۱۴۰۲ خرداد ۱۲, جمعه

 اپوزیسیون خارج از کشور و امتناع از نقد خود، ابوالفضل محققی

Abolfasl_Mohagheghi_2.jpg

. آیا زمان آن نرسیده که عملکرد فردی و گروهی اپوزیسیون خارج در قبال جنبش مهسا به نقد کشیده شود؟

آن چه ده‌ها هزار ایرانی مهاحر را با شوری وصف ناپذیر به خیابان‌ها ومیدان‌های سراسر جهان کشید و حماسه‌ای از همبستگی ملی را حول شعار "زن زندگی، آزادی " تحت نام جنبش مهسا آفرید، قبل از هر چیز بر آمد و جواب به حماسه‌ای بود که در خیابان‌ها، کوچه‌ها و پس کوچه‌های ایران توسط زیبا ترین فرزندان این سرزمین آفریده می‌شد.

جمعیت صد هزار نفری برلین، ده‌ها هزار نفری صد‌ها شهر در سرتاسر جهان قبل از این که جوابی به فراخوان آقای رضا پهلوی، حامد اسماعلیون و ده‌ها گروه مختلف اپوزیسیون خارج کشور باشد. بر آمد وجوابی شورانگیز وحمایت گر بود به چهره در هم شکسته، شکنجه شده"سپیده رشنو"‌ها که سالها فشار، تحقیر در عین حال ایستادگی زن ایرانی را در صفحه تلویزیون بنمایش نهاد. چهره‌ای بشدت شکنجه شده که روح هر انسان آزاده را بشدت تحت تاثیر قرار میداد.

بر آمد با شکوه برلین و ده‌ها شهر در سرتاسر جهان تجمعی بود منبعث از احساسات به غلیان آمده، درد فرو خورده بخشی نه چندان کم از مردمان سرزمینی که به ناچار ترک وطن کرده اما قلبشان در پیوندی ناگسستنی با آن سرزمین که وطن نام داردمی طپد. قلب دردمندی که قتل دلخراش ومظلومانه مهسای جوان، ساقط کردن عمدی هواپیمای اوکرائینی که ملتی را در سوک نشاند آن را درد مند تر ساخت. تمامی این‌ها دست بدست هم داد تا ده‌ها هزار مهاجر ایرانی صمیمانه به خواست آقای رضا پهلوی، مسیح علی نژاد و.... بخصوص آقای حامد اسماعلیون که زمان در این مرحله وظیفه سنگین سازماندهی چنین راهپیماعی عظیم را بر گردن ایشان نهاده بود لبیک گفته و تجمع باشکوه وفراموش نشدنی برلین را رقم زنند.

عظمت وشورسرچشمه گرفته از مبارزه‌ای که ببهای فداکاری و ایستادگی جان‌های عزیز صدها نوجوان، جوان وحتی کودگان چنین ابعاد گسترده وتاثیر گذاری یافت که قلب جهانی را متاثر ساخته وبحمایت کشید.

شاید یکی از با شکوه ترین نوع حمایت در سرتاسر جهان! شوری که تمامی جریان‌ها‌ی اپوزیسیون در خارج از کشور را شتاب زده بوسط میدان پرتاب نمود. (هر چند با لکنت و قدم‌های لرزان پیر شده حاصل از سال‌ها نشستن وبحث کردن که هنوز نتیجه معین وتاثیر گذاری در هیچ عرصه ننهاده است.)

زمان فرصتی جادوئی در اختیار کنشگران و چهره‌های سیاسی، احزاب و سازمان‌ها نهاد تا درسایه چنین جنبش وفضای شور انگیز و وحدت بخشی که منعکس کننده وحدت، هم گامی واتفاق نظر نسلی که بروصل تکیه کرده وتمامی خلق‌ها، گرایش‌های سیاسی و اجتماعی مختلف را دردرون کشور زیر شعار "زن، زندگی، آزادی "گرد هم آورده بود.! نقطه پایان برعادت، نه بهتر است بنویسم بازی دیرینه خود بگذارند.

نقطه پایان بر قدم زدن در مرده ریگ گذشته. بحث کردن در مدار انتزاعی روشنفکری زمان ماضی که هیچ سنخیتی با نسل جدیدی که جنبش مهسا را راه انداخت ندارد. (اوخ که چه میزان از نسل امروز و آنچه در بطن جامعه در حال انفجار ایران می‌گذرد د وریم.)

شعار‌ها وعمل کرد اپوزیسیون ایرانی در جریان این پنج ماهه پر التهاب جنبش درون کشور چه بود؟ این اپوزیسیون، این افراد که زمان عنان اسب مراد در اختارشان نهاد چگونه عمل کردند؟

چه میزان قادر شدند این همه حمایت گسترده میلیون‌ها مهاجر ایرانی رادر راستای یاری رساندن و تعمیق بخشیدن به جنبش درون کشوربکار گیرند؟

روح همبستگی، اعتماد، مسئولیت پذبری، وامید واری را در حمایت از این بر آمد انقلابی در دل این بمیدان آمده گان بوجود بیاورند؟

چه میزان قادر شدند بر پراکندگی نیرو‌های اپوزیسیون، نزدیکی گروه‌ها، افراد تاثیر گذاردر جنبش بیک دیگر در جهت ایجاد یک ائتلاف گسترده وتاثیر گذار عمل نمایند؟

چه میزان خرد، توانمندی در جهت دیدن واقعیت‌های موجود و دست کشیدن از منیت‌های فردی، گروهی تلاش کردند؟

دوری جستن ازوسوسه‌های حاصل از حمایت مردمی که بخاطر رسیدن به آزادی وعدالت بمیدان آمده و آنچه در توان خود داشتند در طبق اخلاص نهاده و تقدیم جنبش کردند.! اما در جواب چیزی جز توهم رهبری وکشاکش قدرت و بازی تلخ سو استفاده از حمایت مردم ندیدند!

باید از خود سئوال کنیم حاصل عملکرد ما منظور هرتک تک فعالان سیاسی! جریان‌ها، احزاب وگروها در جریان این پنج ماه که زمان بزرکترین فرصت را در اختیار ما نهاد که با تکیه بر جنبش درون کشور خود را وعمل کرد خود را در آئینه جنبش ببینم! چه بود؟

آیا قادر شدیم حداقل اقدام به ترمیم زخم‌های مزمن خاص اپوزیسیون ایرانی که تا امروز اورا چنین ضعیف ودرمانده ساخته وبر بستربی چشم انداز پیرانه سری که هیچ نهالی را در کنار خود بارور نساخته مرهمی اندک بگذاریم و خونی تازه در رگ‌های خشکیده آن جاری سازیم.؟ آیا قادر شدیم از پر رنگ بودن خط کشی‌های رنگارنگ که زیر عنوان هویت مستقل گروهی، حصانت از منافع خلق‌ها، و ده‌ها عنوان خود ساخته بکاهیم! کم رنگ کنیم و قدم هائی ولو کوچک در راستای حداقل تجمعی در محدوه زمانی معین برای حمایت وتاثیر گذاری امید بخش در بین مردم ومبارزان داخل بر داریم؟

آیا شهامت اینرا داشته وداریم که عمل کرد گروهی وشخصی خود را در این بازه زمانی ونقشی که ایفا کرد‌یم مورد دقت ونقد قرار دهیم؟ شهامت این را داشته باشیم که بگوئیم برنده اصلی این همه نفاق، پراکندگی، کشاکش، چه کسانی بودند؟

شهامت این که نشان دهیم برجسته کردن مباحث مربوط به آینده دور مبتنی بر حدس وگمان که عملا باعث عدم تمرکز تمام نیروی اپوزیسیون بر روی جمهوری اسلامی گردید! همراه بازون کردن روی خطربازگشت استبداد سلطنتی که با خلف وعده آقای رضا پهلوی مبنی بر جمهور خواه بودن و این که در بر آمد نهائی شخصا جمهوری را بر سلطنت ترجیخ می‌دادند. اما در عمل در کنار سلطنت طلبان دو آتشه ایستادند. ایستادنی که نمایش شرم آور حامیان فلانژ سلطنت! تاثیرات منفی آن را دو چندان ساخت!

شهامت این که بگوئیم ما نه تنها خشتی از دیوار خون آلود حکومت نکندیم. بلکه با با تنگ نظری، خود بزرگ بینی و خود محوری که ماحصلی جز همان بقول ما آذری ها"کوهنه حمامم کوهنه طاس " "همان حمام کهنه و طاس قدیمی" چیزی در بر نداشت و کمکی به تمیز شدن باور‌های دلمه بسته سالیان ما نکرد. نهایت در همان جائی بودیم، هستیم! که ایستاده بودیم.

اگر از نظر فرصت‌های از دست رفته و آنچه که در تداوم جنبش مهسا بصور گوناگون در ایران پیش می‌رود نگاه کنیم. عقب ترنیز رفته‌ایم.

ما هرگز سواران کاران خوبی نبودیم! پیوسته کنار اسبی که می‌توانست بتازد حتی یورتمه نرفتیم. در کنارش ایستادیم، بحث کردیم! به نیاز‌های ذهن انتزاعی خود پاسخ گفتیم. ما حتی قادر به نشستن کنار هم در اتوبوسی فرضی که میخواست مسافرانی مختلف را در خود جای دهد نیزنگردیدیم از راننده تا مسافر!

ما حتی قادر به جمعبندی منصفانه از عمل کرد خود در طی این پنج ماه نشدیم. قصدی هم نداریم. شاید توان این را نداریم که به نقدی درست از آن چه که کردیم بپردازیم

نقد این که چرادر فضای آزاد خارج، با این همه حمایت و گستردگی مردمی! ما قادر به ایجاد یک فضای دوستانه در جهت تشکیل یک ائتلاف وسیع در خدمت به جنبش درون کشور نشدیم؟

چرا؟ درد کجاست؟ چگونه؟ چه وقت ما قادر خواهیم شد آئینه جادو را بشکنیم و سیمای خود را آن گونه که هست ببینم؟ خطا‌های خود را بپذیریم و به تصحیح خود و عمل کرد خود بپردازیم؟ تا بتوانیم فرشته آزادی خفته در جادوی استبداد دینی زیر چادر نظامیان را با یک بوسه همگانی بیدار سازیم.

ابوالفضل محققی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر