با نام مهسا بدون هیچ پیشوند وپسوندی! ابوالفضل محققی
بنام مهسا! جنبشی که در سیمای زن ،در سیمای زیبای دختری از کردستان که بامرگ معصومانه خود ملتی را در سوک نشاند. همدلی ،همبستگی ایجاد کرد. بنام نسلی که سال ها بار تحقیری خرد کننده توسط کوتوله های تاریخی را متحمل گردید ! وحال با نام مهسا پای در میدان مبارزه نهاده است.
بنام دختران ،پسران ،زنان ومردانی که با شعار زن ،زندگی ،آزادی بپا خاستند! بی هراس در چشمان مرگ خیره شدند. پنجه در پنجه سرکوبگرانی مسلح تا بن دندان انداختند!مرگ دیکتاتور وجمهوری غرق در فساد ،جنایت ونکبت را که تاریخ این سرزمین نظیر آن ندیده است را فریاد زدند.
بنام جان های عاشق که بر بالای دار شادی برای مردم خود آرزو کردند.
بنام کودک دهساله ای که خدائی پاکیزه ، نشات گرفته از زیبائی دنیای کودکانه خودرا ترسیم کرد .خدای رنگین کمان که بنیادش نه بر رعب ،وحشت ،انتقام ،سیاهی ومرگ !بل بنام عشق، بنام عاطفه با چتری گشوده از رنگهای الوان زندگی بر فراز سر انسان معنی می یافت.
بنام مادران خاوران ،مادران آبان ، مادران جنبش مهسا .مادرانی که با تصویری از عزیزان خوددر میان مردم می گردند و عدالت طلب می کنند.مادران پیر شده دریک شب.با فریادی بر آمده از اعماق جان که در فضای غم زده کشور اسلامی میچرخد ویاری طلب می کند.
بنام کودکان کار ،کودکانی که کودکی نکرده بار زندگی سخت طاقت فرسا را بر دوش می کشند.بنام سفره های خالی وعرق خجالت زدگی نان آور خانه برپیشانی .
بنام هزاران پناه جو ،هزاران جلای وطن کرده از جور جمهوری اسلامی که ماه هاست در سرتا سر جهان در کوچه وخیابان پای می کوبند وسیمای جدیدی از وطن بدنام شده توسط حکومت اسلامی را بنمایش می گذارند .سیمای زنان ومردان تحصیل کرده ،کار آفرین و تاثیر گذار در کشور های مهمان پذیرخودکه خواهان ایرانی سکولار ،دمکرات وآزادند.
بنام آزادی خواهان سربلند ایرانی که تاریخ دوهزار پانصد ساله و لوح گلی بجا مانده از تاریخ کهن اش منادی حقوق بشراست و آزادی انسان .
بنام نامی ایران! سرزمینم که همیشه بر بسیار مرارت ها وسختی ها طاقت آورده وجان های عاشق و آگاهش برگ سبزی بر آمده از جان را بر درخت زندگی وتاریخ جهان هدیه کرده اند.
براستی بدون این برگ های روئیده بر تن درخت تاریخ توسط ملت ها ؟ زندگی چگونه بود؟ باغ زندگی چگونه می توانست بی برگی را طاقت آورد ؟ زندگی، شادابی وامید رویش وتناور شدن خود را از کجا می گرفت ؟
چگونه روح تاریخ وزمان ازفرهنگ وهنر سیراب می گردید؟سرسبر وشاداب می ماند؟ تجسم جهان بدون این عاشقان چه تلخ وغم انگیز است. کوچه باغ های زندگی هرگز از زمزمه این عاشقان خالی مباد.
خالی از زیبائی لحظاتی که ملت ها در قالب یک تن بر صحنه حضور می یابند. یک صدا فریاد آزادی ورهائی از بند جهل ،جور وستم حکومت گران مستبد را سر میدهند.
زیبائی تاریخ آن لحظاتی است که شادی رهائی و آزادی ! ملتی را غرق در امید ،شکوه وقدرت خود می سازد .قدرت بر آمده از یکپارچگی انسان برای غلبه بر دستگاه های خشن وسرگوبگر رژیم های فاسد .قدرت بزیر کشیدن مستبدان حاکم.ویران کردن بنای ظلم وبر پا کردن جامعه ای آزاد وانسانی که انسانیت خود را از آزادی وعدالت ونیروی مردم می گیرد.
آزاد از تمامی عواملی که زندگی اورا درقید خود قرار دهد .هیچ شادی فرا تر ازشادی آزادی نیست .
می نویسم بنام آزادی! بنام مهسا که سمبل این خیزش پرشور برای آزادیست .خیزشی قائم بخود .قائم به قدرت زن در سیمای هزاران زن ایرانی که در طول تاریخ علی الخصوص در این چهل سال حکومت شرم آور و سرکوبگر اسلامی پیوسته در صف نخست اعتراض ،در پیشاپیش هر حرکت اعتراضی حضور داشته ودارند .می نویسم بنام زندگی این هدیه داده شده به انسان که شکوهمندی حیات ، زیبائی طبیعت ،خلاقیت ،آفرینش،معنا بخشیدن به حضور آدمی ،عشق ورزیدن ،مفهوم بخشیدن به لحظات وآن ها ی زندگی که گاه با غم واندوه وگاه بر شادی ولذت استوار است را بنمایش می گذارد.
لحظات و فرصت هائی که بتو داده می شود تا خود از آن ها چه سازی وچگونه بر ادعا ها و وعده های خود عمل نمائی!
درعمل برتعهد های خود پایدار بمانی ؟ بر اعتماد های داده شده پاسخی فرا خور دهی ! سیمای ترسیم شده خود را بتمامی وشفاف در این لحظات داده شده که گاه با تند پیچ ها همراه است همچنان استوارنگاه داری .قدرت این را داشته باشی که از درون شبکلاه درد واندوه چون شعبده بازان کبوتری رنگین پر بیرون آری بر فضایش رها کنی گل خند شادی برلبان مردم بنشانی .حضور ونقش خود را در چنین سیمائی ترسیم وتثبیت کنی.چرا که امید و اعتماد مردم طوقی است برگردن بافته شده از رشته های جان یک ملت .چه سخت است کشیدن چنین بارتعهد عظیم.
چنین جان هائی که امید مردمی با خود بهمراه دارند .شورخودرا ازمبارزه برای آزادی ،برای جاری شده عدالت در بطن جامعه و بر پائی حکومتی کاملاسکولارو دموکراتیک دردرون انتخاباتی آزاد جستجو می کنند.
معیار آنها نه بر تعبد !بل بر تخصص،آگاهی،خرد جمعی ،پرهیزاز هرگونه تعصب ویکسو نگریست.خشونت پرهیزند،مدارا گر. وصل کننده اند!نه فصل کننده!
روح های بزرگی که قادرند چشم بر بسیار وسوسه های زندگی ،وسوسه گران متملق بربندند! بجای عبور از در باغ سبز نشان داده شده با فرش قرمزی پهن شده ! بیاغ ملت در آیند !در میان خلق بنشیند !برخیزد ویکدم از وظیفه بزرگ نهاده شده بر دوش خودغفلت نکند.
شادی خود درشادی مردم ببیند .بدون در نظر گرفتن جایگاه ،مقام ،عنوان در سیمای یک شهروند کاملا برابر حقوق متکی برقانون برآمدکنند.
رهبران واقعی مردم .رهبرانی هستند بر آمده از دل زندگی ، بر آمده از درون جمعی آزادی خواه که اعتبارو آبروی خود را ضامن شکل دادن به نیردی فرا گیر نهادند.
نبردی با اتکا بر نیروی لایزال مردم !نبرد برای آزادی وسرنگونی جمهوری اسلامی! با رهبرانی شجاع! یکدل! بی هیچ چشم داشتی! بی هیچ لقب ونشانی در پس وپیش.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر