۱۳۹۳ اسفند ۹, شنبه

توفان دیگری در راه است!

فیروز نجومی

آیا براستی هم اکنون میدانیم که بکدام سوی رهسپاریم، پس از گذشت 36 سال تحت یوغ حکومت اسلامی، حکومتی که مظهر آن آیت الله ها، فقها و علما و نهایتا ولایت است؟

یا هنوز سر اندر یافتن پاسخی هستیم که چگونه بدینجا رسیده ایم، همان جایی که اینروزها یکبار دیگر جشن رسیدن بدانجا را برپا میکنیم، همان جا که حیران و سرگردانیم که آیا باید گریه سر دهیم و یا بخندیم؟



البته چگونه شد که چنین گردید، افسوس که بجای در آغوش کشیدن استقلال و آزادی، با اسلام به حجله زفاف رفتیم و در بند و به اسارت کشانده شدیم، بحثی است پایان ناپذیر و تاکنون دلایل بسیاری برای آن یافته اند، از استبداد شاهی و مماشات با قشر روحانیت و مراجع تقلید گرفته تا فقر و عقب ماندگی و از همه مهمتر نقش امریکا و کشورهای اروپائی.

بعضا، این سوال را مطرح کنند که مگر میتوان عمیق ترهم در چاهی که در آن فرو افتاده ایم، فرو رفت؟ آن کدام چاهی ست که در برابرش، این چاه عمیق، چاله ای بیش نیست؟ آری، ما بسوی چاهی بس بسیار عمیقتر روانیم، چاهی که بوی گند ش روح را از تن خارج میسازد، ما هنوز به اسلام ناب محمدی، اسلام اصیل و راستین، جامعه ای اسلامی، ، جامعه ای تک کتابی نرسیده ایم. در آن راه گامهای بلندی برداشته شده است.

جواد امام زاده در نشریه اعتماد، گزارش میدهد که در بازار کتاب از انتشار کتاب هایی خبر میدهند با تیراژ 150 نسخه ای. بهمین دلیل او این کاهش اسفناک را "توفان دیگری" میخواند که " در راه است." وی شکوه میکند که این طوفان میتواند از هر طوفان دیگر خانمان براندازتر باشد، "نظر کسی را جلب نکرده است." البته که نباید نظر کسی هم بخود جلب نماید.

زیرا که این طوفانی نیست زاییده نیروهای طبیعی که به یک باره پدیدار شود، تخریب و ویرانی بجای بگذارد و ناپدید شود. این توفان از استبداد مضاعف دین و قدرت بر میخیزد، نظامی که بقای آن بسته به تک کتابی ست، کتابی که حقایق جهان از ازل تا ابد پرده برداشته شده است، کتابی که در برابر آن تمامی کتابهای جهان تهی از ارزش میشوند. بی جهت نیست که تیراژ کتاب به 150 نسخه رسیده است و بزوردی به عدد صفر نزدیک میشود.

از طرف دیگر تیراژ 150 نسخه اای کتاب، بیانگر این واقعیت است که وزارت خانه "ارشاد " از پر بارترین وزارتخانه ها بوده است. چون در ممیزی، سختگیری را باوج خود رسانده است بگونه ای که رئیس جمهور در سخنرانی اخیر خود اعلام کرد از صدها معیار ممیزی باید عبور کنیم و آنرا به سه یا چهار معیار اصلی تقلیل دهیم، همان چهارتایی که میتوان صدا ها معیار دیگر از آن استخراج نمود. 

او هنوز به آن در جه از استقلال و آزادی نرسیده است که ممیزی در کتاب را محکوم کند، بهر نوعی و بهر بهانه ای. که ممیزی در کتاب چیزی نیست مگر یک کنش جنایتکارانه و بیانگر دشمنی با اندیشه ی انساست بنفع اندیشه الهی و در نتیجه کاهش سر سام آور تیراژ کتاب بر این اساس ما فاصله ی زیادی به صفر رسیدن تیراژ کتابها نداریم.

هم اکنون کتابهای درسی از دوران ابتدایی تا دانشگاهی همه در تبعیت از یک کتاب بنگارش در آمده اند. البته لازم بیاد آوری ست که تیراژ کتاب هایی که بنوعی در ارتباط با تک کتاب مققدس آسمانی، تالیف و نگارش در میایند بسی بسیار با لاست و کتابفروشی ها انباشته شده اند از این نوع کتاب هاست کتاب هایی که در تفسیر و تعبیر آیه ها و کلمات آسمانی نوشته اند نه در یک کتاب گاهی به بیش از 20 جلد هم میرسد. از آن جمله است تفسیرالمیزان، نوشته استاد محمد حسین طباطبایی. 

آیت الله ها در حال رسیدن به هدف خود هستند، جامعه تک کتابی، جامعه ای که در آن بجز یک کتاب به کتاب دیگری نیازی ندارد. بی جهت نیست که مولف و نویسنده، شاعر و فیلسوف اندیسمند و دانشورز و پژوهشگر که به تدریخ نادر و نا ناپدید میشوند. چه آن تک کتاب، قرآن مقدس، که در دوران خلیفه چهارم مدون گردید، کتابی ست که الله، خداوند یکاتا و یگانه در آن هرچه که از هم اکنون تا ابد، بمغز انسانی عبور کند، بدان اشاره رفته است و اهل دانش الهی به حقیقت آن آگاهی دارند. نقل این داستان شاید تکراری باشد اما تکرار آن در اینجا نور بیشتری بر مطلب میپاشد. در کتاب های تاریخ، از جمله تاریخ طبری آمده است که وقتی سعد ابی وقاص، فرمانده نیروهای تازی به کتابخانه تیسفون میرسد. 

سرگردان میماند که انبوه کتابها برای چیست که در این مکان انباشته گردیده است؟ سر در گم و حیران، طی نامه ای از فرمانروای نهایی، خلیفه مسلمین، عمربن خطاب، کسب تکلیف میکند. عمرداماد پیامبر اسلام، در پاسخ به فرمانده خود میگوید که نیازی به نگاهداشتن کتابها نیست، چه هر آنچه که در آنها نوشته شده است و هرچه که در آینده نوشته شود، در قرآن کریم آمده است و فرمان سوزاندن نه تنها کتابخانه تیسفون بلکه کتا بخانه های بزرگی از جمله کتابخانه اسکندریه و مدائن و دیگر کتابخانه های کوچک را صادر میکند.

بخودی خود روشن است که بسیاری از تازیان بومی از عالم و فقیه گرفته تا تاریخ نویس منکر این واقعیت تاریخی میشوند، که عمر دستور کتاب سوزی را صادر کرده باشد، همچنانکه شمشیر زنی و خشونت و عارت ها و چپاولگریهای محمد را انکار میکنند، گویی که او شمشیر بر گردنی فرود نیاورده است، بلکه نور کتابی که هنوز نگاشته نشده بود مردم را بخود جلب میکرد مردم دنیا از جمله ایران در انتظار درآغوش کشیدن آن بودند.، آری گویی که محمد، عیسی مسیح است که خود را فدای رستگاری پیروان خویش کرده است. حال آنکه شمشیر اسلام بر سر گردنی فرود میآمد که از پذیرفتن لا الله الا الله سر باز میزد که بعدا صرفه به این بود که از آنان خراج بستانند.

در نظام ولایت کسانی میتوانند از مراتب قدرت صعود کنند، که در فهم کلام الله باجتهاد برسند. بی جهت نیست، که دانش و علم و تخصص در نظام ولایت کار آمدی ندارند اگر از کلام الهی بهره نگرفته باشند. چون قرآن حاوی همه دانستنیها آگاه آموختن آن تمامی توانایی ها و دانستنی های تخصصی را در آدمی مینهد که براحتی به وزارت و ریاست و مدیریت و یا موسسه بزرگ و تخصصی در آیند. مثلا فوقانی ترین سطح قانونگذاری را یک آیت الله اشغال میکند چون علم به قران و علوم قرآنی او را واجد شرایط نه تنها نظارت بر قانونگذاری، حتی واجد فرمانروایی هم مینماید و بر فراز منبر بدون هیچگونه شرمساری در حالیکه بزور نفس میکشد و لوله تفنگ کلاشینکف را در دستش میفشرد، زبان ولی فقیه میشود و بخود حق میدهد که برای تمام روسا، از جمله رئیس جمهوری، به تمام "مسئولین " کشوری در همه زمینه ها، فرمان صدر میکند. او همه چیز را در یک کتاب خوانده است و از زندگی یک پیامبر و چند امام آموخته است.

. همین بس که به نهادهای کلیدی جامعه بویژه نهادهای امنیتی و قضایی نظری افکنیم، همه مستقیما تحت مدیریت فارغ التحصیلان حوزه های علمیه هستند. شاید چون همه آنها در فهم کتاب مقدس و آسمانی به کسب آجتهاد نایل آمده اند بخودی خود واجد شرایط لازم هستند که در هر مقام و منصبی بویژه آنانکه به تخصص و کارشناسی و تجربه نیازمند است به اشغال خود در آورده اند. 

مثلا نهادی مثل قوه قضائیه، بوسیله کسانی اداره میشود که تخصص در حفظ حق و حقوق الله دارند، نه حفظ حق و حقوق بشر. آیا آیت الله صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه و یا محسن اژه ای، سخنگوی دادستانی، تخصص دیگری هم بجز تخصص در اجتهاد دارا می باشند؟ اما تنها دانش حقوقی نیست که میتوان از قرآن آموخت بلکه همه گونه مدیریت نهاد های مدرن اطلاعاتی و جاسوسی را نیز. این است که آیت الله ها و حجت الاسلام ها در تمام نهادهای مدرن دولتی حضور دارند و یا تحت نظارت آنها مدیریت میشوند.

گویا در حوزه های علمیه علم جاسوسی و خبرچینی هم میآموزند که تمام وزرای وزارت اطلاعات همه در رده حجت اسلام ها بوده اند و در حوزه های علمیه تحصییل کرده اند. حتی تحصیل کرده های دانشگاهی هم که در سطع فوقانی نظام ولایت خدمت میکنند، مقام خود را نه مدیون تحصیلات دانشگاهی بلکه آموختن کلام الهی میدانند. مثلا علی اکبر صالحی رئیس تاسیسات هسته ای حکومت اسلامی، علم هسته ای را اول آنگونه که در قرآن پیش بیتی شده است آموخته است بعد در دانشگاه معروف تکنولوژی ایالت ماساجوست در آمریکا درس کار شناسی خوانده است.

آنگاه رئیس جمهور، وقتی چندی پیش در همایش مبارز با فساد، سخن میگفت، "تجمیع قدرت " را منشا فساد خواند. وی اظهار داشت: 
اگر تفنگ، پول، روزنامه و سایت همه در یک جا جمع شوند شک نداشته باشید که حتماً فساد خواهد داشت و دنیا با توجه به این موضوع بوده که این موارد را از هم تفکیک کرده است.

او حتی اگر از این حقیقت آگاه بود که تمام فساد ها از جامعه ای بر میخیزد که تک کتابی است، تک کتابی که در برگیرنده همه تخصص ها و فن آوری هاست، هرگز آنرا بر زبان نمیآورد. آری، جامعه تک کتابی جامعه ایست که ما بسوی آن روانیم. اینجا همانجایی ست که باید گریه سر دهیم و افسوس خوریم که چه نادان بودیم.
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
fmonjem@gmail.com
firoznodjomi.blogpost.com
rowshanai.org

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر