۱۳۹۶ آذر ۱, چهارشنبه

قشر جدید اصلاح طلبان و ساختار قدرت

خاتمی و جلاد سینما رکس
اعتماد ـ مریم وحیدیان: 
جریان اصلاحات اگرچه بیست سال است که با رخت و هویت یک جریان سیاسی شناسنامه‌دار در نظام جمهوری اسلامی به کنشگری پرداخته است اما عمر کنشگری ساکنان این جریان بیش از این مدت و به قدمت فراز و فرودهایی است که در قالب آن این هویت تعریف شده است.
همین عمر کوتاه‌مدت هم کافی بود تا این جریان سیاسی با حرکت گسل‌های سیاسی صعود و نزول‌هایی را تجربه کند. تجربه انتخابات ۸۸ و ۹۲ و ائتلاف سیاسی با معتدلین و دو انتخابات اخیر همگی نمودهایی از گره‌گاه‌هایی است که آرایش داخلی این جریان و نسبتش با حاکمیت را در معرض تحول‌های گسترده قرار داد. واکنش اصلاح‌طلبان در مقابل این تحولات پیش آمده و در جغرافیای آرایش سیاسی جدید شکل گرفته در کشور چیست؟

شکل‌گیری طبقه جدید در بدنه جریان اصلاحات



اگر سال ۷۶ این جریان زیر پرچم دولت اصلاح‌طلب و اگر در مجلس ششم با اکثریت اصلاح‌طلب به سیاست‌ورزی پرداخت حالا برخی از فعالان سیاسی این جریان با برقراری مناسباتی با حسن روحانی وظایفی را در قوه مجریه پیدا کرده‌اند. اسفند ماه سال ۹۴ردصلاحیت گسترده نیروهای اصلاح‌طلب از سوی شورای نگهبان سبب شد تا این جریان ادامه کنشگری در عرصه سیاست را با نیروهایی دنبال کند که بسیاری از آنها در ۱۸ سال پیش از آن سابقه حضور فعال در معادلات سیاسی را نداشتند. این رویه در انتخابات شورای شهر در سال ۹۶ نیز ادامه پیدا کرد و امروز کمتر اصلاح‌طلبی است که نداند این نوع از سیاست ورزی برای جریان اصلاحات ناگزیر و ادامه‌دار خواهد بود. اصلاح‌طلبانی که امروز درون ساختار رسمی قدرت حضور دارند و به خصوص از شاهراه‌های انتخاباتی می‌توانند ورود کنند، همین طبقه جدید اصلاح‌طلب هستند که در حال شکل‌گیری است کسانی که نام‌شان برای بدنه اجتماعی ناآشنا بود و تنها به اعتبار امضای اصلاح‌طلبان قدیمی‌تر بود که توانستند به مجلس شورای اسلامی و شوراهای اسلامی شهر و روستا راه یابند. این طبقه جدید اصلاح‌طلب پیش از آنکه تجربه‌ای در عرصه‌های مختلف سیاست ورزی داشته باشد، توانسته رخت نمایندگی مجلس و نمایندگی شورای شهر را بر تن کند.

سونامی پرسش در برابر اصلاح‌طلبان ریشه‌دار



پس از تحولات پیش آمده در آرایش سیاسی کشور، امروز سه طیف از اصلاح‌طلبان قابل شناسایی هستند. دسته اول اصلاح‌طلبانی هستند که به درون ساختار راه یافته‌اند و توانسته‌اند ابزار لازم برای تاثیرگذاری در بدنه قدرت را به دست آورند. دسته دوم اصلاح‌طلبانی هستند که بیرون از ساختار قدرت مانده‌اند. آنها اگرچه در ۱۰ سال گذشته امکان کنشگری در عرصه قدرت را داشتند و نام‌شان در فراز و فرودهای سیاسی به عنوان شخصیت اثرگذار شنیده می‌شد اما امروز خودشان هم به خوبی می‌دانند که عبور از فیلترهای شورای نگهبان و سایر فیلترهای حاکمیتی برایشان امری تحقق‌نیافتنی است و به نظر نمی‌رسد هرگز نام‌شان در میان کارگزاران نظام قرار گیرد. دسته سوم اما اصلاح‌طلبانی هستند که با اینکه در مقاطعی ممکن است ردصلاحیت شده باشند اما احتمال شکستن این سد دربرابرشان وجود دارد. در چنین شرایطی شاید طرح این پرسش خالی از لطف نباشد که هر یک از این اصلاح‌طلبان چه کارویژه‌ای باید برای خود تعریف کنند. آیا اصلاح‌طلبانی که از دایره قدرت خارج مانده‌اند باید راه انفعال را در پیش بگیرند؟ آیا باید تنها در عرض تسلیت‌ها و مصاحبه‌ها نامی از آنان شنیده شود و باز به فراموشی سپرده شوند؟ آیا تنها راه فعالیت سیاسی برای این دسته امروز در بدنه قدرت تعریف می‌شود یا می‌توان این سونامی پرسش و بازخواست را در برابرشان قرار داد که چرا در برابر خلأهای تشکیلاتی اصلاح‌طلبان و جامعه و کادرسازی در بدنه اصلاح‌طلبی کاری موثر انجام نمی‌دهند؟ داعیه داران قدیمی جریان اصلاحات اگر در برابر امری چون تقویت تشکیلاتی اصناف و گروه‌های مختلف اعم از دانشجویان، کارگران، معلمان، بازنشستگان و اصناف سکوت کنند و راه انفعال در پیش بگیرند، تا چه اندازه می‌توان اساسا آنها را کنشگر نامید؟ جای قدیمی‌های اصلاح‌طلب در بین مطالبات این اقشار و اصناف کجا است؟ چرا تا زمانی که این اقشار مطالبات خود را فریاد نکنند و دست به اعتصاب و اعتراض نزنند، این کنشگران قدیمی خبردار نمی‌شوند تا کاری در جهت سازماندهی مطالبات‌شان انجام دهند؟ چندی پیش در اراک تعدادی از کارگران در نبود تشکل‌های صنفی مستقل، ان‌جی‌اوها و سندیکاها نسبت به پرداخت نشدن ماه‌ها دستمزدشان دست به اعتراض زدند. اصلاح‌طلبان تا زمانی که این اعتراض دامنه‌دار به مرحله هشدار نرسید، خبردار نشدند. همچنین بازنشستگان و معلمان در این مدت در راستای تحقق خواسته‌های صنفی خود مشکلاتی داشته و در مقابل مجلس شورای اسلامی آن را بیان کردند. آیا سازماندهی این اقشار در درجه اول به عهده اصلاح‌طلبان نیست؟ اصلاح‌طلبانی که همواره دغدغه این مساله را داشته و به زبان گفته‌اند؟ کنشگری اصلاح‌طلبانه اگر حکم می‌کند که در جهت تقویت ساختار تشکیلاتی اقشار و اصناف مختلف در کشور گام‌هایی برداشته شود، چرا امروز این اصلاح‌طلبان بیرون مانده از ساختار قدرت نباشند که این کار را به دست بگیرند؟ همچنین از آنجایی که اصلاح‌طلبان مجبور هستند به نیروهای تازه‌کار‌تر میدان حضور در قدرت دهند، آیا این امر ضروری نیست که کادرسازی ذیل احزاب و تشکل‌های اصلاح‌طلب با سرعت تمام آغاز شود؟ چه کسانی به جز این اصلاح‌طلبان قدیمی‌تر که سابقه کنشگری در گذشته را داشته‌اند می‌توانند، این مسوولیت را انجام دهند؟ خوراک فکری جریان اصلاحات به لحاظ روزآمدی با شرایط حال به دست چه کسانی جز این اصلاح‌طلبان ریشه‌دار می‌تواند تامین شود؟ و پرسش نهایی اینکه اقدام فوری دسته اول اصلاح‌طلبان در مقابل این سونامی پرسش که در ذهن بدنه اجتماعی شکل گرفته است چه خواهد بود؟

هویت سرگردان طبقه تازه کار اصلاحات



همان‌طور که پیش‌تر گفته شد امروز اصلاح‌طلبانی پا به عرصه سیاست‌ورزی در بخش‌های بکر قدرت گذاشته‌اند که بعضا حتی سابقه کنشگری در احزاب و تشکل‌های اصلاح‌طلب را نداشته‌اند. برخی از این افراد به خوبی می‌دانند که بخت با آنها یار بود که توانستند در قالب لیست امید در معرض رای مردم قرار بگیرند. در غیر این صورت امروز صندلی‌های سبز پارلمان را در اختیار نداشتند. همین امر مسوولیت سنگینی را بر دوش آنان می‌نهد. امروز ویترین جریان اصلاحات تشکیل شده از همین دسته‌ای است که در عرصه قدرت جاگیری کرده‌اند. هرگونه تزلزلی در انجام این وضعیت خطیر به معنای تخریب شمایل اصلاح‌طلبی خواهد بود. آیا امروز که حدود نیمی از عمر مجلس شورای اسلامی می‌گذرد، کارنامه اصلاح‌طلبان مجلس در ارایه طرح‌های اصلاح‌طلبانه راضی‌کننده بوده است؟ شاید بد نباشد امروز المان‌هایی از فعالیت‌های نمایندگان اصلاح‌طلب مجلس در اذهان جامعه را واکاوی کنیم. امروز صدای مجلس بیش از آنکه از خلال طرح‌های اصلاح‌طلبانه ارایه شده، به گوش مردم رسیده باشد، از خلال مسائلی چون رای اعتماد به وزرای کابینه دوازدهم و کارت زرد به وزرا شنیده شده است. بعضا بابت دادن کارت زرد به وزرای دولت دوازدهم دلجویی هم صورت می‌گیرد. امروز این انتظار از مجلس شورای اسلامی وجود دارد که هر چه بیشتر برای اهداف اصلاح‌طلبانه‌ای که سرلوحه کار خود می‌داند، اقدام کند. فشارهای بیرونی به مجلس شورای اسلامی نباید از نمایندگان اصلاح‌طلب، افرادی مطیع بسازد. چنین چهره‌ای از جریان اصلاحات مقابل دیدگان جامعه پرسشگر نزول اصلاحات در کشور را رقم خواهد زد و قطعا مسوولیت چنین امری امروز با کسانی است که از اختیارات خود در بدنه قدرت برای پیشبرد اصلاحات در کشور بهره نمی‌برند. شورای اسلامی شهر و روستا نیز بااینکه مدت کمی از عمرش را سپری کرده است، بیرون از این تحلیل نیست. شورای شهر در همین مدت کوتاه طرح سازماندهی کودکان کار را در دستور کار قرار داده است. طرحی که مخالفت‌ها و موافقت‌هایی را برانگیخته است و البته باید این شورا در مقابل روش‌های اجرایی شدن آن پاسخگو باشد. مهم‌تر از همه اگرچه کار تشکیلاتی در جریان اصلاح‌طلبی به حد مساعد و مطلوبی نرسیده است اما به دلیل سیاست ورزی جبهه‌ای جریان اصلاحات در انتخابات، آیا نباید تعهدی برای نمایندگان راه یافته به قدرت تعریف شود؟ اصلاح‌طلبان راه یافته به ساختار نباید پایبندی خود را به عقبه فکری خود نشان دهند؟ آیا فردا روزی که مراد حاصل شد، فرد باید همه راه‌های ارتباطی‌اش با بدنه تشکیلاتی و جریانی خود را ببندد و حتی در حد پاسخ به تلفن همکاران سیاسی خود نیز امتناع کند؟ دفتر تاریخ بیست سال گذشته اصلاح‌طلبان را که ورق بزنیم نام اصلاح‌طلبانی دیده می‌شود که بعضا برای بردن طرح‌ها و لوایح اصلاح‌طلبانه و حتی جنجالی برای اصلاح وضعیت موجود تلاش کرده‌اند. امروز با کدام منطق محافظه‌کارانه می‌توان راه انفعال را در پیش گرفت؟ تنها به این دلیل که موانعی بر سر راه این طرح‌ها وجود دارد. اصلاح اگر بنا باشد که بدون هیچ مانعی صورت بگیرد، یقینا همان ادامه وضع موجود است با لباسی پررنگ و لعاب‌تر.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر