اپوزیسیون برونمرز، سخت عزم و باورمند به نگاه خود، و شکاک و پر نقد به جمهوری اسلامی و انقلابیون و دگرگونیهای سیاسی ایران باقی ماند. و بخاطر همین نگاه در مقاطع بسیاری مورد بیمهری، تمسخر و حتی شماتت بخشی از مردم ایران واقع شد. اما هر چه زمان بیشتر پیش میرود و فاصلهی مردم با حکومت ولی فقیه و اصلاح طلبان بیشتر میشود، شانس و موقعیت اپوزیسیون برونمرز برای یافتن جایگاهی در فضای سیاسی ایران بزرگتر میگردد.
خوانندهای پس از خواندن نوشتار مربوط به رهبریت (چون یکیاش بهتر است؛ «رهبریتی»)، گوشزد کرده بود که هنوز در بین ما مفهوم «اپوزیسیون» شناخته شده، و دارای توان گردآوردن دیدگاهها به دور خودش نیست. این سخن هم تا حدی روا است، و هم با نگاه به زمان و شرایط، کشاندن واژههای رایج سیاسی به میان کلاف فقهاللغه است که بهرهی اصلی آنرا «حرافان دور از عمل» خواهند برد. در این نوشتار سعی میکنیم به این نکته، الزامی نشان دهیم.
قبلا سایت نقطه در چند مطلب به مفهوم «اپوزیسیون» پرداخته است. این مطالب بیشتر بدنبال نقد اپوزیسیون داخل که نام خود را اصلاحطلبان نهادهاند بوده است. مطلب نخست به این مهم پرداخت که اپوزیسیون خارج از حکومت چگونه باید باشد تا کار کند و نبود اتحاد بین نیروهای اپوزیسیون را تحلیلی داشت. در نقد مداوم و پیگیر نقطه از بساط اصلاحطلبان، باز هم اشاراتی به مطلب داشتهایم. این مسیر ما و آنها ادامه خواهد داشت.
اپوزیسیون
باز گردیم به مقولهی اپوزیسیون در برابر حکومتی که «بر سر کار» است. (گروهی هنوز خود را اپوزیسیون و ناقد حکومت پهلوی میدانند و در آن قالب ماندهاند) .
اپوزیسیون را در جهان امروز با یک سری از معرفههای زیر شالودهریزی و درونسازی میکنند و همینطور برای آن در جوار درونمایهاش، متناسب با شرایط سیاسی جهان امروز، چهارچوبی با انعطاف نیز لازم میدانند. بد نیست نخست این درونمایه مفهوم اپوزیسیون را مروری داشته باشیم و سپس به سمت تفکیک ویژهگیهای اپوزیسیون خارج و برون کشورمان بپردازیم.
۱ - قدرت در تصمیمگیریهای کلان
تمام مباحثی که سایت نقطه در رابطه با اپوزیسیون ساختگی و مصنوعی چون اصلاحطلبان داخل کشور و اپوزیسیون کمتوان خارج از کشور دامن میزند، ناشی از نبود یک ویژگی مسلم در این اپوزیسیونهاست؛ ویژگی قدرت تصمیم گیری و اعمال تصمیمهای سیاسی در رابطه با مسائل کلان کشور که شامل حال شهروندان میشود. سیاست بدون توان تصمیمگیری و قدرت اعمال این تصمیمها اصلا سیاست نیست.
شرایط فعلی ونزوئلا را بنگریم. قدرت در دست اپوزیسیون نیست زیرا سیستم دیکتاتوری است. تلاش اپوزیسیون و حامیان «خارجی» این اپوزیسیون این است که از راه حامیان «داخلی»، این اپوزیسیون، چه مردم چه ارتش، قدرت را با حکومت تقسیم کنند یا اینکه از حکومت بگیرند. حالت نامطلوب و ناخواسته برای جدال بین این نیروها، دخالت فیزیکی و نظامی یک نیروی خارجی است. اینگونهها اکثرا زمانی رخ میدهد که برخورد از سوی حکومت و روشهای اعمال قدرت حکومت کاملا اپوزیسیون را درمانده و مبتلا به تلفات انسانی میکند.
بنابرین اپوزیسیون باید بتواند از خود قدرت در تصمیمگیری نشان دهد. اینگونه اپوزیسیون البته در کشورهای دموکراتیک دیده و تجربه میشود. حتی در شکلهای «نسبی» دموکراتیک مثل ترکیه و کشورهای آمریکای جنوبی نیز باز میتوان به وجود اپوزیسیون و این ویژگی مکمل نقش و کنش اپوزیسیون اقرار داشت. در این کشورها «انتقال قدرت تصمیمگیری» در سطح مسائل کلان و ملی به دست اپوزیسیون نیز می افتد و اپوزیسیون توان و جای «بازی» دارد.
۲ - مشروعیت سیاسی بر اساس کار سیستماتیک
در جهان مدرن، در همهی حالتهای کشورداری، دیگر نمیتوان تمام فعالیتهای جامعه را با یک مرکز قدرت و یا تعدادی مراکز قدرت هدایت کرد. برای مثال آنچه که در دوران مائو در چین رخ داد و یا در اتحاد جماهیر شوروی سابق، در کره شمالی و ایران امروز شاهد آن هستیم نمونههایی از کنترل کامل جامعه توسط یک قدرت مرکزی بزرگ هستند. اما امروزه جوامع در یک فاز زمانی و شرایطی کاملا متفاوت به فعالیتهای خود برای کسب قدرت سیاسی - تصمیمگیری - آهیخته شده اند. شواهد تاریخی به ما از همین مثالهای زده شده نشان میدهد که اینگونه روشهای کشورداری مردم را در تنگناهای مالی فرهنگی و انسانی قرار میدهد و سرانجام فروپاشی و دگرگونیهای اساسی را لازم دیده و صورت داده میشوند. مشروعیت سیاسی برای یک نیرو و یا مرکز قدرت، ابدا اعطایی و بخشیدنی از سوی بخشی از جامعه نیست - حقی است که از درون سیستم پویای سیاسی و کارکردهای آن در جامعه به گروهی و با زمان محدود بخشیده است.
مشروعیت در درون «سیستم» جامعه ساخته میشود و سپس بطور نسبی بین مراکز پویای قدرت پخش میگردد. طرفین و رقیبان قدرت سیاسی در دورههای زمانی محدودی که امروزه برای کسب مشروعیت میتوانند فعالیت کنند (دورههای چهار ساله) با بهرهبری بهینه از توان «عکسالعمل» به متغیرات و تغییرات محیط اجتماعی - سیستم - برای خود اعتبار بدست میآورند. این اعتبار که زمینهی آن عمل و تصمیمها است به نیروی سیاسی مشروعیت میبخشد. در سیستمهای دیکتاتوری با گرفتن توان عکسالعمل و واکنشهای سیاسی از اپوزیسیون، و کنار گذاردن آن از امور کشور و در تصمیمهای کلان، خودبخود اپوزیسیون مشروعیت را گرفته و به حکومت واگذار میکنند. اپوزیسیون ببری کاغذی و ابزاری برای ظاهرفریبی حکومت میگردد. حکومت از این شرایط و قرائن «مجازی» که خود آفریده است دو گونه سود میبرد: هم خود را مدام دارای مشروعیت و حق کامل و تمام بر امور کشور مینمایاند و هم ادعا میكند که با اپوزیسیون در جدال است و مبارزهی سیاسی در جریان است. اما در عمل این مبارزه با منافع ملی مردم، با دموکراسی و کارشناسیهاست.
۳ - دستِ باز اقتصاد و دستِ گرفتار سیاست
عناصر و اجزای پدیدهی جهانی شدن بسیار در سیاست تاثیرگذار شدهاند. مهمترین رخداد در ایجاد باور سیاستمداران به جهانیشدن سیاست این بود که اقتصاد مرزهای خود را شکست و با دستی باز به ساختن و گسترش میدانهای توسعهی خود موفق آمد. بخش زیادی از نظریههای اجتماعی و فلسفی دوران مدرنیسم به وضوح متغیرهای شرایطی شدند که نظریههای سریع و زورمند اقتصادی بر جهان مدرنیسم دوم حاکم گردیدند. پیوستن تولید سریع دیجیتال و تکنولوژی ارتباطات به ساز و کارهای اقتصادی، تقریبا جهان تولید را رویینتن کرد و دیگر توان مقابله با حجم تولید برای هیچ کس وجود ندارد. در چنین دوران سیاست میدانی محدودتر یافت و اقتصاد میدانی فراخ را از آن خود کرد. نتیجهی این پدیده چه بود؟ سیاست مجبور شد با سرعتی بیش از پیش در مقابل مسائل و رویدادها عکسالعمل بگزیند. در ازای این نقش و رفتار جدید از سوی سیاستمدران، شگفتی مردم جهان از تصمیمهای عجولانه و با استراتژیهای کوتاه مدت قدرتهای بزرگ سیاسی بزودی پدیدهای ملموس شد.
آنچه که بر سر یونان و ایرلند و قبرس در کنار و درون سیاستگذاریهای اروپا آمد تصویر کاملی از این بود که شکستهای اقتصادی توان سیاسی تصمیمگیری در رابطه با مسائل داخلی را هم کم میگرداند و سیاستمداران تاوان فساد اقتصادی را به سختی باز پس میدهند. در چنین شرایطی اپوزیسیونها نیز بسیار بیشتر از حکومت سر کار، هزینه میپردازند. زیرا از توان اقتصادی کمتری برخوردارند و از کمتوشهگیشان برای تحمل زیان سیاسی رنج میبرند. حرکتهای پوپولیسمی و راستگرایی افراطی در این دورانها بسرعت ریشه میدوانند و اپوزیسیونهای راستین را از صحنه کنار میزنند. به بیانی نقش اپوزیسیونهای سیاسی مدرن و دموکراتیک و باورمند به دموکراسی بسیار سختتر از دو دههی پیش شده است.
۴ - وقت و انگیزهها برای رسانهها
تسلط رسانهها و بویژه رسانههای مجازی بر شرایط سیاسی کشورها هرگز تا بدینگونه که امروز میبینیم زیاد و موثر نبوده است. اگر بگوییم که وقت زیادی از سیاستمداران به این میگذرد که رسانهها را دنبال کنند و در رسانهها میدان را خالی نکنند و نبازند، بیهوده نگفتهایم. کم نبودهاند در سالهای اخیر سیاستمدارانی که بدلیل توجه بیش از حد به رسانهها و دنیای رسانهای در انجام وظیفه تعلل ورزیده و متنبه گشتهاند. اپوزیسیون نیز جز این شرایط را ندارد. بویژه که اپوزیسیون با اتکا به نیروی اصلیاش که اتکا به رای مردم است، میخواهد مدام در زمینههای مسائل بهروز از هر فرصتی استفاده کند و بر تعداد طرفداران خود بیافزاید.
اپوزیسیون نیز از سویی، و مانند آنچه که برای بخشی از اپوزیسیون برونمرز روی داده است، میتواند براحتی آنچنان مجذوب و غرق دریای رسانهها شود که ساحل کنش و کار با آدمهای خاکی را فراموش کند و از موجسواری لذت ببرد. با نوشتن و سخنرانی و برگزاری جلسات اینترنتی از این بگوید که مدام حضور دارد و در متن مسائل است. اما در زمانیکه باید بازده و راندمان کوشندگیها را در میان عوام و جذب آنها به سیاست ارزیابی کرد، دست پری ندارند.
اپوزیسیونهای جمهوری اسلامی ایران
حال، ملت ما در درون و برون کشور با چه روبرو است؟ در اینجا، این پرسشها واقعی است:
۱- آیا اپوزیسیون درونمرز و برونمرز توان و قدرت در تصمیمگیریهای کلان و به نفع منافع مردم را داشته و آیا از آن استفاده بهینه کرده است؟
۲- برای اپوزیسیون برونمرز و درونمرز در کدام شرایط و وقایع امکان عکسالعمل سیاسی مناسب «مقدور» و ممکن بوده است؟ آیا اپوزیسیون این امکان را داشته و آنرا از دست داده است؟
۳ - اپوزیسیونهای جمهوری اسلامی تا چه حد از اینکه اقتصاد ایران فاسد و در دست نیروی سرکوبگر سپاه پاسداران افتاده است با چالش روبرو است؟
۴ - آیا تحولات بزرگی که در زمینهی استفاده از رسانههای در سه دههی اخیر روی داده است به طور بهینه از سوی اپوزیسیون مورد استفاده قرار گرفته است؟
۱ - اپوزیسیون درون کشور - کاتالیزور
در داخل کشور جمهوری اسلامی که حکومتی در شکل تمام و کامل یک استبداد مذهبی مخوف خود را به عرصهی وجود آورده و هنوز پس از چهل دهه در همین قالب و کالبد مانده است، طبعا نمیتواند دارای اپوزیسیونی با ویژهگیهای بالا را دارا باشد. روحالله خمینی با صراحت (بخوانید وقاحت) تمام به سرکوب قلم و اندیشه و فیزیک مخالفان خودش در هر طیفی همت گمارد و یادگارهایی از قتل و جنایت و بیرحمی را بر آخرین سالهای عمر خود در قالب یک رهبر سیاسی حکاکی کرد. رفسنجانی و خامنهای نیز با گستردهکردن ابعاد ترور در داخل وخارج مدام مردم را از مسائل سیاسی ترساندند و در چالههای گود شرایط اجتماعی و اقتصادی گرفتار ساختند. اما با گذشت زمان و کمبود علم کشورداری و مدیریت در دولت و بیت رهبری، از آنرو که سیستم حکومتی کشور دیگر نمیتوانست سرخوردگیهای انقلابیون و نارضایتیهای روز افزون مردم را کنترل کند و ذات حکومت مذهبی اپوزیسیون را هم بر نمیتابد (خدا اپوزیسیون ندارد مگر شیطان) پس نیاز به یک «میانه» یا واسطهی تازه داشت؛ یک کاتالیزور! کاتالیزور قدرت حکومت ولایی و استبداد مذهبی پس از انقلاب، همین اصلاحطلبان بودند تا نیروی قدار حکومتی را از طریق خود به دورن شریانهای تحولات جامعه تزریق کنند و خوب هم موفق شدند و در پایمال نمودن نهاد پویای جامعه و انسان ایرانی از هیچ تلاشی فرو نگذاشتند. رویداد «اصلاحطلبی» که همیشه فریادهای «نقطه» را خواهند شنید موجودی عجیبالخلقه در جهان سیاسی ما بود و هست که کارش خدمت به مادر ماند.
با پیدایش اصلاحطلبان که رویدادی حساب شده و از روی اجبار شرایط اجتماعی بود، امیدها و نگاههای باطلی در ایرانیان ایجاد شد که جمهوری اسلامی دارای اپوزیسیون سیاسی شده است. اما بسیار زود و با هزینهای سنگین برای ملتمان به این نتیجه تلخ رسیدیم که اینگونه نیست.
اگر به تاریخچهی اینگونه عملکردهای سیاسی اصلاحطلبان در ایران بازگردیم باید گفت آنها تنها و تنها فرصتسوز بودهاند و هرگز لیاقت دریافت مشروعیت سیاسی از سوی مردم و ساز و کارهای سیاسی را نداشتهاند. (اینجا فرض را بر این میگذاریم که بخشی از اصلاحطلبانِ «مردمی،» آنقدر صادق بودهاند که برای گرفتن قدرت به سود مردم تلاش کردهاند).
در ایران که به گفتهی علی خامنهای از یک هشتپای فساد (بخوانید استبداد) در سیستمهای اداره کشور رنج میبرد، امید به اصلاحطلبان برای انتقال دستکم بخشیهایی از تصمیمگیریهای کلان از سوی دولت و حکومت به نیروهای اپوزیسیون جوانه زد و تاکنون بهای بسیار سنگین و پر تلفاتی تا مردم در ایستادن پشت این امید پرداختهاند. رویهی مضحک شرایط ایران این است که قرار است «دولت» در مقام اپوزیسیون «حکومت» (رهبری و ارگانهای تحت فرمان او) عمل نماید. مجلس نیز این وسط در دفاع از دولت و حکومت، مشغول است. اصلاحطلبان در همین هفتهی اخیر نشان دادند تا چه حد سنخیت با سپاه پاسداران و اژدهای مالی و نظامی آن دارند. آنها نشان دادهاند و میدهند که این نظام با منافع و سیاهكاریهای سیاسی آنها چقدر گره خورده است و تفکیک آنها از هم هرگز مقدور نیست.
اگر به این قرائن و گواهها بسنده کنیم ایرانیان در حال حاضر از اپوزیسیون «راستین» و «تاثیرگذار» در درون مرزهای کشور برخوردار نیستند؛ پس، در ایران، تا مردم هنوز امیدی به اصلاحطلبان و انتخابات داشته باشند از نیرویی به نام اپوزیسیون برخوردار نیستند و نخواهند شد. مردم ایران اگر زمان و مقدورات با آنها همراه باشد، باید رو به سوی اپوزیسیون دیگری آورند. این اپوزیسیون باید بتواند کاملا خط خود را از هیولای سه سر «حکومت - اصولگرایان - اصلاحطلبان» جدا سازد و رشادت پرداختن بهای سنگین در مبارزات با این جبههی سه سر برای یافتن مشروعیت در داخل و خارج از ایران را در خود بیافریند.
۲ - اپوزیسیون خارج از کشور
حکومت دیکتاتوری جمهوری اسلامی ایران از همان اوان انقلاب با تشکیل اپوزیسیونی در خارج از کشور روبرو گشت. اپوزیسیونی که دارای رنگارنگی در سلیقههای سیاسی - و در مواردی اندک در کنشهای سیاسی - بود و همچنان هست. اپوزیسیونی که سخت عزم و باورمند به نگاه خود و شکاک و پر نقد به جمهوری اسلامی و انقلابیون ماند. و بخاطر همین نگاه در مقاطع بسیاری مورد بیمهری، تمسخر و حتی شماتت مردم ایران واقع شد. اما هر چه زمان بیشتر پیش میرود و فاصلهی مردم با حکومت ولی فقیه و اصلاح طلبان بیشتر میشود، شانس و موقعیت اپوزیسیون برونمرز برای یافتن جایگاهی در فضای سیاسی ایران بزرگتر میگردد. از اینرو در میدان تحلیل اپوزیسیون برونمرز شرایط با داخل متفاوت است.
اپوزیسیونهایی که در خارج از مرزهای حکومت دیکتاتوری تشکیل میگردند بسیار سخت میتوانند در تصمیمگیریهای سیاسی جایگاهی بیابند. اما با گذشت زمان و آشکار شدن ماهیتها هم در حکموت و هم در بین افراد و سازمانهای اپوزیسیون، اعتبار آنها در بین مردم کشورشان افزایش مییابد و اعتماد مردم به آنها محکمتر میگردد. این اعتبار تا زمانیكه به درون کشور برسند و در پروسهی تقسیم قدرت و انتخابات سهیم گردند باید همراه آنها بماند و سپس تبدیل به «مشروعیت سیاسی» شود. (سایت نقطه قبلا اشاره به آلترناتیوهای شایستهتر و معتبرتر موجد در اپوزیسیون خارج از کشور داشته است.)
اپوزیسیون خارج از کشور ایرانیان، از سالها پیش با تاسیس تلویزیونهایی که در ایران قابل مشاهده بودند کار تماس وسیع خود با مردم را آغاز نمود. از آنجاییکه کار سیاسی در بین مردم کشور ما دارای تاریخ نیست. از اینرو اشتباهات حرفهای زیادی از سوی تلویزیونهای خارج از کشور تا سالها دیده شد تا اینکه با گشت زمان اینان جای و تخصص خود را پیدا کنند. با ورود به دنیای رسانههای مجازی و تلفنهای هوشمند رویکرد اپوزیسیون با حکومت و حکموت با اپوزیسیون دچار دگرگونی بنیادین شد. مردم نیز با ورود گستردهی خود به این میدان به هر دو قطب قدرت، قبض و بسطهای کاملا نادیدهای را در مسائل سیاسی نشان دادند. در مجموع با توجه به ساز و کارها و کوشندگیهای گسترده و پیگیر اپوزیسیون خارج از کشور باید گفت دستکم اینکه پتانسیلها و پیشساختهای زیادی در اختیار این نیروها هست و میتواند باشد:
این اپوزیسیون با وجود برخورداری از چند میلیون مهاجر ایرانی، هرچند هنوز نتوانسته، اما میتواند در درون این مجموعهی انسانی بزرگ، با ظرافت و هوشیاری از امکانات خود برای
۱) ساختن اتحادی از کوشندگان مخالف رژیم،
۲) تبلیغ و کسب انگیزههای مهاجران برای همسویی در مقابله با جمهوری اسلامی
۳) و گسترش اعتبار امروز خود ( مشروعیت فردا) استفاده کافی بنماید.
این اپوزیسیون بدلیل کند پیش رفتن و حتی نبود زمینههای کسب مشروعیت، ناچار، چندین دهه با فعالیتهای مثبت و استمراری شامل افشاگری، آگاهرسانی و صدور بیانیه و برگزاری نشستهای سمینارگونه حیات داشته است و بهای این تجربه ابدا ارزان نپرداخته است و درونمایهی نحیفی ندارد؛ حرف برای گفتن و کار برای انجام در این اپوزیسیون ابدا کم نیست. قرائن گواه هستند که با نزدیک شدن نیروها به هم و ایجاد سنگرهای محکم میتوان در مردم ایران اعتماد بیشتری آفرید و در جهان نیز اعتبار مقبولی بدست آورد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر