۱۴۰۳ اردیبهشت ۲۶, چهارشنبه

Reza_Nasehi.jpg جمهوری یا پادشاهی؟ شکل و محتوا، 

رضا ناصحی

تبار واژۀ جمهوری به یونان باستان می‌رسد: (res publique) به معنای امر عمومی، منافع عمومی یا کلیۀ اموری است که به زندگی اجتماعی اهالی یک سرزمین مربوط می‌شود. این مفهوم از افلاتون و ارسطو تا به امروز به معناهای کم و بیش نزدیک به همی به کار رفته است.

افلاتون در کتاب جمهوری خود این مفهوم را دقیقاً به همین معنا به کار می‌گیرد. او وظیفۀ دولت را ادارۀ امور جامعه می‌داند و برقراری عدالت و گسترش آموزش در میان مردم را اصلی‌ترین کارکرد جمهوری برمی‌شمارد. بعدها در قرن هفدهم میلادی ازجمله دربارۀ لویی چهاردهم، این پادشاه خورشیدسان نوشته‌اند که او «جمهوری را خوب اداره می‌کرد». ژان ژاک روسو در قرن هیجدهم در کتاب مشهور خود، قرارداد اجتماعی، نوشت: «هر حکومت مشروعی جمهوری است». روشن است که مراد او از حکومت مشروع، حاکمیتی بود عاری از هرگونه تبعیض، که با اراده آزاد مردم مدیریت امور جامعه را در جهت تأمین امنیت و رفاه جامعه به عهده گرفته باشد. با اینکه انقلاب فرانسه با الهام از جمهوری رم، نظام جدید را در تقابل با نظام پیشین، جمهوری نامید، اما این جمهوری رسماً مستقر نگشت تا اینکه ناپلئون در سال ۱۸۰۴، خود را امپراتور جمهوری فرانسه نامید. «امپراتور جمهوری» نزد بسیاری از هموطنان ما که جمهوری را به خطا، الزاماً به معنای نفی پادشاهی می‌فهمند، شاید شگفت‌انگیز باشد! از بیش از یک قرن پیش که در فرانسه دیگر نظام پادشاهی هیچ موضوعیتی ندارد، جمهوریخواه به حزب یا گرایشی اطلاق می‌شود که مدافع حاکمیت قانون، لائیسیته، آزادی‌های اساسی، مدافع برابری حقوقی زن و مرد، مدافع محیط زیست و به طور کلی مدافع حقوق بشر باشد. این تعریف طیف وسیعی از احزاب چپ، میانه یا راست را در برمی‌گیرد. هرچند که برخی در جمهوریخواه بودن دو طیف‌ افراطی چپ و راست تردید دارند، اما کلیۀ گرایش‌هایی که در چارچوب قانون به طور مسالمت‌آمیز فعالیت می‌کنند جمهوریخواه شمرده می‌شوند. و این نامگذاری مطلقاً ربطی به گرایش آنان به سلطنت یا نظام پادشاهی ندارد. از همین منظر است که به درستی گفته می‌شود که نظام سیاسی در انگلستان یکی از جمهوری‌ترین نظام‌های سیاسی موجود در جهان است. چرا که میزان جمهوریت هر نظام، بستگی دارد به نحوۀ اداره دموکراتیک کشور و انتخابی بودن زمامداران سیاسی و دولتمداران. نظامی که قدرت سیاسی در آن، در دست مردم و نمایندگان انتخابی مردم باشد و اقلیت‌ از همان حقوق و آزادی‌ها و امکاناتی برخوردار باشند که اکثریت حاکم در اختیار دارد، جمهوری است، ولو اینکه شکل نظام پادشاهی باشد. تناقضی در کار نیست. پادشاه در این‌گونه نظام‌ها صرفاً نماد وحدت ملی است و نقشی در اعمال قدرت سیاسی ندارد. در این نظام‌ها قدرت در دست دولت منتخب مردمانی است، که به طور موقت (معمولا دوره‌های چهار یا پنج ساله) بسته به رضامندی یا نارضامندی خود، این یا آن گرایش سیاسی را بر اریکه قدرت می‌نشانند و یا در زمان مناسب برکنارش می‌کنند. نظام‌های سلطنتی در کشورهای شمال اروپا بهترین نمونه‌های این جمهوریت به معنای واقعی این کلمه‌اند.
بنابراین، کسانی که در بحث‌های رایج در کشور ما از اصطلاحاتی چون جمهوریخواه سلطنت‌طلب، پادشاهی جمهوریخواه و... به قصد تمسخر و تخریب استفاده می‌کنند، بهتر است اندکی در معنای این مفاهیم بیندیشند و در خام‌داوری‌های خود تجدید نظر کنند. اینجاست که اهمیت بحث و گفتگوی به دور از تمسخر و تخریب آشکار می‌شود. در آسیب‌شناسی این خام‌داوری‌های ایمان‌پرور، شاید مهم‌ترین عامل نابردباری و خودحق‌پنداری در میان ما ایرانیان باشد.
بردباری (تولرانس) تنها در برابر مسائل عقیدتی مطرح می‌شود و به معنای دقیق کلمه، تحمل سنگینی بار عقیده‌ای است که مورد پسند ما نیست. تحمل عقایدی است که ابراز آن‌ها منع قانونی ندارد. وگرنه شنیدن عقیده یا نظر موافق (البته اگر از سوی کسانی نباشد که به دنبال گوش مفت اند) باری بر دوش شنونده نیست و در اینجا بردباری بلاموضوع است. بردباری در برابر عقاید بی اهمیت و خالی از فایده نیز بی‌معناست. بردبار بودن زمانی است که ما می‌پذیریم فشاری را که شنیدن آن عقاید بر ما تحمیل می‌کند ناخواسته تحمل کنیم. در واقع با بردباری خود، زیان می‌بینیم و دست کم آرامش خاطر و اعصاب‌مان در معرض آسیب است. به همین دلیل است که بردباری را از فضایل نیک انسانی و امری ستایش‌انگیز دانسته‌اند. به قول فیلسوف فرانسوی، آندره کنت اسپونویل:
«بردباری، پذیرفتن چیزی است که می‌توان آن را طرد و محکوم کرد، روا داشتن چیزی است که می‌توان آن را قانوناً منع کرد یا علیه آن مبارزه کرد. بردباری، به معنای چشم پوشیدن از بخشی از قدرت خود، خشم خود، عصبانیت خود است. چنین است که در برابر هوس‌بازی‌های کودکانه یک کودک یا مواضع رقیب مخالف، بردباری نشان می‌دهیم. اما این کار تا جایی ارزشمند است که سنگینی بار آن را به دوش خود می‌کشیم، و به عبارتی از منافع شخصی خود، از رنج خود و از ناشکیبایی خود درمی‌گذریم.»
بردبار بودن در رویارویی عقاید مختلف و بحث‌های مربوط به براندازی و یا تعیین محتوا و شکل نظام جایگزین، نه تنها به فهم نقاط قوت و ضعف بحث طرفین کمک می‌کند، بلکه با بالا بردن سطح بحث‌ها راه همزیستی و احترام متقابل میان نیروها و گرایش‌های سیاسی گوناگون و گاه مخالف هم را هموار می‌سازد.
اگر به بحث چند و چون شکل نظام آینده بازگردیم، یادآور شویم که در تعیین شکل نظام‌ها، تاریخ، فرهنگ و بسیاری عوامل دیگر مؤثر است. در کشورهای دموکراتیک که حاکمیت سیاسی به واقع در دست جمهور مردمانی است که از نظر قومی، فرهنگی، زبانی یا مذهبی یکدست و یکسان نیستند، وجود نهادی نمادین، نمادی فاقد قدرت سیاسی، که این گوناگونی را زیر چتر واحدی متحد نگهدارد ضرورت حیاتی دارد. طبیعی‌ست که در کشورهایی که در آن‌ها نشانی از آزادی و دموکراسی نایاب است، این بحث موضوعیتی پیدا نمی‌کند. در این‌گونه کشورها فرد یا باندی از افراد، فرمانروایند و سرنوشت کشور را انحصاراً به دست دارند و گاه حتا سرنوشت جان و مال مردم آن کشور را رقم می‌زنند. در این نوع جمهور‌ی‌ مردم فرمانبردارند و فاقد هرگونه قدرت سیاسی. اغلب کشورهایی که امروزه به رهبری چین و روسیه زیر عنوان «جهان جنوب» علیه دموکراسی‌های لیبرال صف‌آرایی کرده‌اند از این جمله‌اند. رهبران مادام‌العمر در این کشورها کلیۀ اهرم‌های قدرت را به دست دارند و جز با مرگ یا کودتا جایگزینی برای آنان متصور نیست.
اما کافی است نگاهی به کشورهای جهان آزاد بیندازیم که بنا بر ضرورت یاد شده، از نهادی نمادین در بالاترین جایگاه کشور برخوردارند. اهمیت و کارکرد این نهاد در تلاطم‌ها و رقابت‌های سیاسی میان دولتمردان که در طبیعت نظام‌های دموکراتیک است، در ثبات سیاسی و وحدت کشور نمایان می‌شود. چه در شکل پادشاهی و چه در شکل جمهوری. برای نمونه در شکل پادشاهی: اسپانیا، انگلستان، هلند، بلژیک و....، و در شکل جمهوری: آلمان، ایتالیا، هند، اسرائیل و.... اینکه کدام‌یک از این دو شکل مناسب کشوری چون ایران است، نیازمند بحث و گفتگو میان صاحب‌نظران و ایراندوستان است. بحث و گفتگویی فارغ از انگ‌زدن‌ها و پرخاشگری‌ها. شاید با بردباری در برابر عقاید دیگری و به کار گرفتن عقل و استدلال در گفتگوها، بتوان راه پر از سنگلاخ همزیستی مسالمت‌آمیز را تا حدودی هموار کرد و آیندۀ روشنی در برابر چندین نسل تباه شده به دست ملایان ترسیم نمود. در نهایت، برای تصمیم در چند و چون شکل نظام آینده، چه جایی مناسب‌تر و مشروع‌تر از مجلس مؤسسان منتخب مردم در ایران فردا؟

رضا ناصحی

گویا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر