حسین قاضیان
برای این که عذرخواهی آقای مرتضوی نزد افکار عمومی
پذیرفته شود به زمینههایی چند نیاز است:
اول این که جامعه از چنان وضعیت اخلاقیای برخوردار
باشد و افرادش آنچنان عزت نفسی داشته باشند که پوزشخواهی کار سادهای نباشد. به
عبارت دیگر٬ کار فرد آن قدر از نظر اخلاقی ناپسند باشد و پوزشخواهی چنان مقام
ارجمندی داشته باشد که پوزش خواستن نشانهی شهامت اخلاقی به حساب بیاید نه نشانهی
ضعف شخصی و چیزی در ردیف عجز و لابه. اگر جامعهی کنونی ما در چنین وضعیت اخلاقیای
نباشد – که به نظر من نیست – این عذرخواهی هم به دل بسیاری از مردم نخواهد نشست.
دوم این که عذرخواهی وقتی از نظر اخلاقی پذیرفته است
که با فرآیند رسیدگی قانونی مرتبط نباشد. به عبارت دیگر قرار نباشد که عذرخواهی
جانشین مجازات قانونی شود یا آن را کاهش دهد. در این صورت٬ عذرخواهی باید مستلزم و
متضمن نوعی شرمساری وجدانی نزد فرد باشد٬ یعنی نوعی تنبه وجدانی از خطای انجام شده
که بدون توجه به فرآیند مجازات قانونی برای فرد حاصل شده باشد نه برای تخفیف
مجازات یا فرار از آن. در رفتار و گفتار آقای مرتضوی و حتی در نامهی پوزشخواهی
نشانهای از آن شرمساری وجدانی دیده نمیشود٬ بلکه تضرع آشفتهای برای فرار از
مجازات یا کاهش مجازات به جایش نشسته است. این عاملی است که باعث میشود بسیاری
این عذرخواهی را اصیل و اخلاقی به حساب نیاورند و آن را از قبیل تشبث به هر وسیله
برای فرار از مجازات قلمداد کنند.
سوم این که پوزش خواهی نباید جای بررسی اصل مشکل
بوجود آمده را بگیرد و بقیهی مسایلی که زمینهی تخلف را فراهم کرده است به دست
فراموشی سپرده شود. کهریزک٬ فقط به آقای مرتضوی و یا رویدادهای اعتراضی ۸۸
مربوط نمیشود. کهریزک پیش از آن رویدادها برقرار بود و اکنون هم برقرار است٬ حال
به شکلی دیگر٬ خواه در جایی دیگر. چرا که کهریزک محصول یک فرآیند سرکوب همه جانبه
است که پلیس و قوهی قضاییه صرفاً ابزار اجرایی آن هستند. پوزش آقای مرتضوی ممکن
است از جانب خانوادهی قربانیان کهریزک پذیرفته شود٬ اما این پوزش نمیتواند و
نباید جای رسیدگی به مسببان پیدایش کهریزک را بگیرد. در غیر این صورت٬ پوزش آقای
مرتضوی نزد بسیاری از مردم به مثابهی راهی برای بستن پروندهی این جنایت به حساب
خواهد آمد نه مقدمهای برای گشودن پروندهی جنایتهای دیگر.
چهارم این که لازم است مردم باور داشته باشند قاعدهای
وجود داشته و به صورتی استثنایی از این قاعده تخطی شده است. در این حال٬ عذرخواهی
نشانهی اهمیت آن قاعده است و نشانگر این که تخطی از آن قاعده چنان اهمیتی دارد که
فرد خاطی غیر از مجازات قانونی لازم است اخلاقاً هم پوزش بخواهد.
اگر از میان موارد متعدد قانونشکنی و ستمگری که
آقای مرتضوی مسبب یا مباشر آن بوده فقط بخواهیم به همین مورد کهریزک بسنده کنیم٬ و
کار او را مثلاً مصداق تخطی از آیین دادرسی بدانیم٬ باید دید آیا آیین دادرسی در
دستگاه قضایی ما چنان شان و مرتبهای دارد که تخطی از آن حالتی استثنایی داشته
باشد و گذشته از مجازات قانونی نیازمند پوزش اخلاقی باشد؟
کسانی که با دم و دستگاه قضایی ما سر و کار داشتهاند
میدانند که تخطی از آیین دادرسی خودش یک قاعده است و رعایت آن جزو استثناها. فرق
ندارد که شما سارق یا قاتلی باشی که «در زیر هشت آگاهی» مجبور شوی مسوولیت زلزلهی
بم را هم بپذیری یا روزنامهنگاری که در بندهای خونین اوین ناچار به پذیرش روابط
جنسی با هر کس و ناکس باشی. در همهی این موارد آیین دادرسی حکم نوشتههای کم رمقی
دارد که در کتابخانهی قوهی قضاییه خاک میخورد یا زیر پای کسانی مثل آقای
مرتضوی له میشود.
اگر قاعدهی آیین دادرسی درست بود و در مواردی
استثنایی نقض میشد٬ عذرخواهی کسانی مثل آقای مرتضوی این امید را به وجود میآورد
که آن استثنا قرار نیست به قاعده بدل شود و پوزش خواهی کمکی است برای تحکیم قاعده
و برگشت به روال درست. خصوصاً وقتی که این قاعده٬ آیین دادرسی باشد که قانونی مادر
و اساسی است. چون در کار قضا٬ آیین دادرسی مانند آن نمکی است که برای جلوگیری از
گندیدگی به هر مادهی غذایی میزدهاند٬ حال وقتی که آیین دادرسی خودش گندیده باشد
و قضای ما گندیدهتر و رفتار آقای مرتضویها نشانهاش٬ چه امیدی میتوان بست به
این که چنین پوزش خواهی بتواند از دستگاهی که رئیسش سالها پیش آن را مخروبه
قلمداد کرده بود٬ گندزدایی کند
زیتون
زیتون
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر