۱۴۰۲ آذر ۱۳, دوشنبه

Akbar_Karami_3.jpg 

ملاخور شدن حقوق ملی،

اکبر کرمی

مذهبی‌ها بنابر عادت از ترکیب «جامعه ی دینی» بسیار بهره می‌برند؛ اما این برساخته نادرست و ناراست است. زیرا یک جماعت و گروه می‌تواند دینی، غیردینی یا حتا پاددینی باشد، اما یک جامعه در اساس سکولار است. دلیل و فرنود آن‌ هم (هرچند غالبن نادیده گرفته می‌شود) کاملن روشن است؛ شما می‌توانید از یک گروه و جماعت نادل‌خواه بیرون بروید، اما از یک جامعه به آسانی نمی‌توان خارج شد. به زبان دیگر جامعه امری همه‌گانی و ملی است و نمی‌تواند دینی یا پاددینی باشد.
حتا اگر بر فرض محال همه ی افراد یک جامعه دین‌دار یا نادین‌دار باشند، باز هم نمی‌توان آن جامعه را دینی یا پاددینی کرد و خواند؛ چه، چنین اقدامی به نقض حقوق همان افراد برای خروج از باورها ی پیشین (و امکان تغییر) می‌رسد. ملت و کشور امری همه‌گانی و ملی است و هر امر ملی‌ای در اساس سکولار است. و باید باشد.
در یک شراکت طبیعی است کسی به شریک خود اجازه نمی‌دهد در مسایلی شخصی (که بیرون از پهنه ی شراکت هستند) دخالت کند؛ و به طور وارونه نباید بگذارید او مسایل شخصی خود را به پهنه ی مشترک بکشد. در اختلاف میان کشورها هم همین منطق و روال حاکم است؛ یعنی یک حکومت دمکراتیک به دیگران اجازه نمی‌دهد که در امور داخلی آن‌ها مداخله کنند؛ و نیز هیچ کشوری حاضر نمی‌شود اختلافات خود را به مسایل و مواردی مرتبط کند که در اساس به او مربوط نیستند.
به عنوان نمونه کشورها در مواردی که اختلافات مرزی دارند، به طرف مقابل اجازه نمی‌دهند مسایل داخلی خود را به اختلاف‌ها پیوند بزنند! منطق آن هم کاملن روشن است؛ مسایل داخلی در حوزه ی نفوذ و مدیریت هم‌سایه‌ها نیستند، در نتیجه حل ‌و فصل آن‌ها خارج از کنترل همه ی اطراف دعوا و اختلاف است؛ چنین پیوند‌هایی امکان مدیریت اختلاف‌ها را برای طرفین نابرابر و ناممکن می‌کند. و این درست همان کاری است که اسلام‌گراها و مذهبی‌ها غالبن دانسته و گاهی نادانسته با ایرانیان پیش و پس از برقراری جمهوری اسلامی کرده‌اند و هنوز هم می‌کنند؛ آن‌ها همه ی اختلاف‌ها ی حقوقی خود با شهروندان نامسلمان را که در اساس ملی هستند، به دین و مذهب که در اساس پیشاملی است پیوند زده‌اند و با این ترفند گفت‌وگو بر سر اختلاف‌ها را از پهنه ی حقوق (که مشترک است) به پهنه ی مذهب و اسلام (که محله ی آشنا ی آن‌ها است) کشانده‌اند!
این حیله برای آنان بسیار کارآمد بوده است و توانسته‌است بسیاری از فشارها بر آن‌ها را خنثا کند. این‌ گفت‌وگوها هرچند برای مذهبی‌ها اهمیت دارد، و برای کوچیدن آن‌ها از ابرالگوها ی دینی و پیشامدرن به ابرالگوها ی سکولار و مدرن لازم است، اما برای سکولارها همانند جنگ‌ها ی زرگری است و تنها به گم کردن محل دعوا و باره ی دعوا می‌انجامد.(۱) برای ما (یعنی نامسلمان‌ها، مسلمان‌ها ی سکولار و حتا پادمسلمانان) چه اهمیت دارد که نظر اسلام و شیعه (و بدتر فلان فقیه شیعه) در مورد پوشش زنان، قصاص، دمکراسی و حقوق بشر چیست؟ این دست مسایل ملی هستند، و باید در سطوح ملی که در اساس سکولار است حل‌وفصل شوند. این که گروهی از مسلمانان هنوز در فضاها ی پیشامدرن و پیشاملی نفس می‌کشند و امکان درک مناسبات جهان‌ها ی جدید را نیافته‌اند، مساله ی مسلمانان و شیعیان است؛ و باید در میان خودشان حل شود. نباید گذاشت مذهبی‌ها و اسلام‌گراها پس‌و‌پشت این نادانی‌ها فلسفی و حقوقی و جامانده‌گی‌ها ی تاریخی و مدنی پنهان شوند؛ و حقوق ملی را ملاخور کنند!(گذار از اجتماع به جامعه و تن دادن به مناسبات آن، یعنی دمکراسی و حقوق بشر هسته‌ ی سخت جهان‌ها ی جدید‌ است.)
مذهبی‌ها و مسلمانان باید به دمکراسی و حقوق بشر تن دهند. با مذهبی‌ها باید برای و بر سر صلح و آمیزش اجتماعی مسالمت‌آمیز گفت‌وگو کرد؛(۲) و اسلام را باید برای خودشان گذاشت. همین! (۳)
جمهوری اسلامی ایران برآمد فرآیند ملاخور شدن حقوق ملی است؛ اما این فرآیند با نادیده و نابررسیده ماندن این نازک‌بینی‌ها به این جا رسیده است.
پانویس‌ها
۱- برای نفی و نقد اسلام‌ستیزی دلایل بسیاری هست؛ از جمله آن که نباید در این دعواها ی زرگری و دوسر باخت وارد شد.
۲- در جنبش مدنی سیاهان آمریکا شعار مهمی هست که باید برای جنبش مدنی ایران هم به‌کار گرفته شود؛ وقتی عدالت و برابری نیست، صلح هم نخواهد بود.
۳- در این چهارچوب نه تنها باید از اسلام‌ستیزی فاصله گرفت که حتا باید نقد اسلام را برای خود مسلمانان گذاشت. سکولارها باید مناسبات آمیزش اجتماعی مسالمت‌آمیز را از مسلمانان بخواهند و اگر ناگزیر شود به آنان تحمیل کنند! این که مسلمانان چه‌گونه به این مناسبات می‌رسند، مشکل آن‌ها است؛ و نه سکولارها! اما چون ما با مسلمانان در یک کشتی هستیم باید در این مسیر به آنان کمک کنیم. مهم‌ترین کمک ما شاید آن است که در این دعواها قاطی نشویم.
گویا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر