ناهید حسینی
آزادی، کسب دانش، فرصتهای شغلی، مشارکت در ساختارهای سیاسی محلی و ملی، وساختارهای سیاسی-اجتماعی از دلایل اصرار زنان برای کسب تحصیلات عالی بودهاند. حرکتی آهسته، اما پیوسته و قاطع برای ایجاد تغییر، که میتواند به عنوان وجه پنهان و ناگفته خواسته "تحصیل برای تغییر" ارزیابی شود
تحصیلات دانشگاهی در نظر بسیاری از مفسران، تامین کننده فرصتهای بزرگ تری برای زنان در توسعه شغلی و اجتماعی است [۱]. با وجود این، در تعدادی از کشورها، مثل ایران، این فرایند به طور کامل محقق نشده است.
در این مورد، مهم است که درک کنیم چگونه و به چه دلیل دختران در ایران توانستهاند علیرغم قوانین تبعیض آمیز جنسیتی در قانون اساسی کشورو همچنین تحت تسلط فرهنگ پدرسالاری که امکانات راه یابی آنان به تحصیلات عالیه را تحت تاثیر قرار داده، اکثریت صندلیهای دانشگاهها را به خود اختصاص دهند. علاوه بر این، این مقاله به طور خلاصه به تاثیر زنان تحصیل کرده بر تغییرات اجتماعی در جامعه ایرانی میپردازد.
تعداد زنان در تحصیلات عالیه در ایران در دهه ۱۹۹۰ شروع به افزایش نمود. در سال ۲۰۰۸ آنها بتدریج توانستند تا بیش از ۶۵% صندلیهای دانشگاههای کشور را به خود اختصاص دهند. هر چند، درسال ۲۰۰۶، حکومت درباره رشد بیسابقه تعداد دانشجویان زن دچارنگرانی شده و شروع به اجرای طیفی از سیاستها به منظور محدود کردن این روند شدند، ولی این موانع، بعد از انتخاب مجدد محمود احمدینژاد به پست ریاست جمهوری کشور در سال ۲۰۰۹ گسترش بیشتری یافت [۲].
دانشجویان زن به طور فعالانه در جنبش سبز سال ۲۰۰۹ مشارکت داشته وحتی نقش کلیدی در رهبری آن ایفا کردند، در حالیکه یکی از برنامههای جدی دولت جدید اسلامی در سال ۱۹۷۹، اسلامی کردن سیستم آموزشی، مجبور کردن زنان به داشتن حجاب اجباری و نهایتا وادار ساختن آنان به ماندن در خانه بود. حکومت موانع جدی برای مشارکت اقتصادی زنان ایجاد کرد، بنابراین با توجه به آمارهای رسمی، در حال حاضر فقط ۱۷% زنان در ایران شاغل هستند [۳].
امروز، زنان تحصیل کرده به دلیل تلاش و مبارزه برای برابری جنسیتی در پستهای شغلی، اجتماعی و سیاسی به یک پدیده جدید اجتماعی در ایران تبدیل شدهاند. مهم است توجه شود که بطور کلی تحصیلات ابتدایی برای دختران، جزو اهداف رژیم اسلامی از زمان تاسیس آن در ۱۹۷۹ بوده است، اما رهبران حکومتی پیش بینی نکرده بودند که بسیاری از دختران ناگهان تصمیم به رفتن به دانشگاه بگیرند. امروزه این رهبران با جمعیت زیادی از زنان تحصیل کرده با اعتماد به نفس و معترض روبرو هستند. به خصوص با توجه به نقش زنان در جنبش سبز، هدف دولت ایجاد موانع جدی برای گسترش تعداد دانشجویان زن با تحمیل سهمیه بندی جنسیتی و محلی و همچنین تفکیک جنسیتی در کلاسها همراه بوده است. در نتیجه، در سالهای ۲۰۱۰-۲۰۱۱ تعداد زنان دانشجو به ۵۰% کاهش یافت [۴].
علیرغم موانع بسیاری که بر سر راه زنان در ایران قرار دارد، دولت در دلسرد کردن آنان از شرکت در تحصیلات عالیه شکست خورده است. زنان دیگر نمیپذیرند که در موقعیت سیاسی کنونی ایران نقش اجسام صامت را داشته باشند. بنابراین تعداد زنان دانشجو دوباره از سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۵ به ۶۰% افزایش یافت. اما در سپتامبر ۲۰۱۶ سهمیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی افزایش یافت و درعوض درصد دانشجویان زن در دانشگاهای دولتی، دوباره به ۴۹. ۵% کاهش داده شد. به نظرمی رسد که دولت چالش جدیدی برای زنان ایران فراهم کرده است [۵].
با توجه به تحقیق دانشگاه نورث وست در فوریه ۲۰۱۶، دانشجویان زن ایرانی به نتایج موفقیت آمیزی در زمینههای علمی و فنی دست یافتهاند. ایران با بیش از ۶۷% دانشجویان زن در زمینههای علمی مقام اول در بین ۶۶ کشور مورد بررسی را کسب کرده است.
Figure 1 Empower Women: Women in Science via
از یک طرف، سیاستهای حکومت ایران به مشکلات موجود علیه دسترسی زنان به تحصیلات عالیه افزوده است واز طرف دیگر، این محدودیتها برای فعالین حقوق زنان، انگیزه ایجاد کرده است. فعالین حقوق زنان مشوق ومحرک جدیدی در مبارزه خود برای برابری جنسیتی یافتهاند، که به آنها اجازه میدهد تا نفوذ خود را در میان جمعیت زنان، سیاست مداران و نخبگان کشور گسترش دهند.
نتیجه به دست آمده از صفحه فیس بوکی «تحصیل برای تغییر» که برای درک دلایل پی گیری زنان در ورود به تحصیلات عالیه در ایران طراحی شده [۶]، روشن میکند که آزادی، کسب دانش، فرصتهای شغلی، مشارکت در ساختارهای سیاسی محلی و ملی، وساختارهای سیاسی-اجتماعی از دلایل اصرار زنان برای کسب تحصیلات عالی بودهاند. حرکتی آهسته، اما پیوسته و قاطع برای ایجاد تغییر، که میتواند به عنوان وجه پنهان و ناگفته خواسته «تحصیل برای تغییر» ارزیابی شود. میتوان این چرخش آرام و پیوسته آموزشی را به مدت دو دهه در میان زنان ایرانی مشاهده کرد. این یک شعار خاموش در زندگی هر دختری برای ایجاد تغییر در زندگی خویش بوده است. این یک اقدام جمعی اعلام نشده ازسوی اقشار مختلف زنان ایرانی بوده که به کسب اکثر صندلیها در دانشگاهها منجر شده است. جنبش تحصیلی زنان ایرانی یک پدیده اجتماعی است که میتواند به عنوان یک جنبش نوین اجتماعی شناخته شود.
یک جنبش اجتماعی، نوعی اقدام گروهی است که بر اهداف مشترک در مسائل اجتماعی و سیاسی به منظور اعمال تغییرات اجتماعی، تمرکز میکند. یک جنبش اجتماعی همچنین مجموعهای از اقدامات جمعی مستمر است که به وسیله گروهی از مردم با علایق مشترک، هویت مشترک، و به طور وسیعی اهداف همگانی کامل میشود. روشنترین مشخصه یک جنبش اجتماعی نوین این است که عمدتا نه اهداف سیاسی بلکه دارای اهداف اجتماعی و فرهنگی است و بیشتر خواهان ارتقاء کیفیت زندگی است تا مبارزه با دولت [۷].
این راهی است که دختران جوان ایرانی برای غلبه بر تمامی مشکلات و تغییرات منفی که به وسیله جمهوری اسلامی ایران در تضییق حقوق آنان ایجاد شده، در پیش گرفتهاند.
تحصیلات عالیه راهی است به سوی آزادیهای فردی، و دختران جوان ایرانی بطور نسبی در این جهت پیش رفتهاند. قطعا هنوز راهی طولانی در پیش است، اما به نظر میرسد چیزی که تا به حال کسب شده غیر قابل بازگشت میباشد، چون زنان با تلاشهای بسیار و بیوقفه خود به آن دست یافتهاند. نیمی از جمعیت ۸۰ میلیونی ایرانی را زنان تشکیل داده وسهم قابل توجهی از آنان، فارغ التحصیلان دانشگاهها هستند. این قطعا یک سرمایهای اجتماعی محسوب میشود که میتواند نقش مثبتی در تغییرات اجتماعی ایفا کند. وجود زنان تحصیل کرده با تواناییهای گوناگون، فرصتی برای آنها فراهم میکند که مشارکتی ارزشمند در توسعه اجتماعی و اقتصادی کشور را داشته باشند.
ناهید حسینی
محقق دوره دکترا در دانشگاه کینگستون لندن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر