۱۳۹۵ مرداد ۹, شنبه

مردان ایرانی در همبستگی با همسرانشان ، رو سری بر سر می گذارند


کارزار علیه حجاب اجباری در ایران تا کنون شامل زنانی می‌شد که در ضدیت علنی با پلیس امنیت اخلاقی حتی موی سر خود را می‌تراشیدند. اما اکنون به گفته وبسایت اینیپندنت، مردان نیز وارد گود شده و با به سر کردن روسری، به حمایت از همسران، دوستان و آشنایان و بستگان خود برخاسته‌اند.
به گزارش صدای آمریکا، وبسایت ایندیپندنت در مقاله‌ای با عنوان "مردان ایرانی در همبستگی با همسرانشان که مجبور به رعایت حجاب هستند، حجاب میپوشند" نوشته است که از انقلاب ۱۳۵۷ تا کنون پلیس اخلاقی ایران، زنان را مجبور کرده در ملا عام همیشه موی سر خود را پوشیده نگاه دارند. زنانی که حجاب به سر نکنند، یا آنهایی که "بدحجاب"اند، یعنی کمی از موی سرشان از زیر حجاب پیدا باشد، با مجازات‌هایی از جرایم نقدی تا حبس و بازداشت روبرو می‌شوند.


بیلبوردهای تبلیغاتی حکومتی در ایران زنان بی‌حجاب را غیرمحترم و فاسد قلمداد می‌کنند. به زنان گفته می‌شود که آنها با عدم رعایت حجاب، خود را در معرض چشم‌چرانیها و دست‌درازیهای مردان قرار می‌دهند.

اما زنان اقصی نقاط ایران پیشتاز اعتراضات به حجاب اجباری بوده و برخی از آنها موهای سر خود را می‌تراشند تابتوانند بدون سرکردن چادر و روسری در ملا عام ظاهر شوند.


در طول هفته گذشته عکس‌هایی از مردان روسری به سر منتشر شده که آنها را در کنار زنان بدون حجابی نشان می‌دهد. این زنان که موی سرشان کاملا پیداست همسر یا آشنایان آن مردان محجبه هستند.


این تصاویر در پاسخ به فراخوانی منتشر شده که یک فعال و روزنامه‌نگار ایرانی ساکن نیویورک، به نام مسیح علی‌نژاد، منتشر کرده است. خانم علی‌نژاد از مردان خواسته از کارزار وی علیه حجاب اجباری حمایت کنند.


خانم علی‌نژاد کارزار "آزادی‌های یواشکی من" را راه انداخته و اداره می‌کند. آن عده از زنان مقیم ایران که گاهی برای استفاده از آزادی‌های یواشکی حجاب خود را در بیرون از خانه کنار زده و آن لحظه را به ترتیبی ثبت می‌کنند، عکس‌های خود را برای علی‌نژاد می‌فرستند و او هم آن‌ها را در صفحه فیس‌بوک کارزار آزادی‌های یواشکی منتشر می‌کند.


او هفته گذشته از مردان خواست با استفاده از هشتگ #meninhijab از کارزار وی حمایت کنند و با سر کردن روسری در کنار زنی که حجاب ندارد از خود عکس گرفته و آن را برای وی بفرستند. وی از اول مردادماه امسال (۲۲ ژوئیه) که این فراخوان را صادر کرد تا کنون ۳۰ عکس دریافت کرده است. علی‌نژاد به ایندیپندنت گفت برخی از مردان شرکت کننده در این کارزار، عکسهای خود را از طریق اینستاگرام هم به اشتراک گذاشته‌اند.


علی‌نژاد می‌‎گوید، "بسیاری از این مردان در داخل ایران زندگی می‌کنند و شاهد تحقیر حجاب اجباری بستگانشان به دست پلیس اخلاق و رنجی هستند که زنان فامیلشان از این بابت می‌کشند."


وی در ادامه می‌افزاید: "از دوران کودکی تا وقتی به زنانگی رسیدیم، سالهاست که به پوشیدن روسری اجبار داشته‌ایم و سال ها مجبور به تحمل از دست دادن عزت خود بوده‌ایم. بسیاری از مردان عادت کرده‌اند که هر روز زنان را با حجاب اجباری ببینند و تصور می‌کنند که این یک امر عادی است. اما میلیون‌ها زن ایرانی این حجاب اجباری را توهینی به حیثیت خود تلقی می‌کنند."


علی‌نژاد می‌گوید: "در جامعه ما وجود و هویت هر زنی با هویت و ناموس مرد تعریف می‌شود. در بسیاری از موارد آموزه‌های یک مرجع دینی یا مقامات حکومتی حس غلط مالکیت بر زنان را به مردان القا می‌کند. بنابراین، این فکر معرکه به ذهنم رسید که از مردان دعوت کنم به حمایت از حقوق زنان بپردازند."


مردی عکسی از خودش فرستاد که او را با روسری دختر خاله‌اش نشان می‌دهد و زیرش نوشته "وقتی دخترخاله‌هایم دیدند که من روسری سر کرده‌ام نمی‌توانستند جلوی خنده خود را بگیرند. از آنها پرسیدم آیا من اینقدر مضحک شده‌ام؟ واقعیت این است که من دخترخاله‌هایم را خیلی دوست دارم و به آنها احترام می‌گذارم. من فکر می‌کنم کسانی که از محدود کردن آزادی دیگران حمایت می‌کنند، حق ندارند دم از آزادی بزنند. انگار آن‌طور که مقامات می‌گویند، حجاب تنها مشکل ما در این کشور است. انگار مغز ما را هیپنوتیزم کرده باشند از ما میخواهند باورکنیم که رعایت حجاب مهمترین مساله ایران است."


مرد دیگری توضیح داده که چگونه، پوشیدن نقاب مادرش، یادآور آزادی‌ای شد که او به عنوان یک مرد از آن بهره‌مند است در حالیکه مادرش تا پایان عمر از آن محروم بود.


او می‌گوید: "هنگامی که انقلاب اسلامی صورت گرفت، مادرم شروع به رعایت حجاب کرد، چون مجبور بود. او هرگز اعتقادی به حجاب نداشت. در تابستان گرم خوزستان او مجبور بود با این وضع لباس از خانه بیرون برود. مادرم فوت کرده و تنها لباس‌هایش برایم به عنوان یادگاری باقی مانده است. من گاهی اوقات لباس‌های او را به تن می‌کنم و به یاد می‌آورم چگونه در آن روزهای گرم تابستان برای خرید از خانه بیرون می‌رفت، و هنگامی که برمی‌گشت، از شدت گرما دیگر حتی رمقی برای صحبت کردن برایش نمی‌ماند. من همیشه از مادر و خواهرانم شرمنده بودم. من مخالف حجاب بودم و پدر و برادرانم هم 
همین احساس را داشتند. بیرون رفتن از خانه در چنین البسه‌ای، آنهم در هوای داغ اهواز، به طور وصف‌ناپذیری سخت است."


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر