۱۳۹۹ فروردین ۲, شنبه




آخوند، 
 ویروسی خطرناکتر از کوید 19 

فیروز نجومی
بیایید به این حقیقت باور بورزیم که تا آن زمانی که  حوزه های علمیه، نهادهای تولید کننده ی قشری از جامعه  که آخوند خوانده میشوند، پا برجا و بر سراسر جامعه سلطه افکنده اند، نه به شفا از این بلای آسمانی میتوان امیدوار بود و نه به رهایی و آزدی وجدان  از دغدغه های دین و شریعت.
اگر نهاد کهنسالی همچون، نهاد شاهنشاهی منقرض شدنی ست، چرا به فرو پاشی حوزه های علمیه نیاندیشیم، حوزه هایی که در طول تاریخ، فرهنگ، اخلاقیات و راه و روش زندگی ای را تبلیغ و ترویج نموده اند که اساسا در خصومت و ستیز بوده اند با زمان و با آزادی، با عقل و خرد انسانی، با خود آئینی و خود مختاری. هم اکنون شاهد هستیم که رژیم دین چگونه به ویروس کرونا جا خالی داد و سراسر کشور و منطقه را با این ویروس کشنده آلوده نموده است و لجوجانه به نفی نقش خود در انتشار این بیماری واگیر ادامه میدهند. مگر آنکه در ساکن ماندن و پس رفتن راضی و خشنود باشیم و به تحولاتی تن در دهیم کمتر از تاریخ ساز، کمتر از آنکه ملت ما را برجایگاه برجسته ای در کنار ملت های بزرگ تاریخ، بنشاند. در کمال ناخشنودی ست که بگوییم برخورد به کرونا تا کنون نشانداده است که دوران حکومت ولایت بسر آمده است و باید ولایت را به موزه های تاریخ بسپاریم، قبل از آنکه به آخوند اجازه دهیم که هستی ما را به نابودی بکشاند.

حوزه های علمیه، از دیرباز بزرگترین نیروی بازدارنده جامعه بوده اند و هنوز هم هستند. اما، اینبار قویتر و پرشتابتر از همیشه، جان و زندگی شهرواندان را با خطر الوده شدن  بیک ویروس کشنده واگیر روبرو ساخته اند. امروز، بسیاری بصراحت حجت الاسلام، رئیس جمهور روحانی را صریحا و آشکارا “حیله گر” میخوانند. یعنی که تازه پس از گذشت نزدیک به 40 سال به این واقعیت پی برده اند که که آقای روحانی فریبکار است، غافل از آنکه حرفه طلبه گری چیز نیست مگر آموختن فریبکاری بگونه ای حرفه ای.
همین جاست که چرخ ما لنگ میزند. چرا که هنوز نپذیرفته ایم که فریب و ریا در نهاد علم الهی، بویژه علوم فقهی، نهفته است. عالم و فقیه و طلبه، خواست قدرت را در پس زهد و تقوا و تبحر در فهم کلام الله،  در پس توهمات خود پنهان میسازند. عمر خود را در حوزه ها میگذرانند که حقیقتی را بجویند برخاسته از اسطوره ها و افسانه ها و یا دروغ های بزرگ و یا از توهماتی ناشی از شیوه زندکی بادیه نشینی در دوران پیامبر اسلام. بدین لحاظ از زحمت و کار تولیدی، از شغل و حرفه ای درآمد زا بیزارند و نیز از خدمت نظامی (سربازی)، خدمتی که بملت مدیون اند، گریزانند.
اگرچه بعضا، از طریق مشاغلی همچون واعظی و روضه خوانی و حرفه های فروتری ارتزاق میکنند، اما، هزینه حوزه ها و طلبه ها در آغاز بوسیله دولت تامین میگردید و رفته، رفته همچنانکه قدرت و نفوذ علما و فقها و بطور کلی آخوندها؛ در دوران پهلویها تنزل پیدا کرد، وابسته به در یافت “وجوه” از مردم گردیدند. البته برخی از نظریه پردزان حوزه ها همچون آیت الله مرتضی مطهری معتقد بود که دریافت وجوه ضمن آنکه استقلال از قدرت را در بردارد، وابستگی به مردم را موجب میگردد که خود ممکن است بر کیفیت دروس علمی تاثیر گذاشته و تا سطح فهم “عوام” تنزل نماید. که هم اکنون شاهد هستیم که چگونه مراجع تقلید زبان در حلقوم فرو برده و در باره گشودن دروازه های زیارتگاه های “مقدس” و “شفا بخش” سکوت بر گزیده اند و باین ترتیب از منع زیارت امکن مقدس خود داری میکنند. همچنانکه ولی فقیه در فتوای خود دستورات وزرات بهداشت را در باره  امتناع از زیارت در ایام شیوع ویروس کرونا، لازم لاحرا دانسته و نه یک تکلیف شرعی.
حوزه های علمیه تحت رهبری آیت الله ها و حجت الاسلام ها بزرگترین دشمن زمان، آزادی و تفکر مادیگرایی در ایران بوده و هستند، که هم اکنون در دوره شیوع یک ویروس کشنده بخوبی بمنطه ظهور رسیده است. اگر چه این جا و آنجا حجت الاسلام هایی پیدامیشوند که در محافل خصوصی ادعا میکنند عقلانیت و شریعت و یا شرع و نقل با یکدیگر در تخاصم و ستیزنیستد. با این وجود حوزه های علمیه آموزگاران بزرگی را پرورش داده اند که به جهان هستی از ته سوزنی مینگرند. خود را مالک انحصاری “حقیقت ” میدانند و آنچه غایت است و نهایت.
بعضا بر آن باورند که روحانیت مثل همه ی قشر ها و گروه ها، خوب دارند و بد. بدان را باید راند و دست مودت  با خوبان را فشردن باید. از عقلانیت بدور است که دامن حوزهویان  را بدون استثنا به زشتی و پلیدی، آلوده نماییم. مگر میتوان امتناع آیت الله منتظری در شرکت قتل عام زندانیان سیاسی را در سال 67 فراموش نمود و یا وجود روحانیونی که برغم مخالفت رژیم ولایت در کنار دگر اندیشان قرار گرفته و میگیرند. به فرض که شمار خوبان در قشر  روحانیت اندک نباشند. اما آیا نباید انتظار داشت که خوبان لباس سالوس و ریا از تن بر کنند؟ مگر نه اینکه مبارزین آزادی از فرماندهان و افسران و سربازان لشگر ولایت انتظار دارند خود را از صفوف  سرکوبگران جدا سازند و به آزادیخواهان بپیوندند، چرا چنین انتظاری را نباید از آندسته از روحانیون داشت که خوب اند و پاک دین. چرا از آنها نخواهیم که لباس از تن برگیرند و روحانیت را در آزادی بجویند؟
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر