در گفتگو با صبح امروز
فعالیت حقوق بشری و فعالیت سیاسی چه تفاوتها و شباهت
هایی با هم دارند؟ کنشگر حقوق بشری برای تاثیر گذاری چه ویژگی هایی باید داشته
باشد؟ توسعه اخلاق چه ارتباطی با بسط حقوق بشر دارد؟ اینها پرسشهایی است که علی
افشاری، در گفتگو با صبح امروز به آنها پاسخ گفته است.
صبح
امروز، عبدالرضا احمدی: چگونگی فعالیت و بهبود حقوق بشر در ایران از دغدغههایی
است کهکنشگران این حوزه را ترغیب میکند تا راهکارهای موثر
برای توسعه روزافزون حقوق بشر در ایران را به بررسی و نقد بگذارند. گفتگویی که در
پی خواهید خواند تلاش دارد تا با تببین فعالیت حقوق بشر و تاثیر حوزههای مختلف
چون اخلاق برای بهبود حقوق بشر در ایران بتواند گامی کوچک در این خصوص بردارد.
در این گفتگو سعی شده است تاثیر توسعه اخلاق بر بهبود حقوق بشر و تفاوت
فعال حقوق بشری و فعال سیاسی بر اساس دیدگاه آقای علی افشاری، فعال سیاسی، حقوق
بشری و عضو سابق شواری مرکزی دفتر تحکیم وحدت مورد بررسی قرارگیرد.
از نظر شما میشود هم فعال حقوق بشری بود و هم فعال سیاسی، به زبان
بهتر یک فعال حقوق بشر چه ویژگی دارد و یک فعال سیاسی چه ویژگی و آیا این ویژگیها
قابل جمع میباشند؟
به نظر من فعال حقوق بشری و فعال سیاسی از نظر دغدغه، توقع و هدف و
ویژگیهای فعالیت کاملا با هم متفاوت هستند، اما این بدان معنی نیست که هیچ
همپوشانی با هم ندارند. به بیان بهتر از منظر کنشگری اگر بخواهیم این موضوع را
بررسی کنیم وقتی شما بعنوان فعال حقوق بشری فعالیت میکنید اینگونه نیست که فعالیت
سیاسی را کنار بگذارید و صرفا به فعالیت حقوق بشری بپردازید و یا وقتی بعنوان یک
فعال سیاسی فعالیت میکنید نتوانید به فعالیت حقوق بشری بپردازید. اما باید دقت
کرد که از آنجا که این دو حوزه کاملا متفاوت است نمیتوان با یک هدف گذاری و دغدغه
مشترک به این دو فعالیت پرداخت بلکه باید با علم به اینکه قصد فعالیت حقوق بشری یا
سیاسی داریم و آگاه بودن به الزامات فعالیت حقوق بشری و یا فعالیت سیاسی، نوع
فعالیت و هدف از فعالیت خود را مشخص و به آن بپردازیم و زمانیکه فرد نوع فعالیت
خود را معلوم کرد کاملا به الزامات آن فعالیت پایبند باشد.
فعال حقوق بشر بر طبق میثاق نامهای که در سازمان ملل تصویب گردیده به کسی
اطلاق میگردد که بصورت فردی و گروهی در اعتلا و حفاظت و آموزش مولفههای حقوق
بشری و آزادیهای اساسی در سطح ملی و بین المللی کوشش میکند.
فعال حقوق بشر بر طبق میثاق نامهای که در سازمان ملل تصویب گردیده به کسی
اطلاق میگردد که بصورت فردی و گروهی در اعتلا و حفاظت و آموزش مولفههای حقوق
بشری و آزادیهای اساسی در سطح ملی و بین المللی کوشش میکند، منتهی در این تعریف
کلی و عام فعالیت فرد باید معطوف به همین ویژگیها باشد و فرد باورها سیاسی و
عقیدتی خودش را دخالت ندهد. فعال سیاسی هم اشکال متفاوتی پیدا میکند ولی وجه
مشترکش این است فردی که وارد فعالیت سیاسی میشود یعنی وارد یک نوع تعامل و تقابل
و داد و ستد با ساختار قدرت میشود تا یک ایده مد نظر خودش و یک برنامه سیاسی را
پیش ببرد.
بنابراین این دو حوزه متفاوت است اما افراد میتوانند بالقوه هر دو نقش
اجتماعی و هر دو صفت و ویژگی را داشته باشند ولی وقتی وارد آن نقش میشوند باید
تماما به الزامات آن نقش پایبند باشد. یعنی فعالیت سیاسی را در جایی که بعنوان کنشگر
سیاسی هستند انجام بدهند و فعالیت حقوق بشری را در جایی که بعنوان کنشگر حقوق بشری
است. خلط این دو نوع فعالیت و نقش واحد قائل شدن برای این دونوع فعالیت است که
مشکل ساز میشود. یکی از چهرههایی که نمونه خوبی در این حوزه است خانم آنگ سان
سوچی، رهبر مخالفین برمه است. ایشان در حالیکه رهبر مخالفان اپوزیسیون برمه هستند
ولی یک فعال حقوق بشری شناخته شده هم هستند.
اینکه برخی این نظر را بیان میکنند که فعال حقوق بشری نباید دیدگاه سیاسی
رادیکال داشته باشد یا به سمت تقابل با حکومت حرکت کند بیان درستی نیست. به نظرم
نوع تعامل با حکومت چه به لحاظ رادیکال چه به لحاظ ملایم نمیتواند دروازه ورود یا
خروج از فعالیتهای حقوق بشری باشد، منتهی نوع ادبیاتی که توسط فعال حقوق بشری یا
سیاسی اتخاذ میگردد مهم است.
فعال سیاسی اپوزیسیون اگر بخواهد نامهای برای حکومت بنویسد طبیعی است بر
اساس پیش فرضها خودش و نگرشی که به حکومت دارد مینویسد اما یک فعال حقوق بشری
اینگونه نیست فقط آن عمل خاص را که حاوی نقض حقوق بشر است را میبیند و با مقایسه
قوانین داخلی با اعلامیه جهانی حقوق بشری و میثاقها و کنوانسیونها رفتار حکومت
را در آن عمل خاص نقد میکند و در این اعتراض سابقه حکومت و مبنا ایدئولوژیک حکومت
مهم نیست فقط در جایی که رفتار حکومت تند است میتواند ابزارهای متفاوتی را در آن
حوزه استفاده کند. بنابراین بالقوه هیچ اشکالی برای فعالیت در دو حوزه نیست.
یک فعال و کنشگر حقوق بشری تاثیرگذار چه ویژگیهایی را داراست؟
ویژگیها که زیاد است، یکی از ویژگیها ویژگی فنی و تخصصی فعالیت است.
فعالیت حقوق بشری یک فن است و قابلیتهای ویژه خود را دارد. کسی که در این حوزه
وارد میشود به هرحال باید یک دانش و آگاهی وشناختی از مفاهیم و موازین حقوق بشری
و هم شناخت حداقلی از جامعه ایران را داشته باشد و جامعهای که میخواهد در آن
فعالیت نماید. البته به هرحال فعالیت حقوق بشری خیلی دامنه گستردهای دارد و یک
نفر نمیتواند در همه حوزهها فعالیت نماید ولی به هرحال از حوزههای مختلف باید
شناختی داشته باشد. مثلا کسی که در حوزه برابری حقوق زنان و عدالت جنسیتی فعالیت
دارد باید شناختی از مشکلات زنان در جامعه ایرانی داشته باشد و درک درستی از
ویژگیهای قوانین داخل ایران را داشته باشد، همچنین از اسناد ملی و بین المللی که
در خصوص حقوق بشر است شناخت داشته باشد که بخشی از آن یک دانش حقوقی را هم میخواهد،
به هرحال این ویژگی تخصصی است که فرد باید داشته باشد.
به لحاظ عمومی هم چند ویژگی مهم مطرح است، یکی اینکه فرد باید حتی المقدور
به لحاظ فرهنگی ایدئولوژی اعتقادی بیطرف باشد و این مسائل را در فعالیت حقوق بشری
خود چنانچه گفته شد دخالت ندهد و در پوشش دادن اخبار قربانیان نقض حقوق بشری باید
بیطرف عمل کند وگزارشات کامل ارائه داده و اینگونه نباشد که فردی را پررنگتر
جلوه دهد و کسی را کم رنگتر و در این حوزه در قبال افراد رفتاری برابر داشته باشد
و البته این به آن معنی نیست که فرد چنانچه یک شیعه مذهبی یا بهایی یا یک یهودی یا
چپ معتقد باشد نتواند فعالیت کند؛ مهم این است که این اعتقادات را در رفتار حقوق
بشری دخالت ندهد.
یکی دیگر از ویژگیها این است که انتظار میرود فعال حقوق بشری به باورها
و اخلاقیات و رفتارهای نیکو رایج جامعه که میخواهد ملاک قضاوت باشد نیز پایبند
باشد و رفتار خودش و عملکرد خودش آینه رعایت موازین حقوق بشری باشد. اگر کسی که در
حوزه رفتار شخصی خودش و یا در محیط پیرامونی که قرار دارد فردی پایبند به اخلاقیات
و باورهای پسندیده نباشد، قطعا در ذهن عموم این تردید را ایجاد خواهد کرد که آیا
این فرد در اعتراضها و بیاناتش صداقت دارد؟
نقش توسعه اخلاق در جامعه تا چه حد در بسط حقوق بشر موثر است؟
متاسفانه از مصیبهای جمهوری اسلامی بدنام سازی مفاهیم مثبت است. بخاطر سو
استفادههایی که حکومت از مفهوم اخلاق کرده است و رفتارهای ظالمانه و تبعیض آمیز
خود را در پوشش اخلاق توجیه نموده است. امروز شاهد بروز بیاعتمادی به مفاهیم مثبت
از سوی جامعه هستیم. اما اگر اخلاق را در شکل درست خودش و به مفهموم موازین و اصول
انسانی در نظر بگیریم – که مراد ما هم این است – آن وقت یک رابطه نزدیک و مستقیمی
بین اخلاق و حقوق بشر وجود دارد واتفاقا ترویج اخلاق با تعریفی که به آن اشاره شد،
به بهبود و پایداری موازین حقوق بشر در ایران کمک میکند؛ این اخلاق است که کمک میکند
جامعه زندگی سالمتری را داشته باشد.
آزادی و دموکراسی شرط لازم برای زندگی سعادتمندانه است اما کافی نیست. یعنی
فرد وقتی که از آزادی استفاده میکند حتما وضعیت مناسبی پیدا نخواهد کرد و
اتفاقاً ممکن است فرد را دچار یک وضعیت نامناسب کند.
وقتی یک انسان اخلاقی که به لحاظ درونی بر اساس انتخاب خودش و بدون الزامات
بیرونی، بدون الزامات قانون، بدون توجه به آن چیزی که در جامعه مد شده است و بدون
قضاوت دیگران نسبت به خودش، به اصول اخلاق پایبند و آن را رعایت میکند و به آن
احترام میگذارد دیگر نمیتواند رفتاری را مرتکب گردد که با نقض حقوق بشر همخوانی
داشته باشد یا نسبت به نقض حقوق فردی بیتفاوت باشد.
آزادی و دموکراسی شرط لازم برای زندگی سعادتمندانه است اما کافی نیست. یعنی
فرد وقتی که از آزادی استفاده میکند حتما وضعیت مناسبی پیدا نخواهد کرد و اتفاقاً
ممکن است فرد را دچار یک وضعیت نامناسب کند. آزادی می تواند انسان را به مسیر درست
یا نادرست هدایت کند وآنچه می تواند فرد را برای نتیجه مثبت گرفتن از آزادی
راهنمایی می نماید اخلاق است البته این اخلاق برای هر حوزه ای از جامعه باید بصورت
آیین نامه و قانون تببین شود و اخلاق تکلیف گرا که یکی سری رسالت و تکلیف را برای
فرد مقنن بکند جامعه را بسوی کمال هدایت میکند .
نقش سازمانها داخلی و بین اللملی برای ارتقا و بهبود فعالیت حقوق بشر در
ایران چیست؟
آنچه که سازمانهای داخلی میتوانند انجام دهند اطلاع و روشنگری هست تولید
گزارشهایی که نشان دهنده واقعیت جامعه ایران در حوزههای مختلف از منظر معیارها
و ملاکهای حقوق بشری که تصویری درستی را نشان بدهند.
در نظامی مانند جمهوری اسلامی ایران که نهادهای عمومی نه تنها همراه با
اعلامیه حقوق بشر و موازین حقوق بشر نیستند که بر علیه آن نیز عمل میکنند و در
اصل نقض و ضدیت با مولفههای حقوق بشری حالت ساختاری و سازمان یافته دارد و مبانی
مشروعیت حکومت و ایدئولوژیش و مبانی اصلی قانون اساسی، همه بر ضدیت با مفاهیم حقوق
بشری دارند و از طرفی، در چنین کشوری و جامعهای که در فرهنگ عمومی و آنچه میراث
تاریخی ما بوده است باز میبینیم که فرهنگ حقوق بشری، فرهنگ تقریبا نوپایی در
جامعه ایران است و ریشه دار و عمیق نیست و اتفاقاً فرهنگ مغایر با فرهنگ حقوق بشر
و فرهنگ استبدادی خیلی ریشه داردتر از فرهنگ حقوق بشری است. بنابراین در چنین
جامعهای با چنینی مختصاتی بار اصلی و شاید تمامی بار بهبود حقوق بشر وکاستن از
دامنه نقض حقوق بشر بر دوش سازمانهای داخلی و خارجی است. منتهی طبیعی است که در
این حوزه نقش سازمان داخلی و خارجی متفاوت است. البته نباید این نکته را نیز
فراموش کنیم که سازمانهای داخلی مخصوصاً در این سالها اخیر بسیار تحت فشار هستند
و امکان فعالیت هم محدود شده است اما با توجه به همین محدودیتها هم آنچه که
سازمانهای داخلی میتوانند انجام دهند اطلاع و روشنگری هست تولید گزارشهایی که
نشان دهنده واقعیت جامعه ایران در حوزههای مختلف از منظر معیارها و ملاکهای
حقوق بشری که تصویری درستی را نشان بدهند؛ تا با توجه به این تصویر، مشکلات و
اولویتها مشخص گردد و راهکارهای مناسب برای توقف این رفتارهای ضد حقوق بشری و
ممانعت و بازدارندگی در مقابل آنها ایجاد بشود و در کنار آن فعالیتهایی که جنبه
ترویجگری دارد و میتواند فرهنگ حقوق بشر و آگاهی نسبت به آن را درلایههای مختلف
اجتماعی ما گسترش دهد.
اما سازمانهای خارجی بیشتر نقششان جنبه حمایتی دارد؛ یعنی در اصل سعی بکنند
که حتی المقدور فضای را فراهم کنند برای فعالیت امن حقوق بشر در ایران و سعی کنند
حکومت را پاسخگو بکنند و از حکومت بخواهند که به تعهداتها و میثاق نامهها عمل
کنند. زیرا حکومت ایران با توجه به خصیصه ضد حقوق بشری که دارد اما بواسطه امضا
اعلامیه حقوق بشر و کنوانسیونها الحاقی که آنرا امضا نموده است و از منظر جامعه
جهانی و قوانین بین المللی که مقدم بر قوانین داخلی است ایران موظف است به عمل به
اعلامیه حقوق بشری و دیگر آنکه از مدافعان حقوق بشر در ایران حمایت بکند تا یک
پوشش امنیتی پیدا بکنند تا کمتر آسیب ببینند.
به عنوان آخرین سوال، فضای حال و آینده حقوق بشر در خاورمیانه بخصوص ایران
را چگونه ارزیابی مینمایید؟
در ایران ما یک تحولی را بطور مشخص از اوایل دهه هشتاد شاهد بودیم که
تا پیش از این اتفاق فعالیت حقوق بشری و فعالیت اپوزیسیونی سیاسی به هم گره خورده
بود. چون معمولا این خصوصیت گروههای اپوزیسیون بود که چه در دوارن جمهوری اسلامی
و چه در دوران شاهنشاهی، رفتارهای حکومت را از منظر حقوق بشری مورد انتقاد و
اعتراض قرار میدادند و عملا این تفکیک وجود نداشت. در اوایل دهه هشتاد، البته نه
اینکه قبل از آن زمان اینگونه نبوده اما تفکیک این دو حوزه فعالیت سیاسی و حقوق
بشری خیلی مشخصتر شد و گروهها و نهادهایی بوجود آمدند که به شکل تخصصی و حرفهای
و کاملاً متمایز فعالیت حقوق بشری و دیده بانی را در این زمینه انجام دادند. به
نظرم این تحولی بود که هم باعث شد، این نوع فعالیتها به شکل مستقل و متمایز رشد
پیدا کند و افراد زیادی در این زمینه فعال بشوند بطوریکه خوشبختانه در حوزههای
مختلف در طول یک دهه گذشته شاهد این شکوفایی هستیم
بهبود حقوق بشر یک امر دائمی است و اینگونه نیست که پروژهای باشد که یک جا
شروع شود و یکجا تمام شود و باید به چشم یه پروسه به آن نگریست.
نتیجه این فعالیتها باعث گردیده که امروز، بهبود حقوق بشر در ایران یکی از
مطالبات اصلی مردم و نیروهای خواهان تغییر تبدیل گردد و اکثر قریب به اتفاق
همه گروههای سیاسی مخالف هم از این قضیه حمایت میکنند و پشتیبانی خودشان را نشان داده
اند و همین امر باعث ایجاد زمینهای برای ارتقاء حقوق بشر گردیده است. هرچند نمیتوان
گفت که این زمینه تضمین میکند ما در آینده مشکل نداشته باشیم اما شرایط بسیار
مساعدتر است ولی حقوق بشر، بهبود حقوق بشر یک امر دائمی است و اینگونه نیست که
پروژهای باشد که یک جا شروع شود و یکجا تمام شود و باید به چشم یه پروسه به آن
نگریست.
بخشی از این مسائل هم بصورت فرهنگی است. چون مسائل حقوق بشری صرفا در حوزه
مسائلی که بیشتر حقوق سیاسی هستند مثل آزادی بیان، آزادی اجتماعات، مصونیت از
زندان و شکنجه و غیره خلاصه نمیشود، ما در حوزههای مثل حق اشتغال، داشتن یک
زندگی مرفه و انسانی و یا مسائلی که در حوزه قومیتها هست و مسئله آموزش و غیره و
یا مسائلی که در حوزه نابرابریها جنسیتی و خشونتهایی که علیه کودکان و زنان وجود
دارد که بیشتر با مسائل فرهنگی گره میخورد و اصلاح آن مسائل زمان بری است نیز
باید فعالیت کنیم و اینگونه نیست که اگه ساختار حکومت و قوانین عوض بشود این مسائل
هم رفع گردد.
در سطح منطقه هم آن چیزی که ما تحت عنوان بهار عربی شاهد آن هستیم امیدهای
زیادی را برانگیخته که حداقل مشکلات کمتر خواهد شد ولی به باور من این روند هم یک
روند طولانی خواهد بود. ولی در منطقه آنچه که مهم است ما الان در شرایط بهتری نسبت
به قبل هستیم و این یک چشم انداز مثبتی را ترسیم میکند که منطقه خاورمیانه
هم و بخصوص کشور ما هم مثل جهان توسعه یافته بتواند در سطح مناسبی از مولفههای
حقوق بشری برخوردار باشد و زندگی انسانیتر داشته باشد ولی البته نمیتوانیم
بگوییم در هیچ کجای دنیا به آخرین سطح اعتلا حقوق بشر رسیدهایم و همیشه در این
زمینه یک تکاپو دائمی را میطلبد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر