۱۳۹۷ اسفند ۱۹, یکشنبه

سخنی با معلمان ایران

رامین کامران
من خودم از خانواده ای فرهنگی برخاسته ام و این، به نوبۀ خویش، انگیزه ایست برای نگارش مطلب حاضر خطاب به شما معلمان ایران که مدتیست در حال اعتصاب به سر میبرید و درگیر احقاق حقوق خود هستید.

اعتصاب فعلی شما دومین اعتصاب بزرگی است که طی تاریخ معاصر ایران، توسط معلمان صورت گرفته است و در جای خود یادآور اعتصاب بزرگ سال ۱۳۳۹ و مبارزات اول دهۀ چهل شمسی.
اعتصابی که داستانش را بارها، جسته و گریخته و گاه تؤام با ذکر جزئیات، در خانه، از سوی خویشانم و دوستان و همکارانشان شنیده ام و برای من جزو خاطراتی بوده که چشمانم را کم کم به سیاست باز کرده است. اعتصابی که با همت فراوان بر پا گشت و با کوشش و فداکاری جلو رفت و در نهایت با به وزارت رسیدن کسی که خود را از طریق سندیکایش، در مقام سخنگوی معملمان قرار داده بود، ختم شد و نتیجه ای که باید به بار نیاورد. از بین معلمانی که امروز در اعتصابند، بیشترشان در آن زمان زاده هم نشده بودند و اگر اطلاعی در باب آن حرکت بزرگ دارند، به احتمال قوی، مثل دانسته های خود من، شفاهی است ـ تا آنجا که خبر دارم، کتابی تحقیقی در این باره منتشر نشده است.

نکاتی که میخواهم بدان بپردازم این است که چرا آن اعتصاب بزرگ به نتیجۀ دلخواه نرسید و اینکه چرا اگر اعتصاب بزرگ حاضر نیز به همان راه برود، در معرض شکست خواهد بود و در نهایت اینکه راه احتراز از شکست کدام است.
موقعیت شما اساساً با موقعیت نسل قبل معلمان مبارز تفاوت چندانی ندارد. در آن زمان، تزلزل حکومت استبدادی، فرصتی برای بیان خواستهای آنها فراهم آورد و پیگیری معلمان از یک سو و ضعف روزافزون حکومت، مجال تقویت و گسترش اعتراض را فراهم آورد. در نهایت، خواباندن اعتراض در دوران امینی، به ترمیم و در نهایت تحکیم استبداد یاری رساند. داستان به این ترتیب ختم شد.

استبداد مذهبی، بسیار سنگینتر از استبداد سلطنتی آن دوران است، ولی این بار، شما هم در موقعیتی بسیار قویتر قرار دارید، هم از بابت شمار و هم توان بسیج. اگر بار گذشته ناکام ماندید، به این دلیل بود که حرکت صنفی تان در نهایت به مانع سیاسی برخورد و در این میدان متوقف شد. امید میرفت که مشکل سیاست که مشکل اساسی بود، در سطحی وسیعتر و فراتر از حرکت صنفی، حل شود که به دلایل مختلف نشد. کار به سرانجامی نرسید و دلیل اصلی این امر، ضعف بعد سیاسی آن بود. شکست سیاسی، چنانکه منطقی بود و امروز هم هست، سرنوشت حرکتهای صنفی را رقم زد.

اگر خطاب به شما سخن میگویم، فقط به این دلیل نیست که در حال مبارزه اید، کارگران و دانشجویان و زنان و... نیز هستند که در اهمیت و کارآیی کوششهای هیچیک از آنان تردید نمیتوان کرد. خصوصاً به این دلیل است که شما برای پیشبرد مبارزه ای که از سوی ملت ایران در جریان است، در موقعیتی یگانه قرار دارید ـ برای پیشبرد سیاسی و نه فقط صنفی آن. امروز نمیباید وجه سیاسی را فروگذاشت یا مانند بار قبل به کسانی فرصت داد که حاصل کوشش معلمان را دستمایۀ معاملۀ سیاسی بکنند و کار را ناتمام بگذارد. راه چاره، توجه به بعد سیاسی کار است. آنچه که به شما فرصت خواهد داد تا کارتان را به سرانجامی که باید، برسانید، در نظر داشتن دائم این وجه کار و مبارزه برای پیشبرد آن است.

گره کار ایران، حکومت مذهبی آن است، گره گشای این مشکل، لائیسیته است و شما کسانی که برای گشودن گره در مقامی ممتاز قرار دارید. انقلابی که مملکت ما لازم دارد، فقط سیاسی نیست، به تمام معنا فرهنگی نیز هست. از آنجا که شما فرهنگ آموزان ایران هستید و تعلیم و بخش عمده ای از تربیت کودکان و نوجوانان این کشور به دست شما انجام میگیرد، در بهترین موقعیت برای هدایت آنان به سوی ارزشهایی هستید که باید جایگزین ارزشها تحمیلی مذهبی بشود و خواهد هم شد. آنهایی که ایران فردا را خواهند ساخت، در دستان شما شکل میگیرند و باید برای ساختن آینده ای بهتر، آماده شوند. باید از این موقعیت و این قدرت به بهترین وجه استفاده کنید.

از شما میخواهم تا هم برای آیندۀ خود، هم برای آیندۀ فرزندان ایران و هم برای آیندۀ خود ایران، راهی را برگزینید، سخنی را شعار قرار بدهید، به همگان بیاموزید و از همگان بخواهید. این سخن لائیسیته است. این راه نجات مملکت ماست. هم استبداد حاضر را نفی میکند و هم پایۀ محکمی برای ساختن ایران فردا میریزد.

مبارزه با خرافات سنتی، در همه جای دنیا، وجهۀ همت معلمان بوده است. حرفۀ شما، در صورت مدرنش، صورتی که امروز وجود دارد، با انقلاب مشروطیت که سرآغاز ورود کشور ما به حوزۀ تجدد بود، زاده شده است. شما از همان ابتدا، فرزندان ایران را به سوی دانش و فرهنگ و دوری از تعصب و خرافه رهنمون شده اید. دروسی که اسلاف شما از روز اول به شاگردان خود داده اند، همه این جهت را داشته است. حکومتگری مذهب، بزرگترین خرافه ایست که مذهبی بتواند به پیروان عرضه کند و سوزاندن ریشه اش، وظیفه ایست که در حقیقت از سالها پیش بر عهدۀ شما نهاده شده است. حرفۀ شما آموختن دانش و فرهنگ است، نه شرعیات. جامعه ای که قرار است شاگردان شما بسازند و در آن بزیند، جامعه ایست آزاد. لائیسیته 

پادزهر فکریست که ایران را به خاک سیاه نشانده است.
اگر میخواهید وظیفۀ آموزگاری خود را به تمام و کمال انجام بدهید، وضعیت مادی و اجتماعی خود را همزمان بهبود ببخشید و در نهایت کشورتان را، کشوری که علاقه بدان را به نسلهای متمادی فرزندان مملکت آموخته اید، نجات بدهید، کمر همت به تبلیغ و ترویج لائیسیته ببندید. امروز، این کلمه خلف صدق کلمۀ مشروطیت است. همان مشروطیتی که شما از پیشتازانش بودید و به عنوان گروه حرفه ای صاحب جایگاه، از دل آن زاده شدید.

این فکر که آموزش و پرورش باید از مذهب و فکر مذهبی جدا باشد، با مشروطیت وارد ایران شد. پسروی این جدایی، از دهۀ بیست شمسی و با وارد کردن تعلیمات دینی در بین دروس، آغاز گشت ـ به بهانۀ تهذیب اخلاق نوباوگان. امروز که من این مطلب را مینگارم، چهل سال است که آموزش سراسر به شرعیات آمیخته و اخلاق جامعه به حدی سقوط کرده که شاهدید. عجب نیست اگر همزمان، حرفۀ معلمی این چنین مورد بی اعتنایی قرار گرفته است.

مشکلات مادی شما فقط معلول عسرتی نیست که گریبانگیر ملت ایران شده است، انعکاس بی ارجی مقام معلم است در دستگاهی که آموزش را در اصل کار مکتبخانه و حوزه میداند. وضعیت شما، فقط کانون انعکاس مشکلاتی نیست که ملت ایران را در چنگال خود میفشرد، نقطه ایست که میتوان از آن برای حل کل این مشکلات اقدام نمود. آموزگاری، از جمله مشاغلی است که با آرمانگرایی اجتماعی عجین است. شغل هست، ولی نه شغلی که به اتفاق برگزیده شود و بتوان به راحتی از آن دل کند. آرمان این حرفه، توسعۀ هر چه بیشتر دانش و فرهنگ است. پیوستگی این آرمان با فکر آزادی، با بلوغ بشریت برای آزادی، گره خورده است. معلمی، خواه ناخواه با آزادیخواهی پیوند دارد. رفتن به راه آزادی، برای اهل هیچ حرفه ای این اندازه منطقی و طبیعی نیست که برای شما. تاریخ صد سالۀ حرفۀ شما گواه این امر است.

اکنون، فرصت احقاق حق صنفی و ملی همزمان پیش آمده است و شما میتوانید و به حکم تاریخ، میباید، پیشگام این دو باشید. با اطمینان خاطر و با قدمهای محکم، این راه را بپیمایید وبدانید که ملت ایران در پی شما خواهد آمد. هیچ جنبش اجتماعی و صنفی، نمیتواند فقط به بیان خواستهای آنی بسنده کند و بدون داشتن آرمان به موفقیت برسد. آرمان شما معلوم و راه پیش پایتان گشوده است. اگر تاریخ رسالتی بر عهدۀ شما نهاده باشد، همین است.
۸ مارس ۲۰۱۹
این مقاله برای سایت (iranliberal.com) نوشته شده است و نقل آن با ذکر مأخذ آزاد است
rkamrane@yahoo.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر