هرمز شریفیان
روند رخدادهای سیاسی و البته فرهنگی، اقتصادی و …به سمت و سویی میرود که استخوان خورد شدههای سیاسی و دلسوزان مردم، آیندهی خوب و رو به آرامشی برای کشور و مردم متصور نیستند. در زمینهی اقتصادی که البته ارتباط مهمی با اخلاق دارد، با موضوع دامنهدار فیشهای حقوقی و فسادهای مالی گسترده روبرو بودیم تا جایی که وزیر اقتصاد دولت روحانی زبان به عذرخواهی گشود و از عزم دولت برای برخورد با چنین افعالِ مفسدانهای خبر داد.
هرچند که روند سوء استفادههای کلان دولتی به کارکردهای قانونشکنانهی دولت قبلی باز میگردد و سیر صعودی اختلاس به عملکرد کسانی ارتباط دارد که هنوز برخورد مناسبی با آنان صورت نگرفته، اما باید پذیرفت که دولت تدبیر نیز در این سه سالهی گذشته وقت کمی برای پرداختن به این موضوع نداشته و میبایست زودتر از اینها دست مفسدان را رو میکرد.
نقد به مجموعهی دولت و همراهانش آنجا بیشتر میشود که «وزیرزادهها» آنجا که باید اشتباهات را گردن بگیرند ـ گردن فرازی کرده و دریافتیهای نامتعارف «ابوی گرام» را «حق وی از سفرهی انقلاب» تعبیر میکند. اگر قرار باشد چنین تفکر «طلبکار مآبانهای» روی صندلی مجلس بنشیند و بدتر از آن، خود و خانوادهاش را محق برای دریافت چنین پولهایی از جیب مردم بداند ـ از حالا باید فاتحهای هم برای لیست امید خواند.
همین چندی پیش بود که نخست وزیر کشور نروژ به دلیل چند دقیقه استفاده از اینترنت محل کارش که به امور شخصی پرداخته بود از سمت خود استعفا داد و در پاسخ به افکار عمومی نهتنها بارها پوزش خواست بلکه مدعی نشد که این استفاده ـ حق مسلم اوست که از سفرهی مردم برداشت کرده است.
در صفحهای دیگر، روند برخورد غیر قانونی با فعالان و کنشگران مدنی ـ سیاسی و روزنامهنگاران همچنان ادامه دارد. این در حالی است که طبق قانون باید روند پروندههای آنان به سمت و سویی دیگر برود که این اتفاق با وجود تایید و تاکید رهبر جمهوری اسلامی هنوز محقق نشده است.
«نرگس محمدی»، نایب رییس کانون مدافعان حقوق بشر در وضعیت خطرناکی قرار دارد که ناشی از اعتصاب غذای وی در اعتراض به اجازه ندادن برای صحبت تلفنی با فرزندانش است. نرگس محمدی از بیماریهای خطرناک و گوناگونی رنج می برد که اعتصاب غذا، حکم شلیک مستقیم را برای او دارد.
این روند در خصوص «عیسی سحرخیز»، روزنامهنگار مستقل نیز به نحوی دیگر در جریان است که پاییز پارسال تحت عنوان «نفوذ» به همراه چند روزنامهنگار دیگر بازداشت و زندانی شده است. وی پس از نزدیک به سه ماه بازجویی بهخاطر بیماریهای قلبی و کلیوی حاد به بیمارستان منتقل شد و پس از کش وقوسهای فراوان و حدود ۵ ماه بلاتکلیفی قرار است طی روزهای آتی به دادگاه برود.
این درحالی است که سحرخیز هزینهی خورد و خوراک سه نفر مراقبش را باید از جیب خود بپردازد و علاوهبر آن، شرکت بیمهای که وی را تحت پوشش دارد اعلام کرده که دیگر هزینههای بیمارستانی وی را پرداخت نخواهد کرد.
«احسان مازندرانی» نیز شرایطی بهتر از آنان ندارد و در سنین جوانی باید بین زندان و بیمارستان در رفت و آمد باشد و سلامتی خود را در حالی از دست بدهد که قانون برای این قبیل متهمان حق و حقوقی در نظر گرفته که در بارهی آنان اجرا نمیشود.
صفحات دیگر این پرونده پُر است از ایرادات و اشکالات ریز درشت که مردم ایران روزانه و بهطور متناوب با آن روبرو هستند، از مشکلات آموزشی، پزشکی، زیست محیطی و فرهنگی گرفته تا معضلات پرشمار بیکاری، فقر، اعتیاد و فحشا که در حال نابود کردن ساختارهای اخلاقی جامعه است.
آنچه موجب تحیر است این است که مسوولان و مدیران رده بالای نظام بلاخره قرار است چه تاجی بر سر مردم بزنند و راه برون رفت از این همه گرفتاری، رنج و مشکلات را قرار است چگونه نشان دهند.
صاحبنظران و کارشناسان دلسوز تا کی باید حنجره بدرند و ایرادات گوناگون حوزههای تخصص خود را گوشزد کنند و مسوولان به راحتی این نصایح و راهکارهای مشفقانه را پشت گوش بیندازند و نشنیده بگیرند.
نقشهی راه و ترسیم سیاستهای کلان راهبردی در کدام اتاق فکر برنامهریزی و اجرا میشود که مردم را به چنین حال و روزی انداخته است.
قسمت خردورز نظام باید خودِ بیشتری نشان دهد و صلابت مضاعفی در برخورد با بیخردیها در پیش گیرد. معقولان حکومت باید برای خود نقش بیشتری قائل شوند و از سایه بیرون آمده و اشکالات این بیراهه را اصلاح کنند.
آنچه میتوان متصور بود این است که روحانی، همکاران و همفکرانش در سربالایی تندی قرار گرفتهاند که بالا رفتن از آن عزمی جزم میخواهد. گاهی تصور میشود که این عزم آنچنان هم جزم نیست و تدبیریون و اعتدالیون هم ارادهی چندانی برای اصلاح این بیراهه ندارند که اگر چنین است و عزم و ارادهای برای اصلاح این راه ندارند، بدانند؛ راهی که میروند به ترکستان است!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر