۱۳۹۵ بهمن ۱۱, دوشنبه

مرگ ستون " اصلاحات " و چاره آزادی ایران و ایرانیان

اقبال اقبالی
در باره ماهیت حکومت اسلامی بدرازای عمرش نوشته شده و تجربه نزدیک به 4 دهه بیدادگری اسلامگرایان در ایران نشان داد که آن بخش از اپوزیسیون که پرسش “فاشیسم، کابوس یا واقعیت” را در برابر مردم گذاشت و از حکومت کاست روحانیت شیعه سخن گفت، ماهیت ارتجاعی و انسان ستیزانه برپا کنندگان نظام اسلامی را بدرستی تحلیل کرده بود.
هنگامی شبکه های دینی – ایدئولوژیک اسلامگرایان شیعه در شکل حکومت اسلامی اعلام موجودیت کرد، دست اندرکاران نظام در سه قوه مقننه، قضائی و مجریه برای استقرار حکومت اسلامی وارد تونل یکطرفه جهل، تبعیض، تحمیل، سرکوب، زندان، قتل، تجاوز، غارت و چپاول گشتند.
در مسیر 38 ساله گذشته آنچه بر سر ایران و ایرانیان آمده، برآیند کارکرد جنایتکارانه نظام و محصول مشترک دست اندرکاران حکومت اسلامی در ایران است.
امروز این حکومت اسلامی است که بدون هرگونه اما و اگری باید در پیشگاه تاریخ محاکمه شود. در یک نظام بدکاره که پراتیک جنایتکارانه سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی آن هویدا بوده و دستان خون الودش غیرقابل پنهان اند، جستجوی عناصر سالم در سیستم مبتلا به ابولای جهل، جنایت و خشونت،  توهین به بیشمارانی می باشد که در 38 سال گذشته قربانی سیاست های نظام اسلامی شده اند.
در کشوری که شهروندانش از معرفی چهرها، احزاب و تشکل های سیاسی- صنفی ناوابسته یا نامطیع به اسلام و اسلامگرایان محروم هستند، لایه های ضعیفی از اقشار عقب مانده مردم در دام فضاسازی رسانه های حکومتی افتاده و  آرمان های خود را در چهره کسانی می یابند که پاره تن نظام و عامل اصلی بیچارگی، فلاکت و حقارت شان بوده اند.
باندهای دینی – فرقه ای و مافیائی – فاشیستی بیرحم و بی اعتقاد به ایران و ایرانیان، حکومت اسلامی را تشکیل داده و به هیچ اصول و قید و بند انسانی پایبند نبوده و نیستند. از همینرو تاریخ حکومت اسلامی با کشتار دگراندیشان و حتا حذف خودی ها همراه بوده است.
شاید بتوان مرگ ستون “اصلاحات”*، علی اکبر رفسنجانی را هم در زمره قتل های روتین درون حکومتی توسط مافیای سیدعلی خامنه ای تلقی کرد، با این تفاوت که حذف رئیس مجمع تشخیص صلاحیت نظام، آنجا که تشخیص مصلحت آن در تناقض با تشخیص مافیای ولی فقیه قرار می گیرد، حکایت از فقدان فرهنگ مدارا و بردباری، حتا در میان باندهای مافیائی حکومتی، و ظرفیت بالای جنایت و آدمکشی در هسته سفت نظام دارد.
پیش از اینکه به درس خود از حذف علی اکبر هاشمی رفسنجانی بپردازم، باید یادآوری کنم که مافیای سیدعلی خامنه ای قبل از مرگ فیزیکی رفسنجانی، سال ها قبل او را از نظر سیاسی بقتل رسانده و کفن کرده بود.
تشخیص سیدعلی این بود که رفسنجانی در امور اجرائی دخالت نکند و بعنوان فردی بی بو و بی خاصیت در مجمع مشورتی شرکت نماید. به همین دلیل در انتخابات ریاست جمهوری  رد صلاحیت شد و در ادامه خلع درجه شد و به حجت الاسلامی سقوط کرد و  … در ادامه گرفتار “تیر غیبش” کردند.
مرگ رفسنجانی نشان داد که یک نیروی مافیائی وحشی، خشن، بیرحم و تا دندان مسلح تحت فرماندهی سیدعلی خامنه ای (“بیت” رهبری) هسته سفت حکومت اسلامی را تشکیل داده و هیچگونه گفتار و کردار خلاف منافع و مصالح مافیای عریض و طویل خود را نمی پذیرد و همانگونه در سال 1388 دیده شد، آماده کشتار مردم و برپا کردن کهریزک ها می باشد.
مرگ رفسنجانی هم حقانیت اندیشه  براندازان حکومت اسلامی را باثبات رساند که هم کاسه شدن با مدافعان حکومت اسلامی خطای بزرگ و نابخشودنی ست که تاوان آنرا فرزندان ایران در کهریزکها، زندان ها و بالای چوبه های دار می پرداختند.
حکومت اسلامی با اکثریت جامعه ایران که خواهان پائین کشیدن آن هستند، نه شوخی دارد و نه راهی برای گذر مسالمت آمیز باز می گذارد. رژیم همچنان زنجیرهای های خود را بر پیکر جامعه شهروندی محکمتر می کند و  آماده قتل عام های بزرگ است. با این اوصاف برای خاتمه دادن به بیدادگری سیاسی، نظامی، دینی و تاریخی اسلامگرایان در ایران، جامعه ایرانی (قطب آزادیخواه و لائیک دمکرات ایراندوست) ناچار است با ایجاد جنبشی بزرگ و ملی وارد کارزار با قطب اسلامگرایان حکومتی شوند.
شناخت حکومت اسلامی از لحاظ نظری و پراتیک خونبار اسلامگرایان در ایران حکم می کند که با حکومت وحشی، تروریستی و ادمکش، تنها با مشت آهنین می توان سخن گفت و با یکدست شدن بالائی ها و قیچی شدن دم جناح مردم فریب تر حکومت، چشم انداز رویاروئی های شفاف تر جنبش های اجتماعی و قطب ایراندوست جامعه در برابر حکومت اسلامی نزدیکتر میشود.
ستون “اصلاحات” در حکومت اسلامی از بین رفت و رویای مردمفریبانه اصلاحات در نظام نکبت بار را هم با خود به گور برد. اکنون دوران پیکار سیاسی اجتماعی قطب ایران دوست در برابر  قطب اسلام سیاسی است؛ نبردی که بار و مسئولیت ان بر دوش جنبش های اجتماعی پیشرو کارگران، زنان، دانشجویان و ایراندوستان آزادیخواه و سکولار دمکرات است.
برای آزادی ایران و ایرانیان راهی نداریم جز اینکه از پیله های حقیرانه فرقه ای – محفلی که دور خود تنیده ایم خارج شویم. ایجاد یک ایجاد یک جنبش فراگیر توده ای – ملی را در دستور کار قرار دهیم؛
زیرا راه نجات ما در همبستگی ملی – سکولار دمکراتیک و گذر از حکومت اسلامی است.
21.01.2017

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر