۱۳۹۹ دی ۲, سه‌شنبه

 چرا جهان پیش رفت و ما عقب ماندیم؟ 


مهران صولتی
 -
دانش آموخته دکترای جامعه شناسی سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی

اپیزود اول: کونوسوکه ماتسوشیتا مدیر شرکت چند ملیتی پاناسونیک ژاپن معتقد است؛ راز موفقیت ما این است که " به بدیهیات عمل می کنیم". اموری که از نگاه وی عبارتند از؛ تبعیت از قوانین طبیعی، توجه به خرد جمعی، بهره گیری از تجربه دیگران و اعتماد به کارکنان!

اپیزود دوم: محمود سریع القلم نظریه پرداز توسعه معتقد است که؛ روابط سازنده با دنیا، رشد اقتصادی، تقدم اقتصاد بر سیاست، اجماع درونی برای توسعه و بهره گیری از فرصت های بین المللی از بدیهیات امروز جهان هستند.

اکنون با گذشت بیش از چهاردهه از انقلابی که قرار بود بر عقب ماندگی تاریخی ما در ابعاد گوناگون فائق آید بهتر می توان از دلایلی سراغ گرفت که موجبات بی اعتنایی ما به بدیهیات و تداوم توسعه نیافتگی ایران در عرصه جهانی شده است:

فقدان رهبران جهان دیده:
امروزه وجود رهبران دنیا گشته و آشنا با مختصات جهان به دلیل محوریت دولت در امر توسعه به یکی از مهمترین لوازم توسعه یافتگی کشورها تبدیل شده است. معجزه اقتصادی در کشورهایی از جمله چین، تایوان، سنگاپور، کره جنوبی و مالزی هم در سایه وجود چنین رهبرانی رقم خورده است. در ایران پس از انقلاب نیز افرادی مانند بازرگان، بهشتی، رفسنجانی و خاتمی را می توان در زمره نخبگانی تلقی کرد که توانستند با جهان دیدگی و درک واقعی از مناسبات جهانی به توسعه کشور کمک نمایند.

حاکمیت نظریه توطئه:

ایرانیان از زمانه های دور به نقش مخرب بیگانگان در تعیین سرنوشت خود اعتقاد داشته اند. امری که به ویژه با دخالت های روس و انگلیس در عصر قاجار، و امریکا در دوره پهلوی دوم به اوج خود رسید. در این نگاه غربیان شطرنج بازان قهاری هستند که با مهره گردانی می توانند منافع خود را در کشور تامین نمایند. اگر چه روشن است که نظریه توطئه نمی تواند به کلی توهم باشد ولی تاکید افراطی بر آن هم نه تنها می تواند باعث محرومیت کشور از فرصت های جهانی شود بلکه با حاکمیت جبرگرایی موجب انفعال کنش گران از تاثیرگذاری بر سرنوشت خود می شود.

سودای خلق جان و جهان نو:
انقلاب اسلامی با وعده تغییر جهان، آفرینش بهشت بر روی زمین و آباد کردن همزمان دنیا و آخرت به پیروزی رسید. پیش از آن هم روشنفکران دینی معتقد بودند که اگر جان آدمی عوض شود جهان او هم تغییر خواهد کرد. مختصر آن که قرار بود تا جهانی مشحون از آزادی، عدالت و دیانت خلق شود. سودایی که نه تنها جهان را اصلاح نکرد بلکه بر حجم بحران های داخلی هم افزود. تاسف بارتر آن که هنوز هم این توهم پایان نیافته و گاه و بی گاه بر هزینه های ملک و ملت می افزاید. توسعه اگر چه با رویاهای بزرگ سروکار دارد ولی هرگز نمی تواند با واقع گریزی های فرصت ستیز بر سر مهر باشد.

نکته پایانی: در میانه تحولات شتابان جهانی کشورهای مختلف کوشیدند تا نگرش های خود را به موازات تغییرات بیرونی تنظیم نموده و به کاروان توسعه جهانی بپیوندند. تجربه چهل ساله ما اما همچنان از تلاش برای تحمیل ایدئولوژی بر واقعیت های موجود حکایت دارد.‌ این که در آستانه سده جدید به جای دستیابی به توسعه صرفا به بقاء اکتفا کرده ایم از هزینه های چنین بینشی محسوب می شود!

گویا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر