بی بی سی، جمشید برزگر :
نامه مهدی کروبی، از رهبران محصور معترضان به نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸، هم به دلیل محتوا و هم به دلیل زمان انتشارش آن قدر مهم هست که بتوان آن را نامهای تاریخی خواند، با این همه در پیشبینی و ارزیابی پیامدهای کوتاه مدت آن در شرایط کنونی ایران باید جانب احتیاط را رعایت کرد.
از یک سو، محتوای این نامه، نشانهای روشن از گسستی قطعی و شکافی پرناشدنی در بالاترین سطوح رهبران و چهرههای شاخص جمهوری اسلامی است، و از سوی دیگر، همزمان با توجه به مناسبات تحول یافته خامنهای با اکبر هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی و طیف متنوعتر شده حامیان دولت، زمان نوشته شدن و انتشار این نامه معنایی ویژه مییابد.
آب از سرچشمه گلآلود است؟
مهدی کروبی، در نامه خود تقریباً بدون هیچ پردهپوشی و با صریحترین شکل ممکن، نوک حملات و انتقادهای خود را متوجه شخص خامنهای میکند و او را مسبب اصلی همه مشکلات سالیان اخیر میخواند.
اگر تا پیش از این، نه شخص خامنهای، بلکه نهادهایی مانند سپاه پاسداران، بسیج، سازمانها و نیروهای امنیتی، شورای نگهبان، قوه قضاییه و دیگر نهادهای انتصابی زیر مجموعه رهبری از سوی چهرههایی مانند مهدی کروبی مورد حمله قرار میگرفتند، اکنون او دیگر نیازی به رعایت "مصلحت"های پیشین نمیبیند.
هرچند آقای کروبی نامه خود را خطاب به حسن روحانی نوشته، اما متن نامه او جای تردیدی باقی نمیگذارد که مخاطب اصلی او شخص خامنهای است. او در توصیف خامنهای و یا در پاسخ به او:
•خامنهای را شخصی خودمحور، جاهطلب و دارای حب ریاست و توسعه قدرت میداند که خیال میکند سرنوشت سایر ملل مسلمان و کشورها منطقه در ید قدرت اوست،
•خامنهای را کسی میداند که برای امیال سیاسی خود حرمت حرم و مسجد را هم میشکند و حریم و مرزی در رفتارهای خود قائل نیست و پیروانش را اوباشی مانند شعبان جعفری میخواند که هر روز در سرتاسر کشور از آنها برای حمله به بیوت مراجع تقلید، رجال منتقد مذهبی و سیاسی، سفارتخانهها، مراکز علمی و هنری به نام ارزشها استفاده میشود،
•خامنهای را به دلیل حمایت همهجانبهاش از محمود احمدینژاد فاقد بصیرت میخواند و به تندی به او پاسخ میدهد: "آنانی که سرمایههای مادی و معنوی کشور را به پای کذابی گذاشتند و نتیجه بصیرتشان این روزها بر همه روشن شده، با بصیرت و نجیب شدند؛ و آنانی که هشدار دادند و این روزها را پیشبینی کردند و در چند سال گذشته برای تلاش اصلاحگرایانهشان متحمل حبس و حصر غیرقانونی شدند، نانجیب نام گرفتند".
•و سرانجام اینکه، خامنهای را حاکمی مستبد معرفی میکند که با انحصار قدرت غیر پاسخگو بهدنبال حاکمیت تکصدایی است.
خبری در راه است؟
آیا چنین حملات بی سابقهای به خامنهای از سوی کسی با پیشینه و جایگاه مهدی کروبی در جمهوری اسلامی را میتوان طلیعهای از تحولات آتی دانست؟
روند رویدادها در چند ماه گذشته به گونهای بوده است که میتوان دلایلی برای دادن پاسخی مثبت به این سؤال پیدا کرد.
آنچه تحولات ماههای اخیر را در مقایسه با رویاروییهای رایج مقامات جمهوری اسلامی متفاوت کرده، رویکرد خامنهای است. او در بیش از یک سال گذشته، به طور فزاینده خود و جایگاه رهبری جمهوری اسلامی را به عنوان رهبر مخالفان دولت حسن روحانی معرفی کرده است.
این صراحت در ایفای نقش رهبری مخالفان و نه رهبری نظام، واکنش طرف مقابل را هم برانگیخته است. در ماههای گذشته، بارها اظهارات حسن روحانی و اکبر هاشمی رفسنجانی، پاسخهایی مستقیم به شخص خامنهای بوده است.
در چنین شرایطی، مهدی کروبی که محذورات و ملاحظات اکبر هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی را ندارد، با صراحتی به مراتب بیشتر و حملاتی به مراتب ریشهایتر، نه تنها در این تقابل به تقویت اردوگاه هواداران دولت میپردازد، بلکه رویکردهای مصلحتجویانه آنان را نیز نقد میکند و به آنان هشدار میدهد که "امروز" را از دست ندهند: "امروز روز سخن گفتن و ایستادن در مقابل قانونگریزان است. هیچکس نباید به بهانه مصلحت با ظلم همراه شود و یا در مقابل آن سکوت کند."
اما چرا امروز؟
اطلاعات دقیقی از وضعیت سلامتی خامنهای در دست نیست، اما او اخیرا در چند سخنرانی عمومی آشکارا به مسئله "نبودن رهبر فعلی" در سالهای آینده اشاره کرده است.
فارغ از اینکه خامنهای تا چه زمان رهبر جمهوری اسلامی خواهد بود، گسترش این باور که قدرتمندترین شخص نظام در ساختار متکی به فردی با اختیارات فوقالعاده گسترده، در آیندهای نه چندان دور درخواهد گذشت، از همین حالا سیاه چالهای آفریده که قدرت مکنده ناشی از خلاء قدرت در آن چنان قوی است که همه چیز را در اطراف خود به دوران واداشته است.
رویاروییهای فزاینده اخیر، ماهیتی متفاوت با منازعات جناحی گذشته در جمهوری اسلامی دارد و در متن خود حاوی واقعیتهایی است که اگرچه به صراحت به زبان نمیآیند، اما چارچوب گفتاری و رفتاری بازیگران عمده سیاسی را تعیین میکنند.
در چنین زمینهای آیا نمیتوان عصبانیت و خطاب و عتابهای مکرر خامنهای را نشانهای از شکننده بودن اقتدار او دانست و همچنین پیشلرزه منازعهای بزرگتر برای تعیین رهبر آینده؟
یک پرسش و دو پاسخ
به نظر میرسد که مسئله تعیین رهبر آینده، یکی از مهمترین بحثهای تعیینکننده تحولات سیاسی و مناسبات قدرت دست کم در دو سال گذشته بوده است و در آینده نیز بر شدت تأثیرگذاری آن افزوده خواهد شد.
آیا با شکافهای عمیق و انشقاقهای موجود، اجماع فراگیر و مسالمتآمیز همه نیروهای قدرت برای تعیین رهبر آینده ممکن خواهد بود و یا این اتفاق به بازی مرگ و زندگی تبدیل خواهد شد که ناگزیر با اعمال زور و حذف و سرکوب همراه است؟
حسن روحانی و اکبر هاشمی رفسنجانی نشان دادهاند که میخواهند کنترل منازعه کنونی را در اختیار داشته باشند و اجازه ندهند که شعلهها زودتر از روز موعود سر بکشند.
این رویکرد، که اکنون نام اعتدال و تدبیر و امید به خود گرفته اگر چه بخش عمده اصلاحطلبان را نیز به عقبنشینی های چشمگیر و تبعیت از خود واداشته، اما هنوز منتقدانی جدی دارد، از جمله رهبران محصور جنبش سبز.
مهدی کروبی در نامه خود مینویسد: "تردید نکنیم که تعلل و کوتاهی امروز نخبگان، رقم زننده هزینههای سنگین کشور و مردم در آینده خواهد بود."
از نگاه او، مهم آن است که "نانجیب" واقعی و کسی که به راستی فاقد "بصیرت" است، "امروز" معرفی شود، نه در فردایی که بحث در باره آن، به موضوعی تاریخی بدل شده است.
نامه مهدی کروبی و رویکرد او، اگرچه خوشایند کسانی خواهد بود که امید به تغییراتی ساختاری را هنوز در دل میپرورانند، اما احتمالاً با بیاعتنایی نسبی کسانی روبه رو خواهد شد که امروز توانستهاند اعتدال را به رویکردی راهبردی تبدیل کنند.
مهدی کروبی، میرحسین موسوی و زهرا رهنورد همچنان در بازداشت خانگی هستند، یارانشان پراکنده شدهاند، گروهی از آنها که وفادارند در زندان یا خارج از کشور به سر میبرند و عدهای جذب قدرت دولتی شدهاند که مجلس جدید را نیز با خود همسو کرده است.
در چنین وضعیتی، این انتظار که پیشنهاد مهدی کروبی پذیرفته شود، واقعبینانه نخواهد بود و چه بسا بخشی از انتقادها از سوی همین همراهان پیشین به سمت او سرازیر شود.
اما حتی در چنین شرایطی نیز، از اهمیت نامه مهدی کروبی کاسته نخواهد شد و این نامه، مثل تداوم بازداشت خانگی او، میرحسین موسوی و زهرا رهنورد همچون شاقولی خواهد توانست نشان دهد که آیا ردیفهای دیوار کج بالا میرود یا ن
خمینی می گفت : برای حفظ نظام می توان واجبات اسلام را کنار نهاد. ما دگرباوران بر این باوریم : که تنها راه سربلندی ایران و اسقرار حقوق بشر به این است که « اسلام و واجبات آن » به زباله دان تاریخ سپرده شود !
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر