ربنای شجریان و مطالبات دیگر دولت از حکومت
س حمیدی
دو جناح درونی حکومت ایران ربنای محمدرضا شجریان را به خط قرمز روشنی برای صفبندیهای سیاسی خود تبدیل نمودهاند. اما این صفبندی چیزی از مجموع طول و عرض حکومت فراتر نمیرود. تا آنجا که در سویهای از آن اصولگرایانِ درونحکومتی را ایستاندهاند و در سویهای دیگر نیز اصلاحطلبانی را که همچنان دوست ندارند تا پا از دایرهی تنگ حکومت بیرون بگذارند. ماجرا به متن یک سخنرانی از "رهبر معظم" در تاریخ 13/12/70 بازمیگردد. او با افاضه و افاده در همین سخنرانی میگوید: "ربناهایی که شجریان خوانده یک کار هنری است ... متناسب نیست که بعد از اذان کسی بخواهد آنطور چیزی را بگذارد". به واقع رهبر در کار هنری هنرمندان غیر دولتی همواره نوعی از ابتذال را سراغ میگیرد که بر پایهی آن هرگز شایسته نمیداند تا تولیدات هنری را کنار تولیدات دینی بنشانند. او میخواهد فاصله و خط قرمزی همیشه بین دین با هنر غیر دولتی باقی بماند تا به ظاهر از قداست دین چیزی کم نگردد. اما تمامی حرفهایی از این دست فقط از سفسطهای عوامفریبانه سرچشمه میگیرد. چون آنجا که لازم باشد به قرائت هنرمندانه از قرآن و اذان چنان اصرار میورزند و پای میفشارند که حتا به خوانندگان نخبهی آن جایزه هم میدهند.
اما محمدرضا شجریان خود را به صفبندیهایی از این دست چندان مقید نمیبیند. چون اقتدار هنریاش را در عرصههای دیگری غیر از ربنا سراغ میگیرد که هرچه بیشتر ماندگاری او را در گسترهی موسیقی ایران تضمین خواهد کرد. از سویی دیگر، گروههایی از دینباوران به این نگاه هنری دست یافتهاند تا خوانندگان هنرمند ایرانی همیشه قرآن و دعاهای عربی را با لحنی فارسی بخوانند. آنان بر این نکته پای میفشارند که خواندن قرآن با لحن فارسی هرچه بیشتر به نزدیکی مخاطب با متن هنری یاری میرساند. احمد مسجدجامعی وزیر ارشاد پیشین را میتوان از مشوقان همین گروه به شمار آورد. به واقع این گروه از دینباوران امروزی دوست دارند که آداب و سنن ایرانی را در فضای سنتهای دینی نشانه بگذارند تا فرهنگ شیعه ضمن بالندگی از اسلامِ این سو و یا آنسوی جهان متمایز باقی بماند. چون به هویتسازی و تعلق اجتماعی در آثار هنری باور دارند. حتا در چنین دیدگاهی نگاهی ملی و بومی را به کار میگیرند که اقتدار هنری ایران را به دیگر اقوام منطقه بباورانند. چنانکه جهت ترسیم چنین خط هنرمندانهای تنها به خوانش محمدرضا شجریان از ربنا کفایت نمیورزند بلکه در موضوعهایی از این دست به اذان امثال مؤذنزادهی اردبیلی و یا قرآنخوانی بسیاری از قاریان در دستگاههای موسیقی ایرانی نیز اشاره میشود.
ولی میدانداران مناقشات سیاسی کشور کمتر به چنین رویکردی اعتنا دارند. آنان هریک به سهم خود پشت عوام و مردم عادی پناه میگیرند تا نزاعی خانگی و خودمانی را در درون حکومت به پیش ببرند. با چنین نگاهی ربنا هم به عنوان حربهای سیاسی در دست این و یا آن گروه حکومتی به کار گرفته میشود. همچنان که ربنا را یکی به نوعی "مطربی" و آوازخوانی میبیند و ضمن تظاهر به دین از پخش آن برائت میجوید و آن دیگری به گمان خویش میخواهد حریم خوانندگان و هنرمندان را محترم بشمارد تا لابد به سنگرهای سیاسی خویش در درون حکومت قوام بیشتری ببخشد.
در نمایشهای انتخاباتی حکومت نیز همواره چالشهای پخش ربنا از تلویزیون شدت و حدت بیشتری میگیرد. چون گروه اصلاحطلب هدفی را تعقیب میکند تا در افکار عمومی به عنوان مدافع هنر هنرمندان شناسانده گردد و گروه اصولگرا نیز پرهیز از موسیقی و جامعهی آزاد هنری را به عنوان نشانهای روشن از باورهای مذهبی تبلیغ میکند. به واقع هر دو سوی این ماجرای سیاسی بدون آنکه در رفتار و عمل خود هنر و هنرمند را محترم بشمارند به صندوقهای رأیی میاندیشند که بقای ایشان را در درون حکومت تضمین خواهد کرد.
محمدرضا عارف در دور پیشین انتخابات ریاست جمهوری عوامفریبانه از تریبون تلویزیون اعلام کرد که: "مردم آرزو دارند با ربنای شجریان افطار کنند". اما او خودش خوب میفهمد که جمهوری اسلامی با علم کردن دین دولتی، دیگر دین و مذهبی برای مردم باقی نگذاشته است تا کسی کارش به افطار و روزهداری بکشد. چنانکه اینک روزهگیران جامعه هرگز از اقلیتی کوچک و محدود فراتر نمیروند که آنها هم بنا به سنتی قدیمی همواره از دین دولتی برائت میجویند. تازه اگر محمدرضا عارف التزامی به حرفهای تبلیغی خویش داشت، میتوانست زمان اقتدارش در دولت محمد خاتمی، همراه با بخشنامهای همگانی پخش و تبلیغ ربنا را مجاز بشمارد. تا جایی که در افطاریهای دولت خیلی خودمانی هم شده ربنا پخش گردد. حتا میتوانست به تمامی وزارتخانه و نهادهای دولتی بخشنامه بفرستد که در افطاری خود از پخش ربنا غافل نمانند. ضمن آنکه مدیران جمهوری اسلامی همیشه رسمی را به کار میگیرند تا به مدعوین افطاریِ خود هدیهای ببخشند. عارف نیز میتوانست و اکنون هم میتواند بین میهمانان خود سیدی ربنا را توزیع نماید و یا هر آلبومی از شجریان را که بخواهد به این و آن اهدا کند.
در انتخابات اخیر نیز اسحاق جهانگیری همان شگردهای تبلیغی عارف را در دور قبلی به کار بست. جدای از این پس از برگزاری انتخابات، صالحی امیری وزیر ارشاد دولت تدبیر و امید نامهای به صدا و سیما نوشت و ضمن نامه از رییس صدا و سیما خواست تا نسبت به پخش ربنای شجریان در ایام ماه رمضان اقدام به عمل آورد. او حتا نامهاش را رسانهای کرد تا لابد همگی بفهمند که برای رشد و اعتلای هنر و یا رفع سانسور و حذف چیزی کم نمیگذارد. اما رییس صدا و سیما رندانه خودش را از این ماجرا کنار کشید. چنانکه پاسخ به نامهی وزیر ارشاد را محمدجواد لاریجانی به عهده گرفت که معلوم شد اقتدار او در صدا و سیما از رییس آن هم فراتر میرود. او ضمن تأکید بر هنرمندی شجریان پخش ربنا را "خلاف موازین شرع" دانست. چون به گمان ایشان ربنای شجریان "مناقشات سیاسی" را به همراه دارد. جالب آنکه محمدجواد لاریجانی این بار در هیأت و شمایلی از مراجع حکومتی ظاهر گردید تا با لولوی عوامانهای از دین به مبارزه با دولت روحانی و وزیر ارشاد او بشتابد.
دولت روحانی هم با رفتارهایی از این دست تلاش میکند که خودش را به عنوان سخنگوی اپوزیسون سیاسی جامعه جا بزند تا مطالبات ایشان را از حکومت پیگیری نماید. اما مطالبات دولت روحانی از حکومت تنها به پخش ربنا از صدا و سیما محدود باقی نمیماند. چون بنا به تأکید خودش برای رفع حصر نیز به قوهی قضاییه نامه نوشته است. انگار با نامه نوشتن به قوهی قضاییه دعوای درون حکومتی در خصوص رفع حصر پایان میپذیرد. به واقع روحانی دوست دارد در دعواهایی از این دست با رعایت حریم فراقانونی رهبر، قوهی قضاییه را مقصر بشناساند. دولت روحانی از حکومت مطالبات دیگری را نیز دنبال میکند که آنها از رفع حصر و پخش ربنای شجریان هم فراتر میرود. چون دولت انتظار دارد تا بتواند از آستان قدس مالیات بگیرد و گماشتگان رهبری در مشهد برای اجرای کنسرت موسیقی مزاحمتی به عمل نیاورند. او همچنین از سپاه میخواهد که تا همینجا به سهم خود از اقتصاد کشور رضایت دهد و مابقی را به دولت تدبیر و امید واگذارد. جدای از این دولت همیشه رونوشتی از مطالبات شهروندی شهروندان ایرانی را جهت پیگیری به قوهی قضاییه میفرستد و به ظاهر مشق نانوشتهای برای هیأت وزیران باقی نمیگذارد.
رهبر نیز همانند دولت نقشی از اپوزیسون را برای مردم به اجرا میگذارد. او هم از دولت میخواهد که در کار قوهی قضاییه و سپاه دخالت نکند، حریم آستان قدس و نهادهای وابسته به دفتر رهبری را محترم بشمارد، سند 2030 را ملغا اعلام کند، با دشمن و قدرتهای غیر همسو با رهبر به مذاکره ننشیند و در رویکردی سفسطهآمیز به جای همهی اینها به فقرزدایی از جامعه اقدام ورزد.
خلاصهی کلام رهبر و دولت هرکدام مطالباتی از یکدیگر دارند که برای برآوردن آن هرگز پا پس نمیگذارند. اما در نشستهای خصوصیِ خودشان فقط به ماچ و بوس قناعت میورزند و برای طرح این مطالبات تنها جمع میهمانان خودمانی خودشان را مناسب مییابند. جایی که در آنجا شهروندان کشور و مردم عادی به دلایل امنیتی هرگز حضور ندارند، تا مثل بقیه ناظر این سخنرانیهای یکسویه و یکطرفه باشند. چنانکه مردم به دور از این نمایشها، تمامی دعواهای دوسوی حکومت را در فضای تلویزیون دولتی به تماشا مینشینند، بدون آنکه در میدان سیاست کشور جایی برای طرح مطالبات واقعی ایشان آماده گردد./
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر