صفحات

۱۳۹۶ دی ۸, جمعه

پیامد تسلیم طلبی اصلاح طلبان حکومتی و شوریدن احمدی نژاد    


"از حرف حق دفاع باید کرد، حتی اگر از زبان دشمن تو خارج شود، حتی اگر کاملا خلاف منافع تو باشد و حتی اگر با سوء نیت همراه باشد."

احمدی نژاد هر که بوده، هر که امروز می‌خواهد باشد - با هر جرمی و هر اتهامی- باز هم دارای حق شهروندی است. او و همفکرانش حق دارند نظرات خود را آزادانه بیان کنند و حق دارند در برابر هر اتهامی در دادگاه بی طرف، علنی و شفاف از خود دفاع کنند و هیچ چیزی از جزئیات دعوای آنها با قوه قضائیه و بیت رهبری از مردم پنهان نباشد.



دیروز علی خامنه‌ای احمدی نژاد را "کودک" نادانی خواند که هنرش شیشه شکستن است.
" این که فردی مکرر، دستگاهها یا قوای مختلف را مورد حمله و تهمت قرار دهد، هنر نیست، زیرا هر کودکی می‌تواند با یک سنگ، شیشه‌ای را بشکند... البته دستگاه قضایی ما بدون ایراد نیست و بنده از اشکالات قوه قضائیه و قوه مجریه بی اطلاع نیستم... ".


و اما این "معجزه قرن" که به مدت ۸ سال "رهبر" با او هم نظر بود و هم نظری با او کمال "بصیرت" تلقی می‌شد، چرا حالا به یک "کودک" "بی هنر" یا به قول سخنگوی دستگاه قضایی یک فرد روانی که باید به دکتر مراجعه کند تبدیل شده؟ احمدی نژاد وقتی دم از "نابودی اسرائیل" می‌زد و مصوبات شورای امنیت را "کاغذ پاره" می‌نامید و درآمدهای هنگفت و استثنایی دورانی که قیمت هر بشکه نفت بیش از صد دلار بود را برای مقاصد روحانیت و رهبر و سپاه بر باد می‌داد نه "کودک" تلقی می‌شد و نه دیوانه. در آن زمان او رئیس جمهور"پاکدستی" بود که مخالفت با او مخالفت با خود خدا تلقی می‌شد. حالا چرا او را از عرش اعلا به زمین سفلی آورده‌اند و اهل "بصیرت" در تحقیر وی مسابقه گذاشته‌اند؟



این احمدی نژاد، همان احمدی نژاد است با این تفاوت که به هر دلیل و با هر نیتی که در کارش باشد مدتی است به افشای برخی از موارد ستم و فساد دستگاههای حاکم روی آورده است.



او که خود به ضرب و زور تقلب نهادهای تحت نظارت رهبری به ریاست جمهوری رسید و مخالفان آن روزهای خود را که توده‌های میلیونی مردم ایران بودند خس و خاشاک می‌نامید، و خامنه‌ای در حمایت از وی رهبران جنبش سبز را محصور کرد که تا همین امروز هم این بیدادگری ادامه دارد، حالا می‌گوید: "هرکس که بدون رای و رضایت مردم در مقام‌های حکومتی نشسته باشد غاصب است".



می‌گوید: "اگر مردم شما را نمی‌خواهند باید کنار بروید".
می‌گوید: حاکمان مردم را نادان و نفهم می‌دانند، اما این خود آنان هستند که نمی‌فهمند نه مردم (نقل به معنی)
می‌گوید: اگر کسی نظر مخالف نظر رهبر داشت باید بتواند آزادانه آن را بیان کند. (نقل به معنی)
می‌گوید: روسای دستگاه قضا ظالم و غاصب‌اند و باید کنار گذاشته شوند!
می‌گوید در ماجراهایی مثل قتل ستار بهشتی قوه قضائیه و رئیس آن مسئوولیت مستقیم برعهده دارند. و بالاخره آن که می‌گوید مطابق قانون باید به اتهامات او و همکارانش در دادگاههای علنی و شفاف رسیدگی شود.



او بطور مستقیم از قوه قضائیه و غیرمستقیم از خودکامگی خامنه‌ای انتقاد می‌کند. اگر سابقه حمایت مستقیم ۸ ساله خامنه‌ای از او در کار نبود و اگر او از برخی از اسرار سران نظام مدرک نداشت تاکنون صدبار به زندان افتاده بود. هرچه احمدی نژاد در راهی که امروز در پیش گرفته مصرتر می‌شود دو واژه کلیدی سرکوبهای سالهای اخیر یعنی "بصیرت" و "فتنه" که ورد زبان خامنه‌ای و گماشتگان نزدیک وی بود و هست جنبه منفی تر و تخریبی تری علیه آنان پیدا می‌کنند.



اصلاح طلبی که آزادیخواه و حق مدار باشد نمی‌تواند در دعوای میان احمدی نژاد و دستگاه قضایی جمهوری اسلامی سکوت و بی طرفی پیشه کند، چه رسد به آن که در این دعوا قوه قضائیه را به سرکوب و خفه کردن صدای احمدی نژاد ترغیب کند.



روزنامه جمهوری اسلامی در حمایت از خفه کردن صدای احمدی نژاد می‌نویسد: "متاسفانه رویه غلطی مدتی است به وجود آمده که در قبال کج روی‌ها و تضعیف پایه‌های نظام و انقلاب آن هم توسط خودی‌ها، آن قدر بی توجهی و تعلل و بهانه تراشی‌های بی منطق می‌شود و هیچ برخوردی صورت نمی‌گیرد تا رهبری انقلاب مجبور به دخالت شوند و آن وقت همه بسیج می‌شوند ولی توجه ندارند این نهادها و مسئوولین فلسفه وجودیشان صیانت از حریم رهبر و انقلاب است و باید به موقع مشکلات را بفهمند و عمل کنند. "



"درهمین قضیه تهمت پراکنی و شایعه سازی رئیس جمهور سابق و زیر سئوال بردن همه دستگاهها و مسئوولین و ایراد تهمت واضح به آنها، علیرغم اینکه رسانه ها- از جمله رسانه حاضر- با چاپ صدها مقاله متولیان امر را به برخورد و پاسخگویی و پاسداشت سرمایه گرانقدر اعتماد ملی و بستن زبان دشمنان ترغیب می‌نمود ولی با کمال حیرت بهانه هایی مثل اینکه گذاشته‌ایم خودش سرعقل بیاید... حکمتی در عدم برخورد است! کامپیوتری است که نرم افزارش را نداریم و نمی‌توانیم دستش بزنیم... اگر برخورد شود تقویت جناح مقابل است و... این گونه حرفها اجازه دادند آن فرد بقدری پیش برود که از موضع اپوزیسیون و مثل آدمی که هشت سال هیچ کاره بوده و همه مجرم بوده‌اند غیر از او و دولت پاکدستان! رجز خوانی کند و با سکوت مخاطبانش میدان بیشتری بیابد که کار به این جا برسد. "



عباس عبدی نیز در گفتگو با خبر آن لاین، به جای آن که اگر جسارت آن را ندارد که انتقادهای احمدی نژاد به دستگاه قضایی را تایید کند، دست کم از خواست احمدی نژادی‌ها برای برگزاری دادگاه علنی دفاع کند، از عدم قاطعیت دستگاه قضا در برابر افشاگری و ادعاهای احمدی نژاد انتقاد می‌کند و قوه قضائیه را بخاطر عدم برخورد قانونی با احمدی نژاد سرزنش می‌کند:



"ظاهرا آقای احمدی نژاد و دوستان‌شان گمان می‌کنند که هنوز هم به عنوان قوه مجریه یک طرف هستند و یک طرف هم دستگاه قضایی و دیگرانی هستند که در برابر آنها قرار گرفتند. در این صورت طبعا چنین فکر می‌کنند که می‌توانند با این حساب بین خودشان بازی و یارگیری کنند و نیروهایی را به وجود بیاورند... " این که می‌گویند یک حکمتی در کار است که فعلا برخورد نمی‌کنیم هرچه می‌می‌خواهد باشد یک اصل را این وسط مخدوش می‌کند و آن این است که افراد در برابر قانون مساوی نیستند و دستگاه قضایی می‌تواند با برخی افرادی که متهم می‌داند، برخورد نکند"... (عباس عبدی گفتگو با خبر آنلاین- چهارشنبه ششم دیماه).



مخالفان خودکامگی ولایت مطلقه فقیه و منتقدان دستگاه قضایی با سکوت در قبال این ماجرا به این بهانه که احمدی نژاد عوامفریب است یا گذشته ننگینی دارد نمی‌توانند از خود سلب مسئوولیت کنند.



این که اصلاح طلبان بطور کلی در این دعوا سکوت کرده و یا بدتر از آن خامنه‌ای و دستگاه قضایی را به سرکوب احمدی نژاد ترغیب می‌کنند چه معنایی مگر تسلیم اصلاح طلبان به شرایط موجود و همدستی آنان با ستم و سرکوب ولایت مطلقه و دستگاه قضایی تحت نظارت آن می‌تواند داشته باشد؟ اتفاقا همین تسلیم طلبی است که پرچم مبارزه با بیدادگری و فساد را به دست احمدی نژاد می‌دهد و اصلاح طلبان را به همدستان بی خاصیت ولایت مطلقه فقیه بدل می‌کند. تاریخ از این رفتار اصلاح طلبان تحت عنوان "همدستی با سرکوب" یاد خواهد کرد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر