نامه به رئیس اتحادیه کانون سراسری وکلای دادگستری ایران
محمد رضا روحانی حقوقدان
آقاى بهمن كشاورز چهل سال پيش ، در ايام جوانى يكديگر را از نزديك مى شناختيم . در راهروهاى كاخ دادگسترى يا كانون وكلا يا جلسات گوناگون سلام وعليكى داشتيم . در زمان «طاغوت» تلاش مى كرديم تا هر كدام در حد لياقت خويش و در اجراى رسالت شريف وكالت يعنى دفاع از حقوق و آزادى مردم شايستگى خود را براى بر تن داشتن كسوت افتخارآمیز وكالت نشان دهيم. دريغا كه درعصر ياقوت وسلطه ارتجاع شمايان پاى از راه بيرون زديد. اينك در نامه نوشتن به شما براى من امكان به كار بردن عنوان همكار محترم و تجديد مراتب احترام وجود ندارد . ديگر من شما را نمى شناسم تا مخاطب «سلامى جو بوى خوش آشنایی» باشيد.
لابد از خود مى پرسيد كه به اين ضد انقلاب فرارى چه هيزم ترى فروخته ام كه از شش هزار كيلو مترى بى هيچ سلامى به عتابى چنين عريان پرداخته است در حاليكه عنوان «رئيس اتحاديه سراسرى كانون هاى وكلاى دادگسترى ايران» را در صدر نامه اش آورده است . من پاسخ اين سؤال مقدر را از افاضات شما اتخاذ سند كرده ام كه نوشته ايد كه در ايام ياقوت «گروه عظيمى از كارمندان كشورى و لشكرى وامنيتى...» قانوناً به كانون تحميل شده اند .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر