دکتر فیروز نجومی
یکی از دگرگونی هایی که در دوران ولایت فقیه، مظهر اسلام ناب محمدی، بوقوع پیوسته است، برون رفت دین از درون است. این بدان معناست که تمامی اجزا و عناصر دین از توحید و نبوت گرفته تا احکام شریعتی، از جمله آداب عبادت و شکرگزاری، باید ها و نباید ها و یا حلال ها و حرام ها که در نهاد ما، در احساسات و عواطف ما کاشته شده اند، در سیاست و قدرت عینیت یافته اند. این حتی بیشتر مصداق دارد وقتی نسلی را در نظر بگیریم که تحت حاکمیت دین پا بعرصه وجود گذاشته اند. اما، برغم عینیت یافتن دین در قدرت و یکی شدن شمشیر و شریعت، برغم خونی که از آستین اسلام و مظهر آن ولایت، فرو میچکد، نشانه های چندانی دال بر رهایی از چنگال فریب مضاعف دین و قدرت نه تنها در میان مردم ساده دل بلکه در جماعت فرهیخته و نخبه نیز بچشم نمیخورد.
در چنین شرایطی، شرایطی که تعصب به آنچه از اجداد خود بارث برده ایم، چشمها را نابینا و دلها را مایوس نموده است، براستی تدبیر چیست؟ آیا میتوان بسرنگونی دین و یا قدرت و یا هردو باهم اندیشید؟ آیا میتوان به جامعه ای اندیشید رها از بندهای اسارتبار آئین اسلامی، و یا رها از "فریب " و "ریاکاری"؟ آیا میتوان جامعه ای آزاد و دمکراتیک با وجود ولایت و فقاهت، منشا پس رفت و سیه روزی و تیره بختی، بنا نهاد، جامعه ایکه فرمانبر بر مسند فرمانروایی بر خونشتن بنشیند؟
شاید تدبیر آ ن نیست که الله و رسول و امام را از درون خود پاک زدایی نماییم بلکه مهم آن است که به خلع حکومت الله در بیرون از خود بپا خیزیم. در این راستا میتوانیم از تجربیات تاریخی نیز درسهایی بیاموزیم. مثلا از لوتر، کیشیشی که دین مسیحیت را بدو شقه، کاتولیک کلیسا محور، و پروتستان خدا محور، تقسیم نمود الگو بگیریم، الگویی که به تعبیر مارکس، ایمان به اقتدار را با بازگرداندن اقتدار به ایمان، مسیحت را دگرگون ساخت( نقد فلسفه ی قانون هگل، 258). ما نیز باید اقتدار الله و شریعت را از عرصه عمومی به عرصه خصوصی و یا عرصه ایمان برانیم.
باور و ایمان ما به خدا بعنوان یک خالق که به نوع بشر اراده آزاد بخشیده است، باید جانشین خداوندی گردد که ذاتا فرمانروا ست، خداوندی که بی همتا، "شارع،" حاکم مقتدر و مطلق است، خداوندی که مظهر آن ولایت و یا خلافت است، خداوندی که هیچ نخواهد و نجوید مگر اطاعت و فرمانبری، خداوندی که عینیت یابد در کیفر دهی و کین خواهی در نهایت خشم و خشونت و بیرحمی. باور به اسلام بعنوان دین صلح و کیش انسان دوستی از ساده دلی برخیزد و جهالت.
در چنین شرایطی، تدبیر آن نیست که مسئولیت را از دوش دین بر گیریم و بر دوش سیاست بگذاریم. ما باید بتوانیم الله را مناسب با شرایط موجود تراش دهیم. ما باید چهره کریه الله ای که ولایت و خلافت جلوه آن است به مردم الله پرست نشان دهیم تا بتوانند الله را فراخور حال خود بسازند. دوران مماشات با دین اسلام دیر زمانی است که بسر آمده است. ما نمیتوانیم اسلام را از ترس برچسب "اسلام هراسی" از خشونت های خونبار و انتقام ستانی ای که جان هزاران هزار انسان بیگناه را روزانه میگیرد، تبرئه نماییم.
اما سیاست و فرصت طلبی اجازه نمی دهد که این نبرد آغاز گردد. یکی آیه ی یاس میخواند که این چه تدبیری ست که تاریخ شهادت بر نا ممکن بود آن میدهد. مگر میتوان دین را نیز "نو" کرد. دیگری ما را به دوران ماقبل اسلام باز میگرداند که نشان بدهد که قبل از ظهور الله در صحنه ی فرهنگ ما، ایرانیان بنده و عبد شاهان بوده اند و بهمین دلیل ادامه یافته است. که خشم ساده دلان باورمند را چگونه پاسخ گوییم؟ البته که ایراد تی از این نوع بیانگر چیزی نیست مگر هراس از وارد شدن در میدان کار زار سلب اقتدار از الله و جلوه آن ولایت.
برای ما ایرانیان این کارزار یک ضرورت تاریخی ست. بر ماست که تاریخ را بسازیم و به حکومت الله بر روی زمین برای همیشه خاتمه دهیم. این جبهه، یک جبهه ی اختصاصی نیست. هر کس که به سر افرازی عقل و خرد و غرایز بشر اعتقاد دارد میتواند با حفظ تمام باورها و ارزشهای خود وارد میدان نبرد با حکومت دین شود، دینی که نهایتا دین فرمانروایی و فرمانبری ست، دین تسلیم است و اطاعت، دینی که فراخور زندگی تازیان بادیه نشین صحرای سوزان عربستان در دوران بدویت بوده است، دینی که نشان داده است خصم آشتی ناپذیر زمان است .
در کار زار با حکومت الله هم دینداران میتواند شرکت کنند و هم بی دینان هم شاه پرستان میتوانند ورود یابند و هم جمهوری خواهان و نیز هم سبز ها و هم قرمزها، هم چپ ها، هم دمکراتها و لیرالها، ملی ها و ملی- مذهبی ها. این جنبش پای نگیرد اگر به بندگی خود آگاه نگردیم، یعنی که تا زمانیکه فرمانبری و اطاعت را دون شان انسان ندانیم و یدان ایمان نیاوریم، نظام بندگی بر اساس امامت و ولایت ادامه خواهد یافت، کسی چه میداند، شاید تا قیامت و یا تا ظهور امام عج، امامی که قرار است حسابرسی بشر را آغاز کند، شمشیر بر کشد، خون بسیاری را بریزد، فساد و ظلم و بی عدالتی را از بیخ و بن برکند و جامعه ای سراسر نیک بختی و رفاه برپا نماید. دوران انتظار بسر آمده است. باید بپا خواست و قیامت را اعلام نمود.
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
fmonjem@gmail.com
firoznodjomi.blogpost.com
rowshanai.org
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر