۱۴۰۱ اسفند ۱۹, جمعه

     سخن با گوسفندان و آگاهی های کاذب! 


فیروز نجومی
هم اکنون، پس از برملا شدن فاجعه حملات شیمیایی به مدارس دخترانه، پس از گذشته بیش از 3 ماه، کمتر کسی هست که باور کند دشمن جایی دیگری باشد، بجز همینجا. همگان دریافته اند که دروغ است که میگویند دشمن امریکاست. البته، دیر زمانی ست که ملت آگاهی خود را بحقیقت اعلام کرده است.  که دشمن ملت، در درون است نه در بیرون. هیچ دشمن بیرونی نیست در خصومت با بخش مشخصی از جامعه، بخشی که دختران نوجوان از 12 و 13 تا 16 و 17 ساله را تشکیل میدهند هدف قرار دهد، نه در یک یا چند شهر بلکه در بیش از 100 شهر و 25 استان کشور.

تجربه نشان میدهد که حملات شمیایی به مدارس داخترانه، نه اولین ماجرایی ست و نه آخرین آنها که بدست نظام برپا میگردد، از تیرباران سران رژیم بر بام نشیمنگاه آیت الله مقدس، آخوند خمینی گرفته تا گروگانگیری کارکنان سفارت آمریکا و هشت سال جنگ و قتل عام در چند نوبت و قتل های زنجیره ای و اسید پاشی و سرکوب هرگونه اعتراض و مقاومت جمعی با تلافات جانی بسیاری تا چندین صد نفر. که هر بار دست نظام در این حوادث دیده شده است که آخرین آنها سرنگونی هواپیمای مسافربری با 175 سرنشین و حمله شمیایی بمدارس دختران بوده است، خود در این 44 سال بسیاری را از نظام رانده است.

سوالی که اینجا مطرح میشود این است که چه سودی عاید حکومت آخوندی میشود با برپا داشتن ماجراهای چنین جنایتباری. چون هر یک از این ماجراها سبب گریز علاقمندان و طرفداران نظام گردیده و هر چه بیشتر آنرا در تنگنا فرو میبرد. 

بی تردید، پاسخ باین سوال میتواند بیش از یکی باشد، که در میان آنها میتوان از ایدئولوژی، بمعنای مجموعه ای از آگاهیها و دانستنیها و باورهای کاذب، نام برد، ایدیولوژی ای که از آغاز از دین اسلام بر خاسته و با رجوع به بنیان آن ، قران، رهبران نظام، پاسخ به مسائل کشورداری را جستجو میکنند. در نظام اسلامی هیچ طرح و برنامه و تصمیمی اتخاذ نگردد اگر بلحاظ قرانی و یا احادیث و روایات قابل توجیه نباشد.

 اگرکشتی حکومت آخوندی هم در درون و هم در سطح بین المللی بگل نشسته است، باید به آگاهی های کاذبی نسبت دا که از اصل و اصول اسلام، از قران مقدس برخاسته است. کتابی که ماخذ و منشا استخراج پاسخ بهر سوالی ست که بشریت با آن برخورد میکند. کتابی که بازتاب دهنده آگاهی و دانایی بشری ست که در دوران بیابانگردی و بادیه نشینی زندگی میکردند. تازیانی که در 1400 پیش، از بخت بد، بر بیش از  1000 سال تمدن و فرهنگ ایران باستان سلطه افکندند، بر آن تصور بودند که ارزش نقره بیشتر از طلاست. بهمین دلیل، نقره های غارت شده شان را با طلا معاوضه میکردند. کذب آگاهی آنها به آن حد بود که کتابخانه های بزرگ ایران و مصر را در تیسفون و در اسکندریه، بدستور خلیفه عمر سوزاندند بآن دلیل که خلیفه عمر بر آن باور بود با وجود کتاب قرآن، نیازی به کتاب دیگری نیست. 

کشتی شریعت اسلامی، بعنوان باور و ایمان کاذب، نیز، دیر زمانی ست که بگل نشسته است، و بطور روزانه چهره کریه خود را نشان میدهد. بدون تردید با شیمیایی نمودن مدارس دخترانه، بخش وسیعتری از مردم را از خصلت کذب و دروغ گفتمان آخوندی و یا آنچه بدان باور دارند، خرافه سازی و عرضه توهمات خویش بمثابه واقعیت، بیشتر آگاه نموده و موجب توسعه هرچه بیشتر آن گردیده است که عامل اصلی آن کسانی نیستند مگر نوجوانان، بویژه دختران نوجوانی که مورد حمله شیمیایی قرار گرفته اند. در غیر اینصورت، جنبشی رهایی بخش بعنوان جنبش زن زندگی آزادی بعرصه وجود پا نمیگذارد. 44 سال حکومت بر اساس دانش و ایده های کاذب، البته که زمینه را برای رشد و نمو نفی خویش بوجود میآورد. این یک اصل دیالکتیگی ست.

 اگر ایدئولوژی بعنوان آگاهی  کاذب باورمندان را به کشتار مهسا امینی وادار نکرده بود. این امکان داشت نفی ایده های واپس مانده از 1400 سال پیش برخاسته از یک زندگی ابتدایی، جنبش رهایی بخش زن زندگی آزادی ظهور نمیکرد و بسرعت در سراسر جهان انتشار نمیافت و مورد استقبال جهانیان قرار نمیگرفت. 

حکومت آخوندی با حمله شیمیایی بمدارس داخترانه چهره کریه باورها و کذب آگاهی و دانش خود را افشا  نمود. ممکن است در کوتاه مدت، حکومت آخوندی برنده بازی قدرت باشد. اما، در دراز مدت بازنده بزرگ بازی خواهند بود.

این بدان معناست، اگرچه حکومت آخوندی، درست بخاطر باور و ایمان به اصل و اصولی کاذب، در تضاد و ناسازگار با شرایط روز، دیر یا زود رهسپار زباله دادن تاریخ میشود. اما این پروسه ای ست که نمیتوان به کوتاه بودن آن امیدوار بود. چرا که چنین امیدی تنها میتواند از آگاهیهای کاذب و توهمات برخیزد، از کم بها دادن به نیروی سرکوبگر و ضد انسانی نظام. 

درست است، نظام رفتنی ست، دیر یا زود. که البته وقتی واقعیت پیدا میکند که در رووند رشد و نمو نفی ان، همگان شرکت کنند، بهر شیوه و راهی ممکن. وگرنه نظام را نمیتوان باین سادگی از جایگاهش تکان داد. نظامی که در واقع چندان اصراری نداشت در ماجرای حملات شمیائی خود را لزوما بی گناه نشان دهد. چون نظام شیفته سکوت است و اطاعت و از بجای گذاردن تصویری وحشتناک از خود در ذهن جمع هیچ ناخشود نبوده و نیست. در نتیجه، سناریوهایی را که در توجیه حملات شیمیایی ارا ئه میداد، مثل، سناریوهای مصاحبه با راننده یک کامیون نفتکش و با یک سوپر جاروکش و یا ظهور ناگهانی شخصی ناشناس در مدارس و موادی را بر زمین ریختن و بدحالی محصلین، سناریوهایی هستند گویی از سر شوخی و خنده ساخته شده اند، سناریوهایی که بیشتر مردم را قانع میکند که این ماجرا هم همچون ماجراهای گذشته بر ساخته دست نظام است. 

در واقع، حکومت آخوندی، برغم غرق شدن در بحرانهای گونا گون، قدرت سرکوبی که در زیر پنجه خود کشیده است، میتواند تا رهبر معظم انقلاب اسلامی نفس میکشد به بقای خود ادادمه داده و خود را برای چند صباحی طولانی تر بر بندگان تحمیل کند. افزوده بر این، رهبران نظام هنوز در این باور غوطه ورند که روش های برخاسته از دین اسلام مورد توافق و پذیرش جامعه است. 

خبر گزاری فارس گزارش میدهد که امروز پنچ شنبه، رئیس جمهور آخوند ابراهیم رئیسی اظهار داشته است که مسئله حجاب دارای یک ضرورت شرعی و الزام قانونی ست که مورد اتفاق آحاد جامعه ایرانی قرار گرفته وهمه مسئولان در موضوع حجاب اتفاق نظر دارند. این سخنان را البته از نوع سخن گفتن با گوسفندان باید دانست. چون گوینده، از آنجا که خود گوسفند است بر آن تصور است که شنوندگان و گیرندگان فرمانهای صادر شده، مثل گوسفندان بع بع کنان انها را د بدون هیچ چون و چرایی می پذیرند. درست در آنزمانی که در کمتر از سه ماه، بنا برگزارش رسمی نظام، بیش از 500 نفر از جمله بیش از 20 کودک بخاک و خون غلتیده اند. آیا این جنایات هولناک را میتوانی نشانی بر توافق و اتحاد جامعه در مورد حجاب و یا موارد دیگری دانست؟ آخوند رئیسی کمی بعد اضافه میکند که: 

تجربه اجتماعی انقلاب اسلامی نشان داد که زنان و دختران این سرزمین با زندگی عفیفانه و مؤمنانه بر حفظ عفاف و حجاب به عنوان یک اولویت امنیت‌آفرین تأکید دارند.

این، نیز، از نوع سخن گفتن با گوسفندان است، گرفتار توهم بر آن تصور است که با بیان چنین عباراتی میتواند یک آگاهی کاذب را بدیگر گوسفندان انتقال دهد. امری که برای ساختار قدرت خیلی داشوار نیست، بجای آنکه به راهکار اشتباه امیز خود برای مبارزه با کشف حجاب و از دست دادن میدانداری در این عرصه اعتراف کنند بگونه ای زیرکانه حملات شیمیائی به مدارس دخترانه را توجیه و مورد تایید قرار میدهند. یا آنرا به توطئه ای برساخته دست خارجیها نسبت میدهند و یا بیشتر از 90 درصد مسمومیت های شیمیایی را سبب اضطراب و هراس از شنیدن خبر حملات میدانند. این در حالی ست که زنان در اعتراض باسارت در نظام اسلامی بویژه بر علیه حجاب اجباری، برخاسته اند، خیزشی که البته در زمان و شرایطی، ظهور یافته است که آخوندهای پرورش یافته در حوزه های علمیه به سادگی به فهم آن قادر نیستند. 

باور به ارتباط حجاب و عفاف برای آخوند رئیسی، واقعیتی ست چون و چرا ناپذیر. چون اخوند رئیسی مثل تمام آخوندهای همردیفش حجاب و عفاف را برخاسته نه تنها از ایدئولوژی بلکه از دین و آنینی میدانند که جامعه مشترکن بدان باور دارند. آخوند رئیسی مثل تمامی آخوندها از آنجا که در پی ایده ال خود بگذشته مینگرند، نه گذشت زمان و نه فرا رسیدن آینده را احساس میکنند و نه  تغییر و تحول در زمان رل درمییابند. در بهترین وجهش پیوسته قصد باز داشتن حرکت زمان به پیش را داشته اند، از مخالفت با انواع موسیقی و هنر و نو آوریها در زندگی اجتماعی گرفته تا دست زدن بقتل عام ها، قتل های زنحیره ای، باسارت درآوردن آنان که بنظر میرسند سر پر شور داردند و تسلیم آگاهیهای کاذب آخوند های حاکم نمیگردند و با ابزار زندانی و دستگیری نخبگان و فرهیختگان جامعه.

اما، از انجا که ساختار قدرت در جهت تامین منافع دین و متولین دین، قرار گرفته است، هرچه که سلطه مطلق دین را مورد تهدید قرار دهد، لشگر سرکوب و ماشین جنایت و کشتار را براه میاندازند تا نظام سکوت، تسلیم و اطاعت را بر قرار کنند.

معلوم است که تا حکومت آخوندی باین حقیقت آگاه گردد که تنها بخش کوچکی از جامعه، خود را در باور بارزشهای اسلامی مشترک میدانند که مردم ساده دل بجای عبادت در عبادتگاهها، آنها را مورد بی حرمتی قرار داده و بکثافت و ویرانی بکشانند.

حکومت آخوندی، باین حقیقت، زمانی پی خواهد خواهد برد که از آگاهی کاذب و انتظار ظهور خروج یابد. زمانی که حوزه های علمیه از تولید آخوند باز ایستند و نهاد آخوندی از بیخ و بن برکنده شوند. اگرچه ستون نگاهدارنده حکومت آخوندی، نیروهای سرکوب و دستگاه عریض و طویل نظامی و امنیتی اند، با این وجود، شبکه حوزه ها و آخوندهای مزدور در اقصا نقاط کشور از جمله دورترین روستاهای کشور، به تبلیغ و ترویج آگاهیهای کاذب، باور به الله بعنوان خدایی که بجز او خدای دیگری نیست، خدایی که زشترین و شرم آورترین اعمال را در راه اعتراف روزانه به اسارت و بندگی، و توسعه و تبلیع احکام الهی، مورد تایید و پذیرش قرار میدهد.

این را نباید، با راهکاری بسوی ترویج بیدینی یکی برشمرد، چه باک اگر هم چنین شود. اما، غرض آن است که دین را باصل خود بازگردانیم، به یک باور فردی. آن دوران گذشت که همه باید مثل هم بیک چیز باور میکردند که بعید میرسد هرگز چنین دورانی وجود داشته است. حال آنکه هدف آنست که بساط دین را در سطح جامعه و سیاست بر چینیم و بخلوت خانه ها رهسپار نمائیم، انجا که هر فردی بهرچه که میخواهد آزاد است که باور کند. چرا که بجای انکه بخواهیم دیگران هم باورهایی داشته باشند برخاسته از درون خویش، میخواهیم دیگران هم همچون ما بهمان چیزهایی باور کنند که ماهم باور میکنیم. ممکن است بگویید که باورهای مشترک همبستگی اجتماعی و همراهی بوجود میآورد، آما، هبستگی ای که ظاهری یست، همبستگی  که جامعه شناس معروف فرانسوی، امیل درگهایم، انرا "مکانیکی" و ویژه جوامع ابتدایی با نظام تقسیم کاری محدود، خوانده است.

حکومت آخوندی تصور میکند در یک چنین جامعه ای زندگی میکنند، جامعه ای ابتدایی. دست بموشک سازی و غنی سازی هسته ای میزنند، نه در پاسخ به نیاز به پشرفت در اشتیاق به بازگشت بگذشته. بهمین دلیل، سخت میکوشد با ابزار حجاب اجباری نیمی از جامعه را باسارت بکشاند.

 تنها چیزی که آخوند را از توهمات خود خارج میکند اینستکه با چشمان خود مشاهده کند که چگونه ساده باوران به ویران سازی نهاد های مقدس بپا خاسته و دست پای خود را از بند باور بخرافه ها و شریعت اسلامی رهایی بخشند.

فیروز نجومی

firoz nodjomi

https://firoznodjomi.blogspot.com/

fmonjem@gmail.com 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر