صفحات

۱۳۹۹ اسفند ۱۷, یکشنبه

در پاسخ به جمشید اسدی

از دموکراسی خواهان امام زمانی تا قانون اساسی خواهان  دموکرات


     عبدالحمید وحیدی
قانون اساسی خواه دموکرات

آقای اسدی  مطلب بلند بالایی  در دفاع از "نامه پا داشت دموکراسی"  تحت عنوان" آنکه امضاء کرد و آنکه امضاء نکرد " نوشته اند که در دگرباوران منتشر شد. روی سخن  انتقادی ایشان نسبت به کسانی است که متن پیشین ایشان را امضاء نکرده اند.

 من تنها به اولین پاراگراف نوشتار ایشان می پردازم تا متوجه شوند که اگر بخواهم به هریک از دیگر پاراگراف ها بپردازم ، نیازمند نگارش کتاب قطوری است.  و در انتها گریزی خواهم داشت به بخش سرخوردگان از شاهزاده ایشان.

اولین پاراگراف: 

این نوشته گزارش کسانی است که نامه «هدف ملی: برپاداشت ‌دمکراسی، انتخاب فردی: پادشاهی یا جمهوری!» ‏را بر نتافتند و دست «ردّ» بر آن زدند و نیز کسانی که بر آن دستینه (امضا) نهادند و پشتیبانی کردند.‏ پیوستن به این نامه که ایرانیان را از همین امروز به برپایی دمکراسی و پاسداشت یکدیگر در درازنای مبارزه ‏فرا می‌خواند، سود‌های فراوانی دارد. نخست این که راست‌آزمایی مدعیانی است که وعده دمکراسی پس از سرنگونی ‏نظام ولایی می‌دهند. کسی که دمکراسی را می‌شناسد و می‌پسندد، از همین امروز آن را به کار می‌بندد و از هراس ‏جمهوری یا پادشاهی از آن تن نمی‌زند. مگر آن که نشناسد و نپسندد و پس وعده‌اش دروغین است و مردم می‌بایستی ‏بدانند.‏

باز هم من از میان این پاراگراف پرطمطراق ایشان،  تنها به واژه های "دموکراسی و دموکراسی خواهی" که ایشان بر آن تاکید ورزیده اند، اکتفاء می کنم و بقیه آنرا پیشکش دموکراسی خواهان امام زمانی همانند شخص ایشان می کنم .

زیرا بر این باورم که تا زمانیکه ما دست از بدفهمی از واژه های "دموکراسی و دموکراسی خواهی " بر نداریم ، نه تنها خود را سرگردان ، بلکه سبب بد تر کردن حال وروز جامعه ای خواهیم بود که درواقع افرادی همچون آقای اسدی در سیه روزی آن نقش بسزا داشته اند. من از سالها پیش برای افرادی نظیر آقای اسدی از واژه "دموکراسی خواهان امام زمانی"  یاد کرده و می کنم. زیرا این نوع دموکراسی خواهان ، به تصور اینکه به صرف دموکراسی ، دموکراسی گفتن، به یکباره این واژه از آسمان بزمین می آید،  تلاش می کنند تا با سردادن هر چه بیشتر این شعار، امام زمانی های خفته را بیدار کرده ، تا برگرده آنها سوار شوند. خشم اقای اسدی در این نوشتار از این است که چرا دیگر حنای او رنگ نداده است.

اگر آقای اسدی و سایر امام زما نی ها ، ملزومات رسیدن به دموکراسی را بدرستی می دانستند،  قطعآ دست از این کج روی های مضحکانه بر می داشتند. آنها عرض خود می برند و ملالت بر دیگران! 

حال ببینیم که آیا آقای اسدی تا چه پایه جزء سردمداران این  دموکراسی خواهان امام زمانی است؟ 

 زمانیکه بیانیه ١٤ نفر صادر شد، شخص آقای اسدی  و شماری دیگر ازهمین  دموکراسی خواهان امام زمانی  که من در اینجا نامی از آنها نمی برم ، زیرا نمی خواهم جملگی با جمع آوری امضاء در میان خود با صدور بیانیه ای مشعشع بر من بتازند. لذا ترجیح می دهم  فرد فر د آنها را در لیست انتظار بگذارم  ، تا سربزنگاه آوار را بر سر فرد فردشان  فرود آورم.

معجزه بیانیه  ١٤  نفر در این بود که توانسته بود، میان  من و اقای اسدی و سایر دموکراسی خواهان امام زمانی که هرگز تمایل نداشتم خود را در کنار آنها بیابم، قرار داده بود، زیرا تصور من براین بود که این  جماعت نهایتآ از خواب غفلت بیدار شده و راه درست را برگزیده اند.

 امروز تنها عاملی که سبب شده است تا من بر پیکر اسدی و هم قماشان ایشان تازیانه بزنم و اسائه ادب را کاملا درمورد آنها بکنار بگذارم ، همین پیمان نگین جرثومه فسادی به بنام "رضا پهلوی" است. 

اگر اقای اسدی عامل خصومت من نسبت به خودشان را همین جرثومه فساد ندانند، پس چه عاملی سبب این کدورت شده است؟

یکی از دموکراسی خواهان امام زمانی که من امروز در حمّال بودنش تردیدی ندارم ، در وصف آن بیانیه مقاله پرطمطراقی تحت عنوان " بیانیه ای که سرزمینی را لرزاند" نوشت و انرا همطراز با بیانیه امیل زولا " متهم می کنم" دانست.  آیا کسی پیدا می شود از این حمّال بی سروپا و یاوه سرا پرسش نماید، که شخص شما که در دفاع از آن بیانیه انچنان ازاین منبر به آن منبر رفته و انچنان دفاع جانانه می کردید، و خط بطلان بر هر مبارزه خارج از کشوری می کشیدید،  چگونه شد که به یکباره بدون ارائه توضیحی همه چیز را کنار گذاشتید و راه دیگری را انتخاب کردید؟ 

جالب است که جمعی از این دموکراسی خواهان امام زمانی  همین  حمال بی سروپا را به عنوان سخنگوی "جمعیت سوسیال دموکرات ها" بر گزیده اند. آیا نباید فاتحه این جماعت را از همکنون خواند ودرب باز نشده آنرا  بسته پنداشت؟   

١٤ نفراز هموطنان بزرگوارما، با درک از اینکه بابت اقدامی که می نمایند ، ناگزیرند هزینه سنگینی را بپردازند، بیانیه شجاعانه خود را  صادر کردند.  شخص آقای اسدی از طرفداران سرسخت آن بیانیه بودند و قطعآ امروزهم مخالف آن نیستید، اما اقدام فعلی ایشان  ودفاع از پیمان ننگین رضا پهلوی دقیقآ در مغایرت با آن بیانیه می باشد.

 همگان شاهد بودیم که چه استقبالی از سوی هموطنان ما نسبت به آن صورت گرفت و امروز چه استقبالی از این بیانیه ننگین می شود، چرا چنین است ؟  برای اینکه آن عامل "وحدت " بود و این عامل" تفرقه".

آن بیانیه ای که به ظن مسعود نقره کار یاوه سرا "سرزمینی را لرزند" به وضوح می گوید:

 ما خواستار یک قانون اساسی مبتنی بر دموکراسی و حقوق بشر هستیم. پس بسادگی در چارچوب حقوقی می توان برای آن عزیزان اصطلاح " قانون اساسی خواهان دموکرات" بکار برد ، تا واژه "صادرکنندگان بیانیه ١٤ نفر". آنها اعلام کرده اند، که بیانیه بهیج گروه و دسته و سازمانی تعلق ندارد و در برگیرنده احاد " ملت"  است. من نیز یکی از آن احاد هستم و اعلام می دارم که با توان از خواست آن بیانیه دفاع می کنم و پوزه هر جرثومه ای راکه بخواهد خدشه ای بر آن وارد آورد بخاک خواهم زد. 

از آقای اسدی این پرسش را می نمایم که آیاایشان  میتوانند حتی یک ایرانی در خارج از کشور را بیابند که بگوید من قانون اساسی خواه دموکرات نیستم؟ حال اگر همه ما چنین توصیفی را از خود ارائه بدهیم  و اساس همبستگی خودرا بر روی این " اصل اساسی و ملموس" پی ریزی نمائیم  و خواهان آن  شویم  که دموکراسی و حقوق بشر باید در قانون اساسی تجلی یابد، آنگاه می توان اذعان نمود که اولین گام را در تحقق عینّیت بخشی به دمکراسی برداشته و به همبستگی ملموس نزدیک خواهیم شد. 

بدون تردید آقای اسدی و بسیاری از دموکراسی خواهان امام زمانی ، امروز تاسف می خورند که چرا آنها پس از روی کار آمدن شادروان شاپور بختیاردر پشت  قانون اساسی خواهی  او نایستادند. 

حال  در عجم که ایشان چگونه بخود اجازه می دهند تا به یکباره دفاع از بیانیه آن عزیزان را که دقیقآ همان" قانون اساسی خواهی دموکراتیک" است را کنار بگذارند و درمقام  دفاع از پیمانی ننگین و تفرقه انگیز سینه چاکی نمایند.

قطعا هر چقال و بقالی می تواند شعار دموکراسی و حقوق بشر بدهد ، آما آیا هر چقال و بقالی می تواند به مبحث قانون اساسی بپردازد؟  

       بیانات مشعشع رئیس جمهور آینده ایران  و هورای طرفداران            

سخنان این خانم رئیس جمهور خود خوانده و ادعای مضحک اقای عباس میلانی با رونمایی از قانون اساسی شجریان به جامعه ایران نشان می دهد که ورود به مقوله قانون اساسی براستی کار هر چقال و بقالی  نیست. و در صورت عدم توجه دقیق به آن، شاهد یک قانون اساسی به مراتب مخربتر از" قانون اساسی نظام ولایت" خواهیم شد. مقصر چنین وضعیتی چه کسانی  جز دموکراسی خواهان امام زمانی نظیر مسعود نقره کار ، عباس میلانی و جمشید اسدی هستند، مگر نه اینست که این آقایان در ویرانی این سرزمین سهم عظیمی داشته اند؟ این جماعت چگونه بخود اجازه می دهند میمون وار هر دم  از این شاخه به شاخه ای دیگر آویزان شوند و دست به شامورطی بازی بزنند؟

 دموکراسی و حقوق بشر را تنها کارشناسان و حقوقدانان متخصص که جامه وابستگی را کنار نهاده اند، قادرند با در نظر گرفتن علائق و خواسته های  متفاوت و پس از شور و مشورت جمعی  از آسمان به زمین بکشانند و لاغیر..... . آقای پرویز دستمالچی به عنوان یک کارشناس شناخته شده  حوزه قانون اساسی  در مقاله مشهورشان تحت عنوان " معمای قانون اساسی " به چگونگی در رویارویی با قانون اساسی  پرداخته اند.  چند نفر از این دموکراسی خواهان امام زمانی بخود اجازه داده اند که به سراغ این نوشتار ارزشمند برود. چند نفر از این جماعت بخود اجازه داده است مروری بر نوشتار با ارزش آقای یوسفی اشکوری تحت عنوان " ما و معضل قانون اساسی" بنماید.

اگر براستی خواها ن آنیم که دموکراسی از آسمان به زمین کشانده شود، وظیفه ما خارج نشینان که رسانه های آزاد را در اختیار داریم، در پاسخ به آن  ١٤ نفر باید بگوئیم که ما نیزهمانند شما، خود را قانون اساسی خواه دموکرات می دانیم  و در راه هدف شما بزرگوران  ما " جبهه مقاومت ملی برای تغییر قانون اساسی"  را سامان داده و قانون اساسی خواهی را تبدیل به یک "گفتمان غالب" در جامعه ترویج خواهیم داد. دقیقا بهمان صورت که  سکولاریزم و حقوق بشر بهمت اکثریت  ایرانیان بصورت یک گفتمان غالب ، توانست خود را حتی به حوزه های علمیه برساند. این بار هم می توان با یک " گفتمان سازی آزاد" غیر هدایت شده از سوی گروهی، نه تنها  "قانون اساسی منحوس  جمهوری اسلامی" را نشانه رفت، بلکه بتوان کارشناسان را تشویق نمود تا بیشتر و بهتر روی این مقوله کار نمایند.

قطعآ آقای اسدی به عنوان یک اقتصاددان و با دسترسی به رسانه های متعدد حق دارند که این بیانیه ننگین را مانند لوح مقدس موسی بر دوش بکشانند و برای مقبولیت آن تلاش نمایند. 

اما ایشان به عنوان یک فرد دموکرات، به من به عنوان یک حقوقدان که بیست سال عضو کانون دادگستری فرانسه بوده ام این اجازه را می دهند که علیه این جرثومه فساد یک دادخواست تنظیم نمایم و آنرا به عنوان آخرین داد خواست زندگی خود تقدیم آن عزیزانی که بصرف ابراز عقیده شجاعانه اشان ، امروز در سیاهچالهای این نظام منحوس بسر می برند، نمایم. 

و این آغاز کار :

(6) بیانیه شماره یک - جبهه مقاومت ملی برای تغییر قانون اساسی - YouTube

آقای اسدی باید بدانند که برای تنظیم  یک دادخواست، یک وکیل نیازمند هیچ سیاه لشگر و حمایتی ، جز همیاری  و همفکری با تعدادی  همکار حقوقی ، که خوشبختانه از میان خیل آنها ، کسانی را انتخاب کرده ام که صد ها بار  بیشتراز من نسبت به این چرثومه فساد کدورت دارند. ما پس از تنظیم این دادخواست  به جمع آوری امضاء در حمایت از آن اقدام نخواهیم کرد، بلکه خطاب به جمیع حقوقدان ایران چه در ایران و چه در خارج از کشور از آنها می خواهیم که اگر مخالفتی با آن دارند، رسمآ اعلام نمایند. به اینصورت همه در می یابند که این داد خواست تا چه پایه دارای وزن حقوقی و از چه توانی برخوردار است .  

مجددآ تکرار می کنم که جبهه مقاومت ملی برای تغییر قانون اساسی در خارج از کشور بهیچ عنوان بصورت یک تشکل نیست، بلکه ترویج " گفتمان قانون اساسی خواهی دموکراتیک" می باشد، اما  به شکرانه تلاش تعدادی از وکلا و حقوقدانان و کارشناسان ساکن در ایران ، قطعآ، این جبهه رسمآ حضور خود را به عنوان یک تشکل سیاسی حقوقی  به جامعه معرفی خواهد کرد.

 همردیف دانستن رضا پهلوی و مجتبی واحدی دراین بیانیه نشانگر آنست  که ملت دیگر نه شیخ می خواهد ونه شاه هر دوآنها غارتگرو فاسد بشمار می آیند. به شکرانه این کیفر خواست قانونی و بر کرسی نشاندن آن در محاکم و افکار عمومی  یکبار برای همیشه ملت، خود را از دست این جرثومه های فساد خلاص و آنها را به زباله دان تاریخ خواهند انداخت.  

آقای اسدی می فرمایند:

سرخوردگان از شاهزاده رضا پهلوی. کم نبودند کسانی که از نامه پشتیبانی نکردند چون در آن اشاره به پیمان ‏نوین رفته بود و ایشان سخت از رضا پهلوی سرخورده بودند. از تجربه خویش می‌گفتند که شاهزاده می‌آید و برمی‌‏انگیزد و می‌رود و دیگر هیچ. نمونه هم می‌آوردند از «بنیاد میهن»، «شورای ملی ایرانیان»، «ققنوس»، «فرشگرد» و ‏نیز نشست و برخاست‌های کوچک و بزرگ برای به راه انداختن ابتکار و طرحی نوین. می‌گفتند که آن همه به کجا ‏رسید که دل مان را به این یکی خوش کنیم؟ و نه این است که «آزموده را آزمودن خطاست»؟

آیا نباید با همین جمع بندی ساده ایشان ، از این چرثومه فساد به عنوان عامل" تفرقه و نفاق" در میان ایرانیان نام برد؟ اگر این جرثومه فساد بویی از شرافت و مردانگی می داشت، می بایست یکبار برای همیشه عرصه سیاست را کنار می گذاشت. اما آیا دیکتاتور صفتان و دیکتاتور پروران با منطق، میدان را خالی می کنند؟

آقای اسدی در اینجا در باره کسانی سخن گفته اند که روزی از طرفداران رضا پهلوی بوده اند. نه آندسته از مخالفان سرسخت ایشان و یا اصولا مخالفان بازگشت نظام پادشاهی به ایران 

 لینک به نوشتار آقای اسدی

دگرباوران: . (degarbavaran.blogspot.com)


۱ نظر:

  1. بیانیه 14 تن در خرداد 1398 بعد از ده سال کوشش های پراکنده و سخنرانی ها در دانشگاه ها و حتی سخنرانی دانشجویان در مقابل خامنه ای در یک کلمه "تغییر قانون اساسی" اعلام شد
    بامُخ های طرفدار شاهزاده در خارج ایران که دکترا در فلسفه دارند، اول 14 تن را 14 معصوم خواندند و یکماه بعد دولت در تبعید تشکیل دادند
    هر چند از جنبش 88 تا کنون ماموریت شاهزاده انحراف هر جنبشی در داخل ایران بوده، مثل شورا و فرشگرد و ققنوس، ولی دولت در تبعید آنقدر نابجا و نادرست بود که دیگر پیگیری نشد
    لذا بعداً طرح "پیمان نوین" که با اصول اتحاد و نافرمانی مدنی آن کسی مخالفتی ندارد، مطرح شد
    ولی متاسفانه با محوریت این آقا
    بارها گفته شده، فرد چه عیاش و فاسد و مال جمع کن باشد، چه مبارز و فرهیخه و باسواد، در هردو حال ممکن است مریض و ناتوان بشود و یا درگذرد و یا فاسد بشود
    لذا گذاشتن فرد روی طرح و علم کردن رهبر کار درستی نیست
    امروز در داخل ایران تنها جنبش زنده همین "تغییر قانون اساسی" است و افرادی که درباره آن سخن گفته اند یا درگذشته و یا در زندان هستند، ولی جنبش از بین نمی رود و هرروز بزرگتر میشود
    بگذارید، در خارج ایران طواف کنندگان محوریت شاهزاده هرچه میخواهند بگویند و بنویسد، چون اثری جز اشمئزا و تنفر در داخل ایران نداشته و نخواهد داشت
    سهراب چمن آرا
    www.ghanoon.org

    پاسخحذف