گروهبان هم نبود در اصل او هیچگاه ارتشی و دارای درجه نشد.

    پاسخحذف