فیروز نجومی
سپانلو را سپاس که "مرد امروز* " را "مرد همیشه " نامید. اما، براستی کیست مرد امروز، مرد همیشه، مرد فر دا، مرد آینده؟ کیست این مرد بی زمان، این مرد فنا ناپذیر، مردی که فراسوی تاریخ است؟
مرد امروز، مردی ست که غل و زنجیر ارزشهای کهنه و پوسیده را میگسلد از دست و پای ملتی که به ذلت و خواری خویش نا آگاه است و به اسارت و بندگی برضایت گردن نهاده است. مرد امروز، مردی ست هیچ نجوید مگر نجات ملت از ظلم و ستم دین و قدرت، فقر و عقب ماندگی، سیاهی و تاریکی، و خرافات و موهوم پرستی. مرد امروز زاینده روشنایی ست.
مرد امروز نه مجیز قدرت میگوید و نه تملق ملت و نه چشم انتظار به تولد گذشته میدوزد. نه ریاضت کش است و نه زهد فروش. نه پیشانی اش کبره بسته است از سجده های طولانی به امید رستگاری. مرد امروز نه سر بر مهر تسلیم و اطاعت نهد و نه هرگز در برابر هیچ خدایی خود بشکند و به حقارت و ذلت انسان اعتراف کند. مرد امروز مردی ست که نه میگوید به قهر و قدرت و ولایت الهی بر روی زمین، نهراسد از خشم و خشونت خدائی. مرد امروز مردی ست که آینده ای تابناک و امیدوار را می جوید.
مرد امروز مردی ست که میگوید و بی مهابا میگوید و از گفتن هراس ندارد. مرد امروز، مردی ست که عفریته سانسور را، عفریته ای که مردان امروز را خوار و زبون ساخته است، در درون خود کشته است. مرد امروز تحت هیچ شرایطی بسکوت تن در ندهد. اما، نمیگوید که از سکوت اجتناب ورزد. او میگوید که بارگاه دین و قدرت را متزلزل ساخته و لرزه بر بیخ و بن ش افکند. او میگوید که بنیان نظم فرمانروایی و فرمانبری را در هم فرو ریزد. وقتی میگوید، هرگز چیزی جز حقیقت نگوید. اینست که وقتی میگوید، حقیقت زمان را فریاد میزند که حقیقتی نیست مگر آزادی.
مرد امروز، مردی ست که کلامش آتشین است. از آن شعله سوزان برخیزد و بساط قدرتمدارن ستم پیشه، قدرت جویان فرصت طلب، سیاست بازان دسیسه ساز وعوامفریبان زهد فروش را بآتش کشیده و به خاکستر تبدیل شان کند. مرد امروز مردی ست که هرگز نمیرد از آنرو که بسوی روشنایی و بینایی، دانایی و آزادی، بسوی آینده ره سپرد. بسوی خود آئینی و خود گردانی درنتیجه پایان بخشد به اطاعت و فرمانبری.
رستم نیز راه نجات ملت می جست، اما چون در پی تحکیم و تداوم حکومت شاهی بود، پیوسته گرفتار حیله و ریاکاری اهریمن قدرت می گردید. خنجر بر قلب فرزند فرو برد و آینده را با دستان خود به گور سپرد. از آن پس گذشته است که پیوسته تکرار میشود، نه زمان حالی هست و نه آینده ای. انتظار در تولد گذشته است نه حرکت بسوی آینده که ملت را در قعر تاریکی فرو برده است. مرد امروز مردیست که افسانه ی انسان هزار ساله و انتظار بیهوده ظهور را بپایان آورد.
* مرد امروز روزنامه ای بود که بعدا ز شهریور 1320، توسط محمد مسعود، انتشار یافت. به لحاظ بیان آزاد، بی مهابا و جسور، یکی از جنجالی ترین روزنامه های دوران نسبتا آزادی بود که حضور نیروهای بیگانه میسر ساخته بوند، مرد امروز یکی از روزنامه هایی بود که ساختار قدرت و فرهنگ را روزانه به چالش میکشید. بی خردان، اما، او را نه آزادیخواه که هرج و مرج طلب و بعضا شارلاتان خوانده اند. وی در 21 بهمن 1321 بدست قهرمان کمونیست ها، خسرو روزبه ترور شد. در 1363 روزنامه مرد امروز در دو جلد به کوشش محمد علی سپانلو، شاعر شهیر، انتشار یافت(اسفار). در مقدمه ای که وی بر آن نوشت، مرد امروز را "مرد همیشه" خواند. سپانلو خود نیز مرد همیشه بود و هست، مردی که مرد امروز را جاودانه ساخت. روحش شاد باد.
فیروز نجومی
Froz Nodjomi
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر