روز شنبه ٣٠ مرداد، روزنامه «وطن امروز»، مطلبى به قلم آقاى «عباس اكبرى» منتشر كرد كه براى اولين بار مى شد با مفاد آن كاملا موافق بود. لُبّ مطلب ايشان از اين قرار است كه اسلام، هم جاذبه دارد و هم دافعه. اسلام، دينى جامع و يكپارچه است؛ نمى توان بخشى از آن را قبول كرد و بخشى ديگر را نفى. آقاى اكبرى بعد از توضيح اين موضوع، نقد آقاى خامنه اى را «به شعار تصنعى اسلام رحمانى» مى آوَرَد:
«گاهى يك شعارهايى داده مى شود، شعارهاى به ظاهر اسلامى كه باطنا اسلامى نيست، از جمله چيزهايى كه اخيرا خيلى رايج شده و انسان مى شنود در نوشته ها و در گفته ها، «اسلام رحمانى» است، خب! كلمه ى قشنگى است، هم اسلامش قشنگ است، هم رحمانى اش قشنگ است، اما يعنى چه؟ تعريف اسلام رحمانى چيست؟ خب! خداى متعال، هم رحمان و هم رحيم است، هم «اشدّالمعاقبين» است، هم داراى بهشت است، هم داراى جهنم است. خداى متعال، مومنين و غير مومنين را يك جور به حساب نياورده...» آقاى خامنه اى در اين باره صد در صد درست مى گويد.
اگر رحمانيّتى هم در دين اسلام هست، در كنار آن خشونت هم هست. حال كارى نداريم كه به گاهِ در اقليت قرار گرفتن، مسلمانان بيشتر از رحمانيت سخن مى گويند و براى خودشان از اكثريت، رحمت طلب مى كنند، و به گاهِ در اكثريت قرار گرفتن، بيشتر از خشونت سخن مى گويند و در برخورد با اقليت، خشونت تجويز مى كنند. در اين باره قبلا نوشته ايم و آن را تكرار نمى كنيم.
از ساده ترين تا پيچيده ترين قوانين و سنن اسلامى، همه به منع و جريمه و مجازات وابسته است. حتى براى «معروف» هم به انسان «امر» مى شود. از پرداخت جزيه توسط صاحبان اديان پذيرفته شده در اسلام بگيريد تا سنگسار زناكار مسلمان، قسمت خشن و «تماما رحمانى نبودن»ِ اسلام را نشان مى دهد.
مناديان و مبلغان «اسلام رحمانى» دروغ گويانه و فريب كارانه، چشم بر شقّ خشونت اسلام مى بندند و براى اثبات اين كه مى توان اين شقّ را ناديده گرفت، دائما در صدد دور زدن اسلام سنتى و اسلام «تمام و كمال»، و اگر كمى با مسامحه سخن بگوييم، اسلام واقعى و واقعا موجود هستند. ممكن است گفته شود، و البته گفته هم مى شود، كه تبليغ و ترويج و تئوريزه كردن اين اسلام، يعنى اسلام تماما رحمانى، براى جذب جوانان روشنفكرى ست كه مسلمان اند، ولى نمى خواهند به دامان اسلام سنتى يا بر عكس، اسلامِ از آن سوى بام افتاده، بغلتند.
اين نظر نادرستى ست چرا كه اگر بپذيريم كه براى «عوام»، اسلام تماما رحمانى، هم وجود دارد و هم عوام اعتقاد راسخ به آن دارند، اين در اثر رسوب فرهنگى ساليان و پذيرفتن اين اسلام، بدون اگر و اما و به شكل دلخواه است. در اسلام عوام، نه به معناى كلمات دين، نه به مفهوم فلسفه ى دين، نه به راست و دروغ داستان هاى تاريخ دين، نه به دلايلِ علمىِ نفى كننده ى تئورى هاى دين، توجه نمى شود و هر كس از اسلام و خدا و رسول اش، براى خود تصويرى در ذهن دارد كه محترم است و قابل درك. اسلام عوام، اسلام پُر كردن خلاء ناشى از ضعف هاى بشرى ست. اسلام دعا و يارى خواستن از پروردگار مهربان به هنگام شدائد است. اسلامِ على اى هماى رحمت است، و نه اسلام على اى خداى وحشت، كه به قول نويسنده ى «وطن امروز» تنها در جنگ صفين، سپاه او ٥٠٠٠٠ نفر از «مسلمانان نوع ديگر» و نه «كافران» را كشت.
اما براى جوانان روشنفكر، به جاى فريب دادن با يك شقّ از اسلام، مى توان به معرفى الگوهاى عرفىِ ساختنِ انسان بهتر و مفيدتر و راستگوتر و انسانْدوست تر و غيره پرداخت كه هم حقيقى تر است و هم آينده ساز تر، و شايد در آينده از اين الگوهاى واقعا موجود نيز سخن بگوييم.
خوانندگان عزيز لطفا توجه داشته باشند، اسلامى كه در اين جا به آن پرداخته ايم يا در مطالب آتى به آن خواهيم پرداخت، اسلام سياسى و اسلام به دنبالِ قدرت يا صاحبِ قدرت است مگر اين كه به انواع ديگر آن مثل اسلام مردم عادى و اسلام عوام اشاره شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر