این توهم که آزادی زندانیان سیاسی در حکومت اسلامی از طریق نامه نگاری (و نه افشاگری، روشنگری، سازماندهی و دعوت مردم به تحمیل مطالبهءآزادیِ زندانیان سیاسی به حکومت) میسر است، بشدت گمراه کننده بوده و مشی منطبق با اصلاح نظام است و نه براندازی آن.
نامه ای به تاریخ پنج شنبه، نهم اردیبهشت 1395 از سوی "فعالین مدنی و سیاسی" و خطاب به دست اندرکاران حکومت اسلامی منتشر شد که [در آن، وجود] نام های افرادی با 37 سال سازش ناپذیری با حکومت اسلامی و نامتوهم به این نظام نکبت بار شگفت انگیز بود. با آقای جهانگبر لقائی و... تماس گرفتم تا از منطق ایشان در طرح مطالبه از حکومت اسلامی اگاه شوم. ایشان از موضوع اظهار بی اطلاعی کرد.
پرسش این است که آیا نامه نگاری با جنایتکاران حاکم بر ایران امری درست است و یا نادرست است؟ تا کنون هیچ آیه ای نازل نشده که امر نامه نگاری باجنایتکاران را درست یا نادرست بداند. برای قضاوت در بارهء نفس این کار باید به تحلیل مشخص از شرایط مشخص نشست.
سی و هفت سال پیش، اسلامگرایان در ایران به قدرت رسیدند. سیمای سیاسی و کردار اسلامگرایان (حزب الله) دقیقن مانند داعش امروز بود. در آنزمان، وحشی ترین نیروی سیاسی دوران از قبرهای 1400 ساله بیرون آمده و با حمایت جهانی بر منبر قدرت سیاسی نشست .برخی سازمان های سیاسی آنزمان با "پدر روح الله" نامه نگاری کردندT گروهی به امید وجه "ترقیخواهانهM خرده بورژوازی"، مشی حمایت از جنایتکاران را پیش گرفتند، و تا زمانی که با اردنگی جواب شان نکردند، از ریاست جمهوری سیدعلی خامنه ای، کلیت نظام اسلامی و... صادقانه دفاع کردند.
در واقع، با قدرت گیری اسلامگرایان در ایران، دو قطب مدافع حکومت اسلامی و براندازان نظام اسلامی شکل گرفت. پس از رانده شدن پوزیسیونحکومتی به خارج از حکومت، مدافعین و متوهمین به نظام اسلامی، توهمات وآشفتگی های سیاسی خود را به اپوزیسیون نظام اسلامی منتقل کرده وراهکارهائی پیشه مکردند که با اصول سیاسی نیروی برانداز حکومت اسلامیخوانائی نداشت.
نیروی آزادیخواه و برانداز حکومت اسلامی، اهل دور زدن مردم و چانه زنی یواشکی با رژیم اسلامی نبوده و همواره بر این مشی سیاسی تأکید داشت که بایستی با اتکاء به نیروی مردمی حکومت اسلامی را مجبور به عقب نشینی کرد و خواست های آزادیخواهانه، دمکراتیک و دادگرانه به حکومت تحمیل شود.
کارگران و زحمتکشان از اشکال مختلف مبارزه برای ستاندن حقوق شان بهره گرفته و می گیرند. نیروی سیاسی مردمی مطالبات خود را در جنبش های خیابانی و از طریق مبارزات مردمی به حکومت تحمیل می کند و نه از طریق دور زدن مردم و چانه زنی یواشکی.
متوهمین و مدافعین حکومت اسلامی، اساساً با اتکاء به خواهش، تمنا، یادآوری شعارهای موجود در قانون اساسی فاشیستی، تأکید بر مصالح دراز مدت نظام و... مطالبات خود را عاجزانه با نظام طرح می کنند و بعنوان نیروی سیاسی، موجودیت حکومت اسلامی را به رسمیت می شناسند.
این توهم که آزادی زندانیان سیاسی در حکومت اسلامی از طریق نامه نگاری (و نه افشاگری، روشنگری، سازماندهی و دعوت مردم به تحمیل مطالبه ازادی زندانیان سیاسی به حکومت) میسر است، بشدت گمراه کننده بوده ومشی منطبق با اصلاح نظام است و نه براندازی آن.
این مشی چانه زنی یواشکی پوزیسیون اپوزیسیون نما با حکومت اسلامی هنگامی زننده تر می شود، که از خوشنام هائی نظیر جهانگیر لقائی ها سوء استفاد شود.
واقعیت این است که؛
دو منش و مشی سیاسی در ارتباط با راهکارهای برخورد با مطالبات بر حق ستمدیدگان زیر سلطه حکومت اسلامی وجود دارد. یکی حکومت اسلامی را هرگز برسمیت نشناخته، نمی شناسد و هیچ حقانیت سیاسی، فرهنگی،اجتماعی و تاریخی برایش قائل نیست. دیگری میان دو صندلی نشسته و با لبخند به اپوزیسیون نظام اسلامی، رای یواشکی خود را به حکومت اسلامی می دهد.
در خاتمه کلام؛
ماخواهان آزادی همهء زندانیان سیاسی، لغو حکم اعدام، آزادی احزاب...وکندن زالوی حکومت اسلامی از پیکر ایران هستیم؛ و برای تحقق این مطالبات به مردم مراجعه می کنیم. آنها را دعوت به پیکار برای آزادی فرزندان شان از دژخیم گاه های حکومت اسلامی کرده و هرگز خطاب به جنایتکاران حاکم نمی نویسیم:"از مسئولین ذیربط میخواهیم که به وظیفهء انسانی و قانونی خویش عمل کنند". (از نامهء 760 نفر).
مطالبه از جنایتکاران حاکم بر کشور، کار کسانی می باشد که قصد پنهان کردن دست های تا مفرق در خون دست اندرکاران نظام را دارند.
حکومت ضد انسانی حاکم بر میهن ما، چگونه می تواند به "وظائف انسانی" عمل کند؟! این سخن پوزیسیونی است که زیر پرچم دورغین اپوزیسیون ایستاده است!
باز هم عالیجنابان سیاستمدار اندر وصف چرائی دوام نکبت بار 37 ساله حکومت اسلامی فلسفه بافی کنند؟!
من وطن ، خانه ام را دوست دارم
من وطن ، خانه ام را دوست دارم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر