نوروز نماد همبستگی ملی، تاریخی، فرهنگی و آیینی ما ایرانیان
نوروز یکی از جشنهای سنتی و دیرپای ماست. هر ساله همه ما ایرانیان و برخی از کشورهای همسایهی ما، نوروز باستانی، بهار و رستاخیز طبیعت را جشن میگیریم. خانه و دل را از گرد و غبار کهنه میروبیم و با طبیعت جوانشده پیمان شادی و دوستی میبندیم.
این جشن خجسته بر همه فرخنده باد!
به جشن نوروز و شیوهها و جوانب گوناگون آن، جشن سده، چهارشنبهسوری، هفت سین و سیزدهبدر نظری گذرا بیفکنیم
جشن سده
در ایران باستان ۱۰ بهمن را به عنوان سده جشن میگرفتند. با جشنگرفتن سده، ۵۰ شب و ۵۰ روز به پیشواز جشن نوروز میرفتند و بر پایدار و ماندنی نبودن زمستان پافشاری میکردند و امید فرارسیدن بهار را زنده نگهمیداشتند. بنا بر داستانهای شاهنامه، این جشن را هوشنگ پس از دستیافتن به آتش بنیان نهاد:
چهارشنبهسوری
در شب آخرین چهارشنبه اسفند ماه، با برافروختن آتش، پایان زمستان را جشن میگیریم. آتش برمیافروزیم و از روی آن میپریم و میگوئیم: «زردی ما از تو، سرخی تو از ما». زردی نماد و نشان بیماری و ترس است، آنرا از انسان دور میخواهیم و در آتش میاندازیم، سرخی نماد و نشان تندرستی، شادی، دلاوری و گستاخی را برای انسان آرزو میکنیم.
جشن بهاری و مراسم چهارشنبه سوری برگرفته از آئینهای کهن ایرانیان با اشکال دیگر در میان همه اقوام آریائی رواج دارد و “سور” در زبان و ادبیات فارسی و برخی گویشهای ایرانی به معنای “جشن”، ”مهمانی“ و “سرخ” است. جشن و سرور با آتشافروزی همراه با ترانه و آوازخوانی در تاریخ اقوام هند و ایرانی بسیار قدیمی است. تازیان با یورش بر ایران در سدههای نخست به شدت و خشونت حیوانی از برگزاری جشنهای آتشافروزی و ترانهخوانی جلوگیری کردند. اما بهتدریج ایرانیان این جشن را دوباره زنده کردند. نخسین یاددآوری که از جشن آتشافروزی پس از یورش تازیان در تاریخ آمده است، برگزاری چهارشنبهسوری در دوران سامانیان است. در كتاب «تاریخ بخارا» میخوانیم:
«..... و چون امیر سدید منصور بن نوح به ملك بنشست اندر ماه شوال سال سیصد و پنجاه به جوی مولیان، فرمود تا آن سرایها را دیگر بار عمارت كردند و هر چه هلاك و ضایع شده بود بهتر از آن به حاصل كردند. آن گاه امیر سدید به سرای بنشست و هنوز سال تمام نشده بود كه چون شب سوری چنانكه عادت قدیم است، آتشی عظیم افروختند. پارهای آتش به جست و سقف سرای در گرفت و دیگر باره جمله سرای بسوخت و امیر سدید هم در شب به جوی مولیان رفت .....»
آنچه از این نوشته ابوبکر نرشخی برداشت می شود این است از آنجایی كه نگارنده به «عادت قدیم است» اشاره میكند مشخص میشود كه این جشن از سالها و بلكه سدههای پیش در ایران رایج بوده است. از آنجایی كه نگارنده به «هنوز سال تمام نشده بود» اشاره میكند روشن می شود که پیش از سال نو جشن گرفته میشد.
نوشته دیگری که نام جشن چارشنبه سوری را می آورد، شاهنامه فردوسی در سرگذشت سردار دلیر ایران، بهرام چوبینه است.
جشن سور از زمان های بسیار دور در ایران مرسوم بوده است. قبل از یورش تازیان به ایران هر سال ۱۲ ماه، و هر ماه به ۳۰ روز بوده که هر کدام از این ۳۰ روز اسمی مشخص داشته است. در ایران باستان در پایان هر ماه جشن و پایکوبی با نام سور مرسوم بوده است. بعد چیرگی تازیان بر ایران جشن سور در ایران کمرنگ و به آخرین چهارشنبه سال محدود شد. جشن سور از مراسم اصیل ایرانی است و آتش از عناصر چهارگانه است و تنها عنصری است که آلوده نمی شود به همین منظور از گذشتههای بسیار کهن تا کنون این آداب مرسوم بوده است.
آیینهای چهارشنبهسوری
چهارشنبهسوری آیینهای گوناگونی دارد که برخی از آنها در سراسر ایران اجرا می شود و برخی رنگ و بوی بومی دارد.
آتشافروزی:
مشهورترین رسم چهارشنبه سوری، آتشافروزی است که در تمام ایران و حتی کشورهای همجوار رایج و گسترده بود. هر کس به فراخور توان خود، خرمنی از آتش تهیه کرده و از روی آن می جهد تا به سرور و شادی دست یابد.
پیش از فروشد آفتاب، هر خانواده بوته های خار و گزنی را که از پیش فراهم کرده اند روی بام یا زمین حیاط خانه و یا در گذرگاه در سه یا پنج یا هفت “گله” کپه می کنند. با فرورفتن آفتاب و نیم تاریک شدن آسمان، زن و مرد و پیر و جوان گرد هم جمع می شوند و بوتهها را آتش میزنند. همگان هر کدام سه بار از روی بوتههای افروخته می پرند، تا ضعف و زردی ناشی از بیماری و غم و محنت را از خود بزدایند و سلامت و سرخی و شادی را به هستی خود ببخشند. مردم در حال پریدن از روی آتش آوازها و ترانههای گوناگون می خوانند:
زردی من از تو، سرخی تو از من
غم برو شادی بیا، محنت برو روزی بیا
ای شب چهارشنبه، ای آتش سوزنده، بده مراد بنده
تق تق تق فش فشه، فاصلمون کم بشه
غماتو بیار فوتش کن، کینه داری شوتش کن
هوا بهاری میشه، سرما فراری میشه
زردی ازت دور بشه، هرچی بخوای جور بشه
قاشقزنی:
کودکان و جوانان دستهجمعی قاشقی با کاسهای مسین برمی دارند و شب هنگام در کوچه و گذر راه می افتند به در منازل همسایگان می روند و در برابر هفت خانه می ایستند و بی آنکه حرفی بزنند پی در پی با قاشق روی کاسه ضرب می گیرند. صاحب خانه آجیل، برنج یا بنشن و یا مبلغی پول در کاسه های آنان می گذارد. گاه مردان به ویژه جوانان، چادری بر سر می اندازند و برای خوشمزگی و تمسخر به قاشق زنی در خانههای دوست و آشنا و نامزدان خود می روند.
فالگوش:
افراد در چهارراهها و سر گذر مردم می ایستند و کلیدی زیر پا قرار می دهند و گوش هایشان را تیز و نیت می کنند و گوش به صحبت رهگذران می سپارند و به نیک و بد گفتن و تلخ و شیرین صحبت کردن رهگذران فال می گیرند. اگر سخنان دلنشین و شاد از رهگذران بشنوند، برآمدن حاجت و آرزوی خود را ممکن، ولی اگر سخنان تلخ و اندوهزا بشنوند، رسیدن به مراد و آرزو را در سال نو ناممکن می یابند. آرزوی خوشبختی، یافتن همسر، بهبود یافتن از مریضی، رفتن به مسافرت و جهانگردی و از جمله آرمانها فردی است که فالگوش می ایستد.
فال کوزه:
بیشتر در میان زرتشتیان رایج است که براساس آن می کوشند از آینده خویش خبردار شوند.
شال اندازی:
شالاندازی یا کجاوه اندازی رسمی است که در آذربایجان برگزار می شود؛ به این ترتیب که فرد جوانی که تازه ازدواج کرده شالی را از پشت بام خانه به نحوی که دیده نشود به خانه نامزدش می اندازد. صاحبخانه هدیهای که غالباً شامل پیراهن است به شال می بندد و جوان آن را بالا می کشد. آجیل هفت مغز هم از جمله هدایای این رسم است.
سفره حضرت خضر:
سفره حضرت خضر در شیراز پهن می شود و محتوای آن فرنی؛ شیر؛ گلاب؛ کلوچه؛ مسقطی؛ قوتک؛ سوهان؛ شیرین پلو؛ شمع؛ سبزی؛ گندم؛ نمک؛ سکه و لولهنگ پر از آب است.
مراسم کوزه شکنی:
مردم پس از آتش افروزی مقداری زغال به نشانه سیاه بختی، کمی نمک به علامت شور چشمی، و یک سکه به نشانه تنگدستی در کوزه ای سفالین می اندازند و هر یک از افراد خانواده یک بار کوزه را دور سر خود می چرخاند و آخرین نفر، کوزه را بر سر بام خانه می برد و آن را به کوچه پرتاب می کند و می گوید: “درد و بلای خانه را ریختم به توی کوچه” و یا “درد و بلام توکوزه، راه بیفته بره تو کوچه” و باور دارند که با دور افکندن کوزه، تیره بختی، شور بختی و تنگدستی را از خانه و خانواده دور می کنند.
آش چهارشنبه سوری:
خانواده هایی که بیمار در خانه دارند یا اینکه حاجتی دارند برای برآمدن حاجت و بهبود یافتن بیمارشان نذر می کنند و در شب چهارشنبه آخر سال “آش ابودردا” یا “آش بیمار” می پزند و آن را اندکی به بیمار می خورانند و بقیه را هم در میان مستمندان پخش می کنند.
پخش آجیل مشکلگشا:
کسانی که مشکلی و یا آرزویی دارند، در شب چهارشنبه آخر سال، آجیل هفت مغز به نام “آجیل چهارشنبه سوری” می خرند و پاک می کنند و میان خویش و آشنا پخش می کنند و می خورند. به هنگام پاک کردن آجیل، قصه مخصوص آجیل چهارشنبه، معروف به قصه خارکن را نقل می کردند. آجیل چهارشنبه سوری از عمدهترین تنقلات شب چهارشنبه سوری است.
زرتشتیان ما، آجیل مشکل گشا به نام «لرک» پخش می کنند که از مغز هفت نوع میوه خشک شده خوردنی از جمله مغز پسته؛ بادام؛ کشمش؛ گردو؛ برگ هلو؛ انجیر؛ خرما و سنجد فراهم شده است.
سایر رسوم چهارشنبه سوری عبارتند از «نقاره زدن»، «عبور از زیر توپ مروارید»، «نمک دادن» و «شکستن کوزه و ظروف کهنه» و…
چهارشنبه سوری غروبی نشاط انگیز است که شادی و پایکوبی تا شب در کوچه و برزن، شهر و روستا ادامه دارد و با این اعمال نشاط انگیز خستگی و ملال سال کهنه از تن بیرون می رود و طراوت و شادابی برای ورود به سال نو جایگزین می شود.
خانهتکانی:
خانه تکانی ، از مدتها قبل از رسیدن نوروز شروع می شود. علاوه بر کار نظافت، کارهای دیگری هم هست که باید قبل از نوروز انجام شوند: تهیه هدیه، نوشتن و ارسال کارت تبریک، شیرینی پزی خرید خوراکیها و در کل “خرید شب عید” و پذیرایی از مهمانها.
در چهارشنبه سوری خانه تکانی ها به پایان رسیده است. هم خانه مسکونی و هم خانه دل پاک می شوند و فرد ایرانی آماده ورود به سال نو می شود. او می خواهد با گفتار، کردار و پندار نیک زندگی نوین را آغاز کند. اسباب و اثاثیه کهنه و فرسوده دور ریخته می شود و لوازم نو جایگزین می شود. همه چیز رنگ نو به خود می گیرد و در و دیوار کاشانه و دل و محیط تمیز و غبارروبی می شود.
نگاهی به اجرای چهارشنبه سوری در بخشهای مختلف ایران:
استانهای آذربایجان
تبریزی ها در شب چهارشنبه سوری به روی هم آب یا گلاب می پاشند و معتقدند آب پاشیدن، زندگی را با سعادت همراه می کند. از دیگر رسوم ضروری این شب، فرستادن خُنچه از منزل داماد به منزل عروس است. در این خنچه معمولاً میوه، شیرینی، گلدانهای پرگل، ماهی و خلعت (پارچه) برای خانواده ی عروس و خود عروس گذارده می شود. دختران دم بخت تبریزی هنگام پریدن از روی آتش می خوانند:
“بختم آچیل چهارشنبه” یعنی: چهارشنبه! بختم را بازکن.
خانواده های ارومیّه ای در این شب به خانه ی مسن ترین فرد فامیل می روند و به خوردن آجیل سرگرم می شوند. آجیل حتماً باید از هفت نوع خوراکی تهیه شود. این هفت نوع خوراکی می تواند از بین خوراکیهای زیر باشد:
انجیر، کشمش، مویز، خرما، توت خشک، فندق، بادام، گردو، سنجد، نخودچی، آب نبات، تخمه بدون نمک، باسلق، برنجک (برنج بوداده) برگه هلو، برگه زردآلو و گندم برشته. کسی که مرادی و حاجتی دارد، باید تقسیم آجیل را به عهده بگیرد تا مرادش برآورده شود.
در مغان، مردم پیش از طلوع آفتاب روز چهارشنبه، دسته جمعی به کنار رودخانه می روند، آتشی بر می افروزند و جوانان در آنجا به سوارکاری می پردازند و هنگام بازگشت، زنان ظرف هایشان را از آب رودخانه پر می کنند و به خانه می آورند و آب آن را به دور و برخانه می پاشند که با این کار، سال جدید، سالی سرشار از روشنی و زلالی و پاکی خواهد بود.
استان بوشهر
بوشهری ها پس از آتش افروزی در خانه هایشان و پریدن از روی آن، با قایق از روی آب می گذرند و معتقدند با این کار نحسی این شب از بین می رود. در ضمن کوزه ی نویی را که تا آن زمان استفاده نکرده اند، به دیوار می زنند تا شکسته شود تا بلا و بدبختی، مثل کوزه شکسته شود.
استان خراسان
در خراسان در این شب به جای آش، چهار نوع پلو می پزند. این پلوها عبارتند از: رشته پلو، عدس پلو، زرشک پلو و ماش پلو که معمولاً به فقرا، نزدیکان و همسایگان می دهند. در آجیل خراسانی ها مطلقاً نمک وجود ندارد، چون نمک را علامت شوربختی می دانند.
استان خوزستان
در اهواز، پس از پریدن از روی آتش، مراسم قاشق زنی انجام می گیرد که خانواده ها، خوراکی یا آجیل شور و شیرین در ظرف قاشقزنان می ریزند.
استان سیستان و بلوچستان
در سیستان مردم گونی، پتو و نمد کهنه را به صورت گلوله در می آورند و آن را در غروب آخرین چهارشنبه سال، آتش می زنند و معتقدند که نحوست این شب با این عمل از بین می رود.
استان فارس
در شیراز برای گشودن بخت دختران در شب چهارشنبه سوری به سعدیه می روند و از آب استخر سعدیه بر سر وروی دختران می ریزند. زنان نیز با ریختن این آب به روی خود، معتقدند که مهرشان در دل شوهر بیشتر می شود.
استان کردستان
مردم کردستان بهویژه روستائیان، دسته جمعی به صحرا و کنار چشمه سارها می روند و پس از مدتی که به شادی و پایکوبی و کشتی گرفتن گذراندند، هنگام مراجعت به خانه، هرکسی مقداری سنگریزه جمع می کند و بدون آنکه به پشت سرخود نگاه کند، سنگریزه را از روی شانه به عقب پرتاب می کند و بدین ترتیب بلا و آفت را از خود دور می سازد.
از دیگر مراسم این شب، شال اندازی است که عده ای از جوانان بالای پشت بام خانه ها و کنار درها و پنجره های همسایگان و ثروتمندان می روند و ضمن خواندن سرود و تصنیف، از دریچه ای، شال را آویزان می کنند. اهل خانه هدیه ای را به شال می بندند که معمولاً سکه، تخم مرغ، شاخه نبات، کله قند، جوراب یا نخودچی و کشمش است.
برخی از رسوم مانند آتش افروزی در کردستان باشکوه تر از نقاط دیگر برگزار می شود که شعله های آتش تا صبح روشن است. پختن و خوردن شیربرنج و شیرین پلو نیز در چهارشنبه سوری در کردستان رایج است.
استان کرمان
در کرمان مقداری ذغال، نمک، سکه ی کم ارزش پول و کمی نان درکوزه خالی می ریزند و شب چهار شنبه سوری آن را از بالای بام به کوچه پرتاب می کنند تا بلا و کمبود از همه چیز مخصوصاً از آنچه در کوزه است دور شود.
استان گیلان
در روستاهای اطراف رشت، غروب شب چهارشنبه سوری، در پنج منطقه پوشال برنج را با فاصله کنار هم می چینند، سپس آنها را آتش می زنند و برای دفع چشم زخم، اسپند در آتش می ریزند و افراد هر خانواده از بزرگ به کوچک، سه مرتبه از روی آن می پرند و این ترانه را به گویش گیلکی می خوانند:
“گل گل چهارشنبه، به حق پنجشنبه، نکبت بی شه، دولت بی یه، زردی بی شه، سرخی بی یه”
یعنی: آتش سرخ چهار شنبه! به حق پنجشنبه نکبت برود، دولت بیاید. زردی برود، سرخی بیاید.
در این شب خورشت”ترشه تره” می پزند و آن را با کته، ماست و دوغ می خورند. صبح فردا (روز چهارشنبه) خاکستر برجای مانده از آتش شبانه را جمع می کنند و پای درختان میوه می ریزند به این نیّت که درختان بارورشوند و میوه ی بیشتری بدهند.
استان لرستان
در این شب در خرم آباد هیزم را به هفت دسته تقسیم می کنند و با فاصله های معینی در یک ردیف می چینند و آتش می زنند و با خواندن :
“زردی مه د تو، سرخی تو د مه”
یعنی: زردی من از تو و سرخی تو از من و از روی آن می پرند.
استان مازندران
در روستاهای مازندران در شب چهار شنبه سوری، علاوه بر کشتی گرفتن و اسپند دودکردن، انواع آشها پخته می شود از جمله “آش هفت ترشی” که از هفت نوع سبزی و هفت نوع ترشی و هفت نوع حبوبات در آن استفاده می شود و نیز “گزنه آش ” که گزنه نو رسته پخته می شود. اعتقاد براین است که خوردن این آش بسیاری از بیماریها و کسالتها را از بین می برد.
استان مرکزی
در استان مرکزی، علاوه بر مراسم آتش بازی، رسوم سایر استانها که مردم از آنجا به تهران کوچیدهاند، دیده می شود.
جشن نوروز
جشن نوروز بزرگترین و مهمترین جشن ایرانی است. این جشن ریشههای ژرف در تاریخ دیرینه مردم ما دارد. ایرانیان از اولین ملتهایی بودند که سالنامه داشتند و از حدود ۴۰۰۰ سال پیش تا کنون این جشن را با شکوه تمام برگزار میکنند.
در باره پیدایش نوروز روایتهای گوناگون وجود دارد. آنچه مسلم است کسی قادر به پیداکردن چگونگی آغاز عید نوروز نیست. بهار به قدمت زمین است و انسان اندیشورز، هر ساله پیروزی بر تاریکی، سرما، زمستان و سکون رااز سوی نور، گرما، بهار و پویایی جشن گرفته است.
جشن نوروز را به نخستین پادشاهان تاریخ اسطورهای ایران نسبت می دهند. شاعران و نویسندگان قرن چهارم و پنجم هجری چون فردوسی، عنصری، بیرونی، طبری و بسیاری دیگر كه منبع تاریخی و اسطورهای آنان بی گمان ادبیات پیش از اسلام بوده ، نوروز را از زمان پادشاهی جمشید می دانند.
جشن نوروز پیش از جمشید نیز برگزار می شده و ابوریحان نیز با آن كه جشن را به جمشید منسوب می كند یادآور می شود كه: «آن روز كه روز تازه ای بود جمشید عید گرفت؛ اگر چه پیش از آن هم نوروز بزرگ و معظم بود».
در روایتی تاجگذاری جمشید پیشدادی را سرآغاز نوروز و جشن باستانی ایرانیان می دانند و می گویند شن باستانی را وی بنیاد نهاد و رسوم و آینهایی برقرار ساخت. فردوسی درباره جمشید میگوید:
روایتی دیگر کشف آتش از سوی ایرانیان را آغاز بهار و نوروز میداند. در افسانههای باستانی، نوروز و آتش پیوند تنگاتنگی باهم دارند.
روایتی دیگر دستیافتن ایرانیان به آهن را سرآغاز بنیانگذاری نوروز می داند. یعنی دستیابی ایرانیان و انقلابی که با این کشف صورت گذفت ، سرآغاز زندگی نوین شد و نوروز نام گرفت.
روایت دیگر، روایت دین زردشت است. در این روایت اهورامزدا به کمک دوازده فرشتهی نگهبان امشاسپندان روزی شروع به خلق جهان کرد که بعدها نوروز نام گرفت. اهورامزدا هر روز به کمک یکی از فرشتگان نگهبان از خواب برمیخاست و به کمک او بخشی از جهان را میساخت. سرانجام گیتی در دوازده روز ساخته شد. بامداد روز سیزدهمین همه نگران از دامگستری اهریمن، چشمبراه برخاستن اهورامزدا بودند، هیچ فرشتهای نبود تا او را از خواب بیدار کند. یزدان تا غروب از خواب برنخاست. مردم روز سیزدهم را که بیم برنخاستن اهورامزدا از خواب می رفت و اگر چنین می شد جهان به پایان میرسید، نامیمون خواندند و برای گریز از بلاها و مصیبتها راهی دشتها شدند و سر به نیایش برداشتند. به باور زردشتیان نوروز (دازده روز آغاز سال نو) را باید به پاس اهورامزدا جشن گرفت. روز سیزدهم روزی منحوس است باید بیرون از خانه و شهر و در نیایش گذراند.
روایت دیگر میگوید که اهریمن همه برکتها را از زمین زایل کرد و باد را از وزش انداخت. همه درختان خشک شدند. بعد از آن روزی مردم شاهد طلوع آفتاب شدند. از برکت خورشید تمام چوب خشک سبز شدند. مردم این روز را نوروز نامیدند.
ابوریحان بیرونی در باره نوروز می نویسد: در صبح نوروز، فجر سپید (آفتاب) به منتهای نزدیکی خود به زمین میرسد و مردم به نظر کردن بر آن تبرک میجویند.
روایات فراوان دیگر نیز در باره پیدایش نوروز وجود دارد. با بررسی روایات گوناگون می توان نتیجه گرفت، جشن نوروز سنتی دیرینه دارد. این سنت به پیش از تاریخ مدون و پیدایش دولتها در ایران بر می گردد. در نتیجه نسبن دادن آن به شاهان نمی تواند صحت داشته باشد. ایرانیان از سالها دور آغاز بهار را با شادی و سرور جشن می گرفتند، خانه تکانی می کردند و غبار اندوه و کینه را از سینه ها پاک می نمودند. لباس های روشن می پوشیدند و با دید و بازدید دوستی ها را ژرفتر و محمکتر می کردند. ما نیز چنین خواهیم کرد.
جشن نوروز دست كم یك یا دو هفته ادامه دارد. ابوریحان بیرونی مدت برگزاری جشن نوروز را پس از جمشید یك ماه می نویسد: « چون جم درگذشت پادشاهان همه روزهای این ماه را عید گرفتند. عیدها را شش بخش نمودند: ۵ روز نخست را به پادشاهان اختصاص دادند، ۵ روز دوم را به اشراف، ۵ روز سوم را به خادمان و كاركنان پادشاهی، ۵ روز چهارم را به ندیمان و درباریان ، ۵ روز پنجم را به توده مردم و پنجه ششم را به برزگران.
پنجه (خمسه مسترقه):
پنجه (خمسه مسترقه) بنابر سالنمای كهن ایران هر یك از ۱۲ ماه سال ۳۰ روز است و پنج روز باقیمانده سال را پنجه، پنجك، یا خمسه مسترقه، گویند. این پنج روز را خمسه مسترقه نامند از آن جهت كه در هیچ یك از ماه ها حساب نمی شود. مراسم پنجه تا سال ۱۳۰۴، كه تقویم رسمی شش ماه اول سال را سی و یك روز قرارداد، برگزار می شد.
میر نوروزی:
از جمله آیین های این جشن ۵ روزه، كه در شمار روزهای سال و ماه و كار نبود، برای شوخی و سرگرمی حاكم و امیری انتخاب می كردند كه رفتار و دستورهایش خنده آور بود و در پایان جشن از ترس آزار مردمان فرار می كرد. ابوریحان از مردی بی ریش یاد می كند كه با جامه و آرایشی شگفت انگیز و خنده آور در نخستین روز بهار مردم را سرگرم می كرد و چیزی می گرفت. و هم اوست كه حافظ به عنوان «میرنوروزی» دوران حكومتش را «بیش از ۵ روز» نمی داند.
از برگزاری رسم میر نوروزی، تا لااقل ۸۰ سال پیش آگاهی داریم. بی گمان آنها به حاجی فیروز تغییر شکل دادند: «حاجی فیروزه، عید نوروزه، سالی چند روزه».
داستان عاشقانه به نام عمـو نوروز و ننه سرما وجود دارد. عمـو نوروز منتظر زنی است. آنها می خواهند با هم ازدواج کنند. این داستان می تواند به آن ازدواج مقدس الهه و شاه مربوط باشد. ننه سرما عاشق عمـو نوروز است و عمـو نوروز نماد با نزدیک شدن خورشید هم هم هویت و نماد برکت است ننه سرما با زمین هم هویت و نماد آفرینش. دیدار زن و عمـو نوروز اتفاق نمی افتد. زن هیچوقت در زمان عمـو نوروز بیدار نیست، آن قدر خانه را روفته و روبیده و کار کرده که خوابش برده. زن صاحب خانه است و مرد مسافر، و این سفر همیشه ادامه دارد.
نوروزخوانی:
نوروز خوانی یا بهار خوانی یا نوروزی، گونهای از آواز خوانی است که در گذشته در ایران رواج داشتهاست. در حال حاضر رواج این گونه آواز خوانی بیشتر در استانهای مازندران، گیلان، خراسان و کردستان است. در نوروز خوانی افرادی که به آنها نوروزخوان گفته میشود پیش از آغاز فصل بهار به صورت دورهگردی به شهرها و روستاهای مختلف میروند و اشعاری در توصیف بهار و مدح صاحبخانه و یا ترانه های محلی، طلیعه سال نو را به صاحبخانه یا مغازه مژده داده و تبریک می گویند. این اشعار اکثرأ به زبانهای طبری و گیلکی و بیشتر فی البداهه و مناسب زندگی و خانواده صاحبخانه است و بصورت ترجیع بند بوده و توسط یک یا چند شخص همزمان خوانده میشود. صاحبخانه به نوروزخوان انعام می دهد.
تلاش قشریون از دو سو علیه نوروزخوانی ادامه دارد. از یک سو تلاش مذبوحانه در جهت محو آن دارند. از سوی دیگر سعی می کنند محتوای شاد و بهارانه نوروزخوانی با نوحهخوانی و غم عوض کنند و آنرا تبدیل به تریبونی برای افکار ارتجاعی شیعی خود کنند.
ملودی نوروزخوانی را معمولا در دستگاه سه گاه می خوانند و گاهی در حصار چهارگاه هم قابل اجرا می باشد.این ملودی در ریتم ۴/۲ و ۸/۶ خوانده شده،وسعت ملودی تقریبا یک فاصله پنجم است.
نوروز خوانی معمولا" ده تا پانزده روز قبل از فرا رسیدن ایام عید نوروز شروع می شود.
نوروز خوانی توسط یک تیم چند نفره اجرا می شود. یك نفر آنها اشعار را می خواند، یك نفر ساز می زند و با خواننده اشعار را همخوانی می کند و یا جواب میدهد و بالاخره نفر دیگر كه به آن كوله كش (باركش) می گویند، هدایا را حمل میکند و همه باهم به در خانه های اهالی روستا می روند و می خوانند.
حسینعلی ملاح در مجله دنیای سخن (اسفند ۱۳۶۹) دربارهی زمان آغاز این سنت می نویسد: «یکی از مراسم جشن نوروز، نوروزخوانی است. اگر بپذیریم که ایرانیان این سنت باستانی را همچنان نگهبانی کرده اند، باید گفته شود، نوروزخوان هایی که در این روزگار در پاره ای از نقاط کشورمان به ویژه در صفحات شمال ایران معمول است یادگاری است از ترانه های متداول در روزگاران پیش از اسلام».
وی در ادامه می نویسد: «رسم چنین است که چند روز پیش از فرا رسیدن نوروز، سه یا چهار تن خواننده و نوازنده درِ خانه ها می روند و اشعاری متضمن فرارسیدن بهار و استقبال از نوروز و دعای خیر برای ساکنان خانه، همراه با نواهایی ساده و بی پیرایه می خوانند. ترانه های نوروزخوانان اغلب به صورت ترجیع بند است. خواننده اصلی متناسب با شان صاحبخانه ابیاتی بدیهه می سراید و چون به ترجیع می رسد، دسته جمعی می خوانند. گاه نیز تمام ترانه بطور گروهی خوانده می شود. شعر یکی از ترانه ها چنین است:
گل در گلستان آمد بلبل به بستان آمد
ای امت محمد نوروز سلطان آمد».
نمونه ابیات رایج:
بهار آمد، بهار آمد، خوش آمد
باد بهارون بیمو
نوروز سلطون بیمو
مژده هادین دوستان
گل به گلستون بیمو
عید مردمون بیمو
بلبل در افغون بیمو
بهار آمد،بهار آمد،خوش آمد
نوروزتان نوروز دیگر
شما را سال نو باشد مبارك.
صد سلام و سی علیک
مشتی (خاله) سلام علیک
محله به محله مجمی
شمسه پیغوم یارمی
مشت تتی بیه مازرون
بموبموئه نوروزخون
دهید مژده که آمد عید نـــــــوروز
بهار آمد همه جا شد گلستان
خدایا صاحبخانه را خوشحال گردان
جوانان ورا داماد گردان
عروسش صاحب اولاد گردان
به یاسین و الف لام و به فیروز
دهید مژده که آمد عید نـــــــوروز
هوا سرد است و بگرفته صدایم
که چند تا مرغنه باشد دوایم
ایا همشیره ی فرخ لقایم
بکش زحمت بیار عیدی برایم
جوانت خیر ببینه از دعایم
صاحب خانه نیز با دادن پول، شیرینی، گردو، تخم مرغ، برنج و یا نخود، و كشمش به گرمی از آنان پذیرایی می كند.
سفره هفتسین
یکی از مقدمات اصلی نوروز ایرانیان "سفره هفت سین" است سفره ای که هنگام تحویل سال نو گسترده می شود، این سفره از سابقه تاریخی برخوردار بوده است. بر آن هفت خوراکی که حرف اول آن سین باشد می گذارند. هر یک از اجزای آن نماد و نشانه ویژهای بر سفره نوروزی است. به آن به سلامتی، سعادت و سرسبزی فال نیک می زنند.
اما عاملی که "نوروز" را از دیگر جشن های ایران باستان جدا کرد و باعث ماندگاری آن تا امروز شد، "فلسفه وجودی نوروز" یعنی زایش و نوشدنی است که همزمان با سال جدید در طبیعت نیز دیده می شود.
یکی از نمودهای زندگی جمعی، برگزاری جشن ها و آیین های گروهی است، گردهم آمدن هایی که برای سرور و شادمانی شکل می گیرند. همه ملت ها این گونه جشن و سرور دارند که نشان از حیاتی بودن و انسانی بودن آن است.
جامعه ایران در گذشته به شادی به عنوان عنصر نیرو دهنده به روان انسان توجه ویژه ای داشت. آنها بر اساس آیین زرتشتی خود چهار جشن بزرگ و ویژه تیرگان، مهرگان، سده و اسپندگان را همراه با شادی و سرور و نیایش برگزار می کردند. در این بین نوروز بنا به اصل تازگی بخشیدن به طبیعت و روح انسان همچنان پایدار ماند.
به هرحال در آیین های باستانی ایران برای هر جشن "خوانی" گسترده می شد که دارای انواع خوراکی ها بود. خوان نوروزی "هفت سین" نام داشت و می بایست از بقیه خوان ها رنگین تر باشد. این سفره معمولاً چند ساعت مانده به زمان تحویل سال نو آماده بود و بر صفحه ای بلندتر از سطح زمین چیده می شد.
به احتمال بسیار زیاد "هفت سین" نخست "هفت شین" بوده و بعدها به این نام تغییر یافته است. شراب، شمع، شیرینی، شهد (عسل)، شمشاد، شربت و شقایق، شایه [میوه] و شاخه نبات، اجزای تشکیل دهنده سفره هفت شین بودند. با یورش و چیرگی اسلام بر ایران، چیدن سفره "هفت شین" ممنوع شد. ایرانیان برای حفظ آیین خود شراب را به سرکه و شمشاد را به سبزه، بقیه شینها را با سین جایگزین کردند و با افزودن قرآن به سفره هفت سین، این سنت دیرپای را از خطر نابودی نجات دادند. بعدها دیوان حافظ و تفال به آن نیز جزء جدایی ناپذیر مراسم جشن نوروز شد. شاعری در یک دوبیتی معاصر ریشه این سنت را از زمان کیانیان که در اصل به صورت هفت شین بوده است، این گونه به نظم می کشد:
آنچه امروز بر سفره هفت سین می چینیم، عبارت اند از: سیب، سرکه، سمنو، سماق، سیر، سنجد و سبزی (سبزه). هریک نشانه ویژهای هستند و فلسفه قرار گرفتن آنها بر سفره هفت سین، به قرار زیر است:
سمنو:
نماد زایش و باروری گیاهان است و از جوانه های تازه رسیده گندم تهیه می شود.
سیب:
نماد باروری است و زایش است. در گذشته سیب را در خم های ویژه ای نگهداری می کردند و قبل از نوروز به همدیگر هدیه می دادند. می گویند که سیب با زایش هم نسبت دارد، بدین صورت که اغلب درویشی سیبی را از وسط نصف می کرد و نیمی از آن را به زن و نیم دیگر را به شوهر می داد و به این ترتیب مرد از عقیم بودن و زن از نازایی رها می شد.
سنجد:
نماد عشق و دلباختگی است و از مقدمات اصلی آفرینش و زایندگی.
سبزه:
نماد شادابی و سرسبزی و نشانگر زندگی بشر و پیوند او با طبیعت و محیط زیست است.
سماق و سیر:
نماد چاشنی و محرک شادی در زندگی به شمار می روند.
تخم مرغ:
تخم مرغ نماد زایش و آفرینش است.
آینه:
نماد روشنایی است و حتماً باید در بالای سفره جای بگیرد.
شمع:
شمع مظهر روشنایی و دشمنی با تاریکی است.
آب و ماهی:
نشانه برکت در زندگی هستند.
سکه:
با آرزوی برکت و درآمد بیشتر انتخاب شده است.
شاخه های سرو، دانه های انار، گل بیدمشک، شیر نارنج، نان و پنیر، شمعدان و... را هم می توان جزو اجزای دیگر سفره هفت سین دانست. بر سر سفره زرتشتیان در کنار اسپند و سنجد، " آویشن" هم دیده می شود. یک کتاب محبوب هم یکی از پایه های اصلی خوان نوروزی است که دیوان حافظ رایجترین آن است.
سیزدهبدر
مردم سیزدهمین روز بهار را در دامن زیبای طبیعت جشن می گیرند. به سیر و سیاحت و دیدار رستاخیز طبیعت می روند. سبزه های سفره هفت سین را دور می اندازند و تا غروب آفتاب در دامن طبیعت می مانند.
سیزدهبدر دارای آیینهای ویژهای است، از آن میان:
گره زدن سبزه
سبزه به رود سپردن
خوردن کاهو و سکنجبین
پختن خوراکهای گوناگون به ویژه آش رشته
یکی از آیینهای این روز سبزه گره زدن است که بیشتر جوانان در این روز این کار را انجام میدهند. گره زدن سبزه به معنای گره زدن زندگی با طبیعت و محیط زیست است که هیمشه سبز و شاداب باقی بمانیم.
قلب جشن نوروز، خانه تکانی کاشانه و دل، زدودن غبار غم و کینه از سینه و دیدار خانواده و دوستان و ژرفش و تحکیم مهر و دوستی است. در این ایام خانواده شهدای جنبش بزرگ ضد جمهوری اسلامی، زندانیان بیشمار سیاسی و خانوادهها و فرزندان آنها را از یاد نبریم!
دوست عزیز! اگر مراسم رایجی در محل زندگی و در خانواده شما در رابطه با سده، چهارشنبهسوری، نوروز و سیزهبدر و سایر آیینهای نوروزی رایج است و در این نوشته مطرح نشده، بسیار سپاسگزار خواهم شد، اگر برایم بنویسید.
۲۶ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۶ مارس ۲۰۲۴
احد قربانی دهناری
گوتنبرگ، سوئد
https://t.me/AhadGhorbaniDehnari
http://www.facebook.com/ahad.ghorbani.dehari
Abstract
Nowruz marks the first day of spring or Equinox and the beginning of the year in the Persian calendar. It is celebrated on the day of the astronomical Northward equinox, which usually occurs on March 21 or the previous/following day depending on where it is observed. The moment the sun crosses the celestial equator and equalizes night and day is calculated exactly every year and families gather together to observe the rituals.
Nowruz is celebrated by people from diverse ethnic communities and religious backgrounds for thousands of years. It is a secular holiday that is enjoyed by people of several different faiths. It originated in Persia in one of the capitals of the Achaemenid empire in Persis (Fars) in Iran and is also celebrated by the cultural region that came under Iranian influence or had migrations by Persians including Azerbaijan, the North Caucasus, Kurdish inhabited regions of eastern Turkey and Northern Iraq, Afghanistan, Pakistan, Tajikistan, Turkmenistan, Uzbekistan, Kyrgyzstan, Kazakhstan and other scattered populations in Central and South Asia.
The term Nowruz in writing first appeared in historical Persian records in the 2nd century AD, but it was also an important day during the time of the Achaemenids (c. 550–330 BCE), where kings from different nations under the Persian Empire used to bring gifts to the Emperor, also called King of Kings (Shahanshah), of Persia on Nowruz. The significance of Nowruz in the Achaemenid Empire was such that the great Persian king Cambyses II's appointment as the king of Babylon was legitimized only after his participation in the New Year festival (Nowruz).
The UN's General Assembly in 2010 recognized the International Day of Nowruz, describing it as a spring festival of Persian origin which has been celebrated for over 3,000 years. During the meeting of The Inter-governmental Committee for the Safeguarding of the Intangible Heritage of the United Nations, held 2009, Nowrūz was officially registered on the UNESCO List of the Intangible Cultural Heritage of Humanity.
Haft-Seen also spelled as Haft Sīn (Persian: هفتسین, the seven seen's) is a tabletop (sofreh) arrangement of seven symbolic items traditionally displayed at Nowruz, the Persian new year. The haft-seen table includes seven items all starting with the letter Seen (letter s) (fa) (س) in the Persian alphabet.
The Haft-Seen table items
Sabzeh (سبزه) – wheat, barley, mung bean or lentil sprouts growing in a dish - symbolizing rebirth
Samanu (سمنو) – sweet pudding made from wheat germ – symbolizing affluence
Senjed (سنجد) – dried oleaster Wild Olive fruit – symbolizing love
Seer (سیر) – garlic – symbolizing the medicine and health
Seeb (سیب) – apple – symbolizing beauty
Somāq (سماق) – sumac fruit – symbolizing (the color of) sunrise
Serkeh (سرکه) – vinegar – symbolizing old-age and patience
The following items may also appear on the Haft-Seen table as ornaments or for the sake of completeness. Although some of these items are Persian symbols, they are not the main part of the traditional Haft-Seen.
The holy book
Divan-e Hafez, a Persian poetry book
a mirror
a goldfish in a bowl represents life and the end of astral year-picas
a low brazier full of fire
a lamp
sprays of cypress or pine
pomegranates
painted eggs
coins as a symbol of wealth
candles for each member of the family
a bowl of waterwheat or bread
Ahad Ghorbani Dehnari
16 March 2024
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر