صفحات

۱۳۹۶ خرداد ۱۶, سه‌شنبه

4

فراز و فرود جنبش های اجتماعی

سعید مدنی
توضیح: این مطالب برگرفته از مصاحبه دکتر سعید مدنی با نشریه ایران فردا شماره سی ام است:
* باید بین کنش جمعی و جنبش اجتماعی تفاوت قایل شویم. هر کنش جمعی، جنبش اجتماعی نیست. اگر به خاطر داشته باشید شبی که خبر سهمیه‌بندی و گران شدن بنزین منتشر شد، عده‌ای به برخی از پمپ بنزین‌های تهران حمله و حتی یکی دو پمپ را به آتش کشیدند و در جریان این واقعه شعارهایی علیه دولت و گران شدن بنزین دادند. 
فردای آن شب دیگر خبری از این جمعیت نبود. آن واقعه یا حادثه را هرگز نمی‌توان جنبش اجتماعی (Social Movement) نامید بلکه بیشتر باید به آن عنوان شورش (Rebellion) داد. جنبش اجتماعی کنش جمعی مستمر است و نه یک واقعه یا حادثه مقطعی. شورش‌ها می‌توانند مرحله ابتدایی جنبش باشند، اما جنبش نیستند.
* کنش جمعی منجر به شکل‌گیری مجموعه‌ای از روابط و تعاملات شده ، در فرآیند حرکت خود به تدریج از نمادها، سنت‌ها و ارزش‌های ویژه، مطالبات و شعارهایی برخوردار می‌شود، که به شکل‌گیری هویت منجر خواهد شد. هویت، بیانگر رابطه میان تجربه جمعی و فردی در کنش جمعی است. هویت موجب یکی‌سازی و نه یکسان‌سازی، اعتماد و تعمیق پیوندها می‌شود. کنش جمعی، با دست‌یابی به هویت، “ما”یی می‌سازد که از “دیگران” (ضد جنبش) متمایز است.
* سازماندهی و تشکیلات یک فن است که دائماً و در طول زمان دستخوش تحول و دگرگونی شده است. نسل نو مدل‌های سازماندهی، حاصل نقد دوره‌های پیشین است و البته همان‌طور که آنتونیو نگری گفته است محصول روابط تولید در هر عصر است. واقعیت آن است که الگوهای مقاومت از دهه‌ها پیش مبتنی بر سازماندهی هرمی بوده‌اند. این الگو فجایعی به بار آورده و پس از پیروزی جنبش‌ها، به باز تولید روابط غیردمکراتیک و استبداد منجر شده است. نمونه‌هایی از این آثار نامطلوب را در تجربه انقلاب اسلامی و همین طور سازمان مجاهدین می‌بینیم.
* با توجه به توسعه تکنولوژی‌های ارتباطی جدید، به ویژه شبکه‌های ارتباطی سازمان‌های شبکه‌ای برای دسترسی به اطلاعات و اتخاذ تصمیم‌گیریها‌ی جمعی به امکانات قابل توجهی دست‌یافته‌اند. اینترنت نقش مهمی در ساز و کارهای تصمیم‌گیری و هویت‌سازی جنبش‌های اجتماعی دارد. یکی دیگر از کارکردهای بسیار مهم اینترنت، شبکه‌سازی و سازماندهی فعالان و هواداران در درون جنبش‌های اجتماعی است.
* فضای مجازی از قابلیت بالایی برای ایجاد ائتلاف و هماهنگ‌سازی اهداف و تاکتیک‌های مبارزاتی برخوردار است. بنا بر نظر آلن تورن، در جهان مدرن، بدون بحث و گفتگوی دموکراتیک در حوزه عمومی، فرهنگ دموکراتیک، انتقادی و اعتراضی نمی‌تواند شکل بگیرد. با این امکانات در سال‌های اخیر به کمک استفاده از فنّاوری‌های ارتباطی جدید، به ویژه اینترنت، جنبش‌ها افکار عمومی را شکل داده‌اند، آگاه ساخته‌اند یا علیه مسئله خاصی جهت داده‌اند.
* فعالان در سازمان شبکه‌ای به مدد تکنولوژی‌های ارتباطی جدید و رشد توانایی‌های عمومی برای گفتگو و برقراری ارتباط، از سطح مشارکتی به مراتب عمیق‌تر و اثرگذارتر برخوردار شده‌اند. تقویت و توسعه دمکراسی گفتمانی درون جنبش‌های اجتماعی جدید، محصول این سازمان شبکه‌ای است که قبلاً ناممکن بود.
* در حالی‌که شبکه‌سازی اجتماعی و دستیابی به هماهنگی در دنیای واقعی و تحت رژیم‌های آمرانه به غایت دشوار است، فضای مجازی این امکان را در اختیار کاربران اینترنتی گذاشته است تا به شکل‌گیری ارتشی از جوانان ناراضی در فضای واقعی کمک کند
*  وجوه تمایز جنبش‌های قدیم (کلاسیک) و جدید عبارت اند از:جنبش‌های کلاسیک از ماهیت طبقاتی یا وابستگی به گروهی خاص برخوردارند، در حالی‌که نوع جدید آنها، هویت محور، جمعی و غیروابسته به طبقه‌ای خاص بوده و ائتلافی از چند طبقه، قشر و هویت هستند. جنبش‌های کلاسیک اعلب خشونت آمیز بوده‌اند، حال آنکه جنبش‌های جدید، اغلب مسالمت‌آمیز و کمتر خشونت‌آمیز هستند.
* در جنبش‌های جدید ترجیح می‌دهند به جای رهبری از واژه مدیریت استفاده کنند. در سازمان شبکه‌ای هم شخصیت‌های محبوب، برجسته و قابل اعتماد وجود دارندکه مایل به انفعال بدنه جنبش در برابر خودشان نیستند، لذا آنها را به تفکر، تعمق، نقد و جستجوی راه‌حل فرا می‌خوانند. به این ترتیب بدنه جنبش در پروسه تلاش برای مشارکت در پیشبرد جنبش، ارتقاء یافته و رشد میکند.
* جنبش‌های جدید به شدت، رسانه‌ای هستند و به طور عمده به فنّاوری‌های جدید یعنی ماهواره‌ها و اینترنت وابسته هستند. می‌توان گفت اینترنت برای جنبش‌های اجتماعی جدید کارکردهای مهم شناختی، تبلیغاتی، هویت‌سازی، شبکه‌سازی و سازماندهی اعتراضات را داشته است.
* مطمئنا میزانی از همبستگی بین جنبش‌های اجتماعی جدید و دمکراتیزاسیون وجود دارد، اما این به معنای آن نیست که لزوماً جنبش‌های اجتماعی به دمکراتیزاسیون ختم می‌شوند. شواهد مبنی بر آنکه جنبش‌های اجتماعی به کودتا یا ظهور یک مستبد یا افزایش نابرابری ختم شده باشند، کم نیست. تجربه مصر و بسیاری از کشورها در جریان بهار عربی پیش روی ما است. اما در عین حال نباید فراموش کرد که امروزه شاهراه دمکراتیزاسیون، به ویژه در کشورهای استبدادی و نیمه دمکراسی‌ها، از مسیر جنبش‌های اجتماعی می‌گذرد.
* آیا جنبش‌های اجتماعی ممکن است رادیکالیزه شوند و با چشم‌پوشی از دمکراتیزاسیون به انقلاب رو آورند؟ پاسخ مثبت است، با این توضیح که در دنیای امروز احتمال وقوع این وضع کمتر از همیشه است. زیرا دانش بشری و ذهنیت تاریخی اغلب جوامع تأیید می‌کند که انقلاب‌ها کارنامه قابل قبولی برای دمکراتیک‌سازی یا حتی تحقق عدالت نداشته‌اند. به علاوه مسیر انقلاب‌ها خونین، پرهزینه و سرشار از خشونت است، که به نظر می‌رسد با فرهنگ غالب افکار عمومی در سطح ملی و جهانی همخوانی نداشته باشد.
* اگرچه اصطلاح “جنبش‌های اجتماعی” اغلب به کنش‌های جمعی دمکراتیک نسبت داده می‌شود، اما مصادیقی از جنبش‌های ارتجاعی مثل جنبش فاشیسم در آلمان و ایتالیا را نیز داریم. در سال‌های اخیر پوپولیست‌ها سعی کردند، برای ایجاد بدنه اجتماعی، چنین تجاربی را تکرار کنند. برای مثال احمدی‌نژاد چنین پروژه‌ای را دنبال می‌کرد که خوشبختانه موفق نبود. در انتخابات اخیر قالیباف، با کپی‌برداری از جنبش وال‌استریت، تلاش کرد جنبش ۹۶ درصدی ایجاد کند، که آن هم خوشبختانه نتوانست موفق شود. این‌ها همه نشان‌دهنده رشد نسبی جامعه ایران است.
* جنبش‌های ارتجاعی تلاش می‌کنند با شعار تغییر، جامعه مدنی را با خود هم‌سو کنند، اما مشابه شعار و ادعای کمپین رییسی در انتخابات ریاست جمهوری ، جهت تغییر آنها کاملاً ارتجاعی و ضد دمکراسی، عدالت و توسعه است. علاوه بر این، گرایش‌های رادیکال و مخالف مذاکره و گفتگو نیز در جنبش‌ها، مانع شروع دمکراسی‌سازی می‌شوند و با میانه‌روها در جنبش مخالفت می‌کنند.
* نظام‌های سیاسی کارکرد دوگانه‌ای در روند دمکراسی‌سازی دارند. زیرا تا زمانی که یک دست و متمرکز هستند در مقابله با جنبش‌ها جز به سرکوب نمی‌اندیشند، اما به تدریج و با رشد جنبش‌ها گرایشی درون آنها شکل می‌گیرد که راه‌حل بحران‌های پی در پی و منازعات را گفتگو و مصالحه می‌بیند. برای پیشبرد دمکراسی و در فرآیند دمکراتیزاسیون، تقویت این بخش از نظام‌های سیاسی از اهمیت برخوردار است. در این صورت تغییر تعادل درون نظام‌های سیاسی به سود میانه‌روها و حامیان گفتگو در جامعه مدنی و نظام سیاسی، راه را به سوی دمکراسی هموار می‌سازد.
* باید بین کنش جمعی و جنبش اجتماعی تفاوت قایل شویم. هر کنش جمعی، جنبش اجتماعی نیست. اگر به خاطر داشته باشید شبی که خبر سهمیه‌بندی و گران شدن بنزین منتشر شد، عده‌ای به برخی از پمپ بنزین‌های تهران حمله و حتی یکی دو پمپ را به آتش کشیدند و در جریان این واقعه شعارهایی علیه دولت و گران شدن بنزین دادند. فردای آن شب دیگر خبری از این جمعیت نبود. آن واقعه یا حادثه را هرگز نمی‌توان جنبش اجتماعی (Social Movement) نامید بلکه بیشتر باید به آن عنوان شورش (Rebellion) داد. جنبش اجتماعی کنش جمعی مستمر است و نه یک واقعه یا حادثه مقطعی. شورش‌ها می‌توانند مرحله ابتدایی جنبش باشند، اما جنبش نیستند.
* کنش جمعی منجر به شکل‌گیری مجموعه‌ای از روابط و تعاملات شده ، در فرآیند حرکت خود به تدریج از نمادها، سنت‌ها و ارزش‌های ویژه، مطالبات و شعارهایی برخوردار می‌شود، که به شکل‌گیری هویت منجر خواهد شد. هویت، بیانگر رابطه میان تجربه جمعی و فردی در کنش جمعی است. هویت موجب یکی‌سازی و نه یکسان‌سازی، اعتماد و تعمیق پیوندها می‌شود. کنش جمعی، با دست‌یابی به هویت، “ما”یی می‌سازد که از “دیگران” (ضد جنبش) متمایز است.
* سازماندهی و تشکیلات یک فن است که دائماً و در طول زمان دستخوش تحول و دگرگونی شده است. نسل نو مدل‌های سازماندهی، حاصل نقد دوره‌های پیشین است و البته همان‌طور که آنتونیو نگری گفته است محصول روابط تولید در هر عصر است. واقعیت آن است که الگوهای مقاومت از دهه‌ها پیش مبتنی بر سازماندهی هرمی بوده‌اند. این الگو فجایعی به بار آورده و پس از پیروزی جنبش‌ها، به باز تولید روابط غیردمکراتیک و استبداد منجر شده است. نمونه‌هایی از این آثار نامطلوب را در تجربه انقلاب اسلامی و همین طور سازمان مجاهدین می‌بینیم.
* با توجه به توسعه تکنولوژی‌های ارتباطی جدید، به ویژه شبکه‌های ارتباطی سازمان‌های شبکه‌ای برای دسترسی به اطلاعات و اتخاذ تصمیم‌گیریها‌ی جمعی به امکانات قابل توجهی دست‌یافته‌اند. اینترنت نقش مهمی در ساز و کارهای تصمیم‌گیری و هویت‌سازی جنبش‌های اجتماعی دارد. یکی دیگر از کارکردهای بسیار مهم اینترنت، شبکه‌سازی و سازماندهی فعالان و هواداران در درون جنبش‌های اجتماعی است.
* فضای مجازی از قابلیت بالایی برای ایجاد ائتلاف و هماهنگ‌سازی اهداف و تاکتیک‌های مبارزاتی برخوردار است. بنا بر نظر آلن تورن، در جهان مدرن، بدون بحث و گفتگوی دموکراتیک در حوزه عمومی، فرهنگ دموکراتیک، انتقادی و اعتراضی نمی‌تواند شکل بگیرد. با این امکانات در سال‌های اخیر به کمک استفاده از فنّاوری‌های ارتباطی جدید، به ویژه اینترنت، جنبش‌ها افکار عمومی را شکل داده‌اند، آگاه ساخته‌اند یا علیه مسئله خاصی جهت داده‌اند.
* فعالان در سازمان شبکه‌ای به مدد تکنولوژی‌های ارتباطی جدید و رشد توانایی‌های عمومی برای گفتگو و برقراری ارتباط، از سطح مشارکتی به مراتب عمیق‌تر و اثرگذارتر برخوردار شده‌اند. تقویت و توسعه دمکراسی گفتمانی درون جنبش‌های اجتماعی جدید، محصول این سازمان شبکه‌ای است که قبلاً ناممکن بود.
* در حالی‌که شبکه‌سازی اجتماعی و دستیابی به هماهنگی در دنیای واقعی و تحت رژیم‌های آمرانه به غایت دشوار است، فضای مجازی این امکان را در اختیار کاربران اینترنتی گذاشته است تا به شکل‌گیری ارتشی از جوانان ناراضی در فضای واقعی کمک کند
*  وجوه تمایز جنبش‌های قدیم (کلاسیک) و جدید عبارت اند از:جنبش‌های کلاسیک از ماهیت طبقاتی یا وابستگی به گروهی خاص برخوردارند، در حالی‌که نوع جدید آنها، هویت محور، جمعی و غیروابسته به طبقه‌ای خاص بوده و ائتلافی از چند طبقه، قشر و هویت هستند. جنبش‌های کلاسیک اعلب خشونت آمیز بوده‌اند، حال آنکه جنبش‌های جدید، اغلب مسالمت‌آمیز و کمتر خشونت‌آمیز هستند.
* در جنبش‌های جدید ترجیح می‌دهند به جای رهبری از واژه مدیریت استفاده کنند. در سازمان شبکه‌ای هم شخصیت‌های محبوب، برجسته و قابل اعتماد وجود دارندکه مایل به انفعال بدنه جنبش در برابر خودشان نیستند، لذا آنها را به تفکر، تعمق، نقد و جستجوی راه‌حل فرا می‌خوانند. به این ترتیب بدنه جنبش در پروسه تلاش برای مشارکت در پیشبرد جنبش، ارتقاء یافته و رشد میکند.
* جنبش‌های جدید به شدت، رسانه‌ای هستند و به طور عمده به فنّاوری‌های جدید یعنی ماهواره‌ها و اینترنت وابسته هستند. می‌توان گفت اینترنت برای جنبش‌های اجتماعی جدید کارکردهای مهم شناختی، تبلیغاتی، هویت‌سازی، شبکه‌سازی و سازماندهی اعتراضات را داشته است.
* در جریان اصلاح‌طلبی باید بین دو استراتژی رفرمیسم و دمکراتیزاسیون یا دمکراسی‌سازی تفاوت قایل شد. گرایش اول تنها به حضور اصلاح‌طلبان در منصب قدرت می‌اندیشد و اصلا اصلاح‌طلبی را معادل حضور در قدرت می‌داند. معنی این برداشت سراسر خطا، این است که آقای خاتمی تا زمانی که رئیس جمهور بودند اصلاح‌طلبند و بعد از آن اصلاح‌طلب نیستند، مگر آنکه دوباره رئیس جمهور شوند.
* همین جریان ملی مذهبی را ببینید، پس از انقلاب همیشه بیرون از قدرت، اما اصلاح‌طلب بوده است، شما اصلاح‌طلب‌تر از زنده یاد مهندس سحابی سراغ دارید؟ یادتان هست که در همان شرایط بحرانی و داغ اعتراضات سال ۱۳۸۸، خطاب به اپوزیسیون خارج از کشور نامه نوشت و توصیه کرد از رادیکالیزه کردن جنبش سبز پرهیز کنند.
* حامیان دمکراسی‌سازی حضور اصلاح‌طلبان در هر دو حوزه قدرت و جامعه مدنی را ضروری و الزامی می‌دانند و بین این دو نه تنها تعارضی نمی‌‌بینند، بلکه آنها را مکمل هم می‌دانند. اتفاقاً، این گرایش با نقد جنبش اصلاحات و تجربه سال‌های ۱۳۸۴-۱۳۷۶ به این جمع‌بندی رسیده است.
* نقطه‌ضعف جنبش اصلاح‌طلبی، تقلیل آن به جناح اصلاح‌طلب درون نظام بود. در حالی‌که جنبش، حاصل کنش جمعی در جامعه مدنی است. جنبشی که پس از انتخابات ۱۳۸۸ شکل گرفت و هنوز هم تداوم دارد، نه تند بود و نه کور. بر عکس بیش از آنکه تصور می‌شود آرام، مدنی و مبتنی بر عقلانیت بود. اگر نبود که تا حالا حیات و بقا نداشت.
* حوادث و وقایع اجتماعی را نمی‌توان جراحی کرد و کنار گذاشت. وقایع و جنبش اعتراضی پس از ۱۳۸۸ تا اطلاع ثانوی کابوس اقتدارطلبان، مفسدین و دشمنان جامعه مدنی است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر