۱۳۹۴ دی ۱۹, شنبه

بخنیدیم یا گریه کنیم


                    فیروز نجومی


اینروزها بکرات اتفاق میافتد که این احساس بما دست میدهد که براستی نمیدانیم باید گریه کنیم و یا بخندیم. یا بعبارت دیگری، حالتی را احساس میکنیم مثل حالت معلق 
ماندن در مرز خنده و گریه، حالتی که بنا بر تعریف فرهنگ لغات "برزخی" یا مرز بین موت و قیامت و یا بازداشت بین دو نفطه است. این حالت برزخی، در و اقع اگر نیک بندگری دیر زمانی ست بر ما مستولی گشته است.

آغاز آنرا میتوان بزمانی نسبت داد که امام ماقبل امام عج، امام خمینی دست دعا بدامن الله شد و از او خواست که "همه ما را خدای متعال آدم کند." از آن دوران است که در برزخ گریه و خنده گرفتار شدیم. آنچه اینجا باید بدان توجه شود این است که این حالت برزخی، لزوما زائیده درونیات انسان نیست بلکه برساخته شرایط سیاسی و اجتماعی ست، بویژه اگر دین با قدرت همآغوش شود و شریعت و شمشیر بهم جوش بخورند و بشکل اصلی خود باز گردند، همچنانکه محمد، پیامبر اسلام مظهر شریعت و شمشیر بود.

آیت الله های مقدس، مظهر اسلام امامت خواه، پیوسته در عالم برزخ زیسته اند و حالت برزخی را نیز با تصمیم هایی که اتخاذ میکنند، بما انتقال میدهند. واقعیت آن است که در جامعه اسلامی، تصمیمی نیست که در راس ساختار دین و قدرت اتخاذ شود و ما را در حالت برزخ گریه و خنده فرو نبرد. که چیزی از دهان رهبران این سر زمین، از راس تا زیر، خارج نشود که گریه بر انگیز و در عین حال خنده آور نباشد. مثلا آیا فکر میکنید که "نرمش قهرمانانه " گریه و خنده اور نیست؟

آیا نرمش قهرمانانه، برجام نیست؟ آیا برجام سند پیروزی "غنی سازی هسته ای بهر قیمتی" است و یا شکست آن؟ " آیا مفاد برجام میتواند گریه بر انگیز و یا چون یک کاریکاتور خنده آور نباشد. پس از 12 سال جنگ هسته ای بدرستی نمیدانیم که پس از برجام، بقله علم و تکنولوژی صعود کرده ایم و یا سقوط؟ برجام بسیاری چیزها را تغییر میدهد آزجمله طولانی نمودن زندگی در عالم برزخ. 

چه احساسی میتواند بما دست بدهد وقتی وقوف می بابیم که ولایت فقیه از سر عشق و علاقه به "انسان،" که حتما ریشه از قرآن مقدس برگرفته، علوم انسانی را مضر و زهرآلود میخواند. آنگاه براندازی علوم انسانی به برنامه ای تبدیل میشود که در سطح دانشگاه ها و دبیرستانها باید باجرا در آید. بخودی خود روشن است که اینجا نیز نه میدانیم باید بخندیم و یا گریه کنیم.

نیز دچار همین حالت برزخی میشویم اگر گفتمان هسته ای حضرت ولایت، و لاف و گزاف "اقتصاد مقاومتی،" صعود بر قله رفیع علم و تکنولوژی در همه عرصه ها که بیش از 12 سال در بوق و کرنای رژیم دین دمیده شد، در کنار گفتمان وی در شرایط بعداز برجام قرار دهیم، می بینم، که گفتمان ولی فقیه بر محور جدیدی میگردد، بر محور "نفوذی،" و تا حدودی "فتنه،" چنانکه گویی مسئله غنی سازی هسته ای و شکستن شاخ قدرتهای جهانی بچشم زدنی، بسی بسیار جادویی از پیش چشمان مان محو و نیست میگردد. 

مسئله هستهای هرچه بود، هرچه شد، تمام شد، پایان گرفت. حضرت ولایت اگرچه با نرمش قهرمانانه محور گفتمان را از هسته ای به نفوذی تغییر میدهد اما پیوسته ما را در حالت برزخ نگاه میدارد. ولی فقیه دیگر نگران حمله دشمن، توطئه شیطان از بیرون نیست بلکه نگران نفوذی ها ست. نفوذی ها چه موجوداتی هستند، دارای چه هویتی هستند؟ کسی چیزی نمیداند. اما از توانمندی های نفوذی ها، رهبر انقلاب، خبر میدهد که گویا مثل "موریانه " مانند، در منفذهای و لابلای درزهای تاریک زندگی میکنند و "پایه ها را از درون میخورند." آیا این نمونه از خروار میتواند مایه گریه و همچنین خنده نباشد؟

وقایع اخیر نیز کمتر از نرمش قهرمانانه و برجام ما را در برزخ گریه و خنده نمیبرد، مثل همین درگیری حکومت آیت الله های مقدس با حکومت "پادشاهی" عربستان سعودی کشوری که زادگاه اسلام است و آخرین پیامبری که خداوند یکتا و یگانه، الله برای هدایت بشر بزمین فرستاده است.

رژیم آیت الله های مقدس، رژیمی که بنابر گرارش سازمانهای حقوق بشری، در 6 ماه گذشته بیش از 700 نفر را اعدام کرده است، در واکنش به اعدام شیخی هم کیش و احتمالا مزد بگیر در عربستان سعودی، نیروهای انتظامی را برای حفظ امنیت نیروهای نه چندان خودسر گسیل داشتند تا تماشاگر باتش کشیدن سفارتخانه عربستان باشند.

درپی این نیز تهدید به خشونت و انتقام ستانی نیز روابط فی مابین را هرچه بیشتر خصمانه نمود. آنچه در اینجا ما را بمرز خنده و گریه وارد میکند این است که هردو کشور هم کیش اند، دارای خدا و پیامبری مشترک اند و مشترکا به شریعت اسلام اعتقاد دارند. هردو بنام الله، خداوند یکتا و یگانه حکومت میکنند، متهم میکنند، میگیرند، میبندند ، بعد بدار میآویزند و یا با شمشیر درپاسخ به اراده الله، سر از تن جدا سازند.

پی آمد های درگیری بین این دوقدرت نیز نمیتواند گریه بر انگیز و خنده آور نباشد. یکی دیگر از گردنکشان محله بنام رجب طیب اردوغان نیز در ارتباط با بآتش کشاندن سفارت عربستان سعودی و اعدام شیخ نمر، سخنانی بزبان راند که از آن بویی بمشام میرسید که حالت برزخی را در ما شدت میبخشد.

وی ( نقل بمضمون) با لحنی تمسخرآمیز حکومت آیت الله ها را مورد شماطت قرار داد- البته بدون آنکه آنرا شناسایی کند- که در باره صدها هزار کشته در سوریه سکوت میکند اما از اعدام یک یا چند نفر درکشور دیگر احساتشان بجوش میآید. وی خاطرنشان ساخت که اعتراض رژیم آیت الله ها چیزی نیست مگر دخالت در امور داخلی کشوری مستقل. اگرچه رئیس جمهور ترکیه حق میگوید آما چنان سخن میگوید گویی که او، خود نه مداخله گر است نه سرکوبگر. دو رویی یکی از خصوصیات برجسته همه فرمانروایان است. این است که نمیدانی باید بخندی و یا گریه کنی.

در میان عالم واقعی و دنیای فانتزی عمیق تر فرو اقتی، وقتی که بعضا، روشنفکران تاریک اندیش، کنش عربستان و واکنش رژیم آیت الله های مقدس را محکوم میکنند، اما، آنها را کنش هایی می خوانند بد نام کننده اسلام ، چنانکه گویی در قاموس اسلام نه سخنی از تنبیه و مجازات است نه خشونت و انتقام ستانی، نه جهاد و شهادت و نه خونریزی و نه قتل فی السبیل الله، کلام الله سراسر همه رحمت است و رحمان و نیز توصیه اکید که اول و آخر عفو و بخشایش است و ملایمت و مسالمت.

بدرستی وا میمانی که بزیر خنده بزنی و یا گریه سر دهی، وقتی که روشنفکر تاریک اندیش که هر نقدی را محصول "صنعت" "اسلام هراسی" می پندارد، اصرار میورزد که خشونت و بیرحمی از بشر بر میخیزد نه از الله نه از آموزشهای او در قرآن، کتاب مقدس آسمانی. گویا پیامبر اسلام و یا امام علی نه دست به راهزنی و غارت زده اند و نه هرگز شمشیر برگردنی فرود آورده اند. 

حال آنکه این بازگشت باسلام اصیل، اسلام "ناب محمدی " یا اسلام "وهابی" ست که ما شاهد آن هستیم. مگر نه اینکه اسلام دراصل چیزی نخواهد بجز "تسلیم " و "اطاعت،" تمامی جنبشهای اسلامی چه آنها که بقدرت رسیده و چه آنها که در راه رسیدن بقدرت هستند نیز چیزی نمیخواهند بجز آنچه الله، طلب میکند، طلبی که نمیتواند همراه با خشونت و انتقام ستانی نباشند. بی جهت نیست که داعشی ها از گدایی به شاهی رسیده اند. بهر جا که رسیدند در ملا عام چاقو بر گلوی انسانهای نهادند و بشلاق بستند و نفسها را در سینه حبس کردند و در کوتاه مدتی امنیت و آرامش را بر قرار و نظم تسلیم و اطاعت را با بر افراشتن پرچم سیاه لا الله الا الله، بر پا میسازند.

آیا آیت الله مقدسی، همچون آیت الله خمینی، چه نیازی بکشتار سران رژیم شاه داشت، بویژه آنان که خود را تسلیم کرده بودند ؟ چرا آنان را مورد عفو قرار نداد؟ آیت الله ای که مظهر دین و اخلاق و رحم و مروت اسلامی است، این سفاکی و بیرحمی و خشونت را از کدام منشا آموخته بوده است بهمچنین، آیت الله های خون آشام دیگری که در سپردن فرزندانشان بجوخه های اعدام بخود می بالیدند.

چه چیزی این مردان "روحانی " را چنین سنگدل و "شفی" ساخته است؟

مگر آیت الله های مقدس بجز کتاب قرآن کتاب دیگری هم مطالعه میکنند؟ 

جمع "روحانی " با "جانی " (جنایتکار) است که ما را بلاتکلیف بجا میگذارد که آیا باید بخندیم و یا گریه کنیم، وقتی که جوجه آیت الله صادق لاریجانی را بر راس عدالتخانه حکومت اسلامی و یا حجت الاسلام سید محمود علوی را بر راس دستگاه جاسوسی و خبر چینی، میبینیم، آنگاه است که در عمق عالم برزخ پرتاب میشویم، عالمی میان واقعیت و فانتزی. 
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
fmonjem@gmail.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر