صفحات

۱۴۰۲ دی ۲۷, چهارشنبه

 بقای ایران فداکاری میطلبد

حسن بهگر

جمهوری اسلامی  چون برآمده از انقلاب بود و  مردم وعده های خمینی را باورکرده بودند،  مشروعیتی داشت و به نحوی از سوی ملت ایران پذیرفته شده بود و همین فلسفهٔ وجودی و رمز دوامش بود. اما  به مرور شاهد بودیم که در اثر طمع ورزی ، انحصارطلبی و فساد،  این مشروعیت از دست رفته و نظام اسلامی تبدیل به حکومتی شده که با ساختار ایران که کشوری است با اقلیت های دینی و قومی، در تضاد است  تا آنجا که در عمل از توجیه تصمیمات و تطابق قوانینش با شرایط روز نیز درمانده. نمونه بارز اینها ربا ، حجاب و ده ها قانون دیگر است که اعتباری جز بر روی کاغذ ندارد. 

قبول کردن  ظواهردموکراسی در اول انقلاب از قبیل  مجلس و انتخابات جز ریاکاری چیز دیگری نبوده است و در حکومت استبداد ولایت مطلقه ی فقیه معنایی ندارد. اکنون رژیم نگران از شرکت نکردن مردم در انتخابات است در حالی که شکاف بین مردم وحاکمیت بسیار عمیق تر ازدغدغهٔ انتخابات است . مردم چندین بار رو در روی حکومت ایستاده اند و کشته و زندانی داده اند و رژیم از برآورد خواست های مردم عاجز است و بدین ترتیب سرمایه اجتماعی رژیم  نابوده شده و فقط به زور سر نیزه سر پاست.

گو اینکه عدم مشروعیت  قادر به ساقط کردن سریع دولت نیست، ولی با توجه به گسترش اعتراضات در سال های اخیر که اکثر اقشار و طبقات، از جمله زنان ، کارگران ، معلمان ، دانشجویان و بازنشستگان و .. را فراگرفته، مردم نشان داده اند که ابایی از کشته شدن ندارند و بر سر خواست های خود مصرند و  سرکوب وحشیانه رژیم چاره گر نیست و رژیم باید تسلیم ارادهٔ ملت شود و در غیر این صورت سقوطش حتمی است به ویژه آنکه این فشار فقط از داخل نیست بلکه  دشمنان ایران نیز از مدت ها قبل بزخو کرده اند تا توسط عوامل خود این سقوط را تسریع کنند.

 و همین تهدید خارجی اپوزیسیون  را آچمز کرده چون  اپوزیسیون منسجم و یکپارچه نیست و حکومت جانشین ندارد و در صورت سقوطش ایران  در شرایط هرج و مرج و تجزیه قرار می گیرد. از یک طرف دشمن خارجی با تبلیغات گستردهٔ رسانه های جمعی مزدوران خود را بعنوان آلترناتیو عرضه می دارد و از طرف دیگر در داخل، جمهوری اسلامی با ترور و بدنام کردن افراد از چهره شدن اپوزیسیون جلوگیری می کند. رسانه های خارج هم خادمان خود را به مردم معرفی می کنند و تحت لوای مخالفت نیات محافظه کاران آمریکا و جنگ طلبان اسراییل را تبلیغ و پیش می برند.

صورت مسأله که به این ترتیب ترسیم می شود ایران را در وضعیت سناریویی مشابه اشغال عراق قرار می دهد.

رژیم از روز اول  تمرکز خود را بر نیروهای سرکوب گذاشت و در این امر موفق بود در حالی که با سرنیزه می توان تظاهرات و جنبش ها را موقتاً سرکوب کرد ولی بر روی آن نمی توان نشست. در مقابله با تعرض خارجی نیز محور مقاومت را با نیروهای نیابتی درست کرد که کارآمد بود ولی چاره ی نهایی کار نیست زیرا خود جمهوری اسلامی آسیب پذیر است .

رساله مشهور «هنرجنگ» نوشته «سون تزو» چینی مربوط چهارصد سال پیش از میلاد مسیح  ، میگوید  که در جنگ  ارتش  بسان ابزاری است که در آخرین مرحله تیرخلاص را در مغز دشمن خالی می کند دشمنی که قبلا آسیب پذیر شده است . درآن هنگام که دشمن منزوی شده و روحیه اش را باخته است ؛ دشمنی که دیگر بر وحدت ملی متکی نیست و در حق مردم ستم روا می دارد آسیب پذیرشده است. هنر آنست که دشمن را بدون نبرد وادار به تسلیم کنی؛ که شهرها را بدون محاصره تصرف سازی پیش از آن با استفاده از مأموران نفوذی آشفتگی و تعارضات را تشدید کرده و ستون پنجم را تربیت و تقویت نموده باشی.(1)

آیا این توصیه ها ما را بی اختیار بیاد انقلاب 57 نمی اندازد؟ کجا سابقه داشت که رهبر انقلابی سوارهواپیما بدون برخورد نظامی وارد کشور شده و ادارهٔ آن را برعهده بگیرد؟ به جز آنکه  رژیم شاه از درون تهی شده و آسیب پذیر گشته بود و  توسط سازمان ها و گروه های سیاسی مذهبی آماده و تسلیم خمینی شده بود؟

امروز نیز با سیاست خانمان برانداز متولیان دینی و دخالت آشکار کشورهای بیگانه شاهد  آن هستیم که می خواهند ازداخل و خارج ایران را به ورطه ای هولناک سوق دهند.

موج های اعتراضی مانند اعتراضات دانشجویی 18 تیر و اعتراضات معیشتی اسلام شهر و دیگر
نقاط ایران هشدارهایی به رژیم بود تا سرعقل بیاید و راه را برای گشایش فضای سیاسی و بهبود
وضع اقتصادی مردم باز نماید ولی اوضاع دقیقاً در جهت یکه تازی رژیم و چپاول اموال ملی پیش
رفت تا آن که در اعتراضات موسوم به جنبش سبز کمر رژیم شکست و آشکار شد که از آن پشتیبانی
مردم دیگر خبری نیست و تحریم ها هم دقیقاً از همان زمان آغاز شد.

 تا پشتیبانی مردم بود لحن کشورهای متخاصم در ظاهر بسیار ملایم و حتا چاپلوسانه بود اما وقتی طشت رسوایی ج ا از بام افتاد دیگر اوضاع فرق کرد وهمراه تحریم ها ، تهدیدها هم آغاز شد.

رسانه های بیگانه و عوامل ستون پنجم در فضای ملتهب ایران که هیچ مفری برای آزادی رسانه ها و احزاب و سازمان های سیاسی موجود نیست، یکه تازی می کنند  و  خواست ها و نیات خود را تبلیغ می کنند تا آنجایی که در همان تظاهرات موسوم به جنبش سبز  خطاب به  رئیس جمهور آمریکا اوباما گفته شد «اوباما ، اوباما یا با اونا یا با ما»

آیا این درخواست آشکار از کشور بیگانه گرچه از جانب گروهی معدود عنوان شد نشانگر شکست جمهوری اسلامی نیست؟ حتا این شعار هم حکومت را بیدار نکرد چنانکه امروز برتعداد خائنان وطن فروش هر روز اضافه می شود و نه تنها علیه تمامیت ارضی سخن می گویند بلکه  آشکارا از حمله به ایران و بمباران آن  حمایت می کنند ولی هیچ یک از وقایع سرنوشت ساز نتوانسته است هیچ تغییری بجز تشدید سرکوب حکومت در رژیم ایجاد کند سهل است خود حکومت در مبارزه با ملیت ایرانی و امت سازی نقش عمده ای در تخریب ایران داشته است.

ملایان از حمایت  اول انقلاب مردم به خود و احساسات مذهبی آنها غره شدند و  با کشتار و
جنایت های بی شمار و فساد و اختلاس  پشتیبانی مردم را از دست دادند وآن چه از جنازهٔ جمهوری
اسلامی باقی مانده نه تنها هیچ آثاری از آرمان های انقلاب 57 ندارد و بلکه هرچه هست در تضاد
با عدالت و انسانیت و  حقوق بشر و مدنیت و مدرنیت است.

  این شکاف بین مردم و حکومت با کشتارهایی که رژیم کرده است قابل جبران نیست و جمهوری اسلامی بختکی است که بر روی ایران افتاده و آن را به نابودی سوق می دهد.

جمهوری اسلامی کماکان می خواهد همه عقاید و آرای و مذاهب مردم ایران را تابع برداشت دینی بخشی از روحانیت کند. مدارای سالیان دراز مردم با یکدیگررا تبدیل به نفاق کرده و راه تفاهم  را به روی همه بسته است و تنگنای معیشتی مردم و ناکارآمدی حکومت کشور را به بن بست کشانده است و مردم سرخورده و ناکام را ناچار کرده که برای رهایی از ج ا به خارج متوسل شوند همانطور که برای رهایی از دیکتاتوری شاه متوسل به خمینی شدند.

ملایان و تنگ نظران دینی اولین بار نیست که عرصه را بر مردم تنگ می کنند و لطمه به هستی ایران می زنند. به یاد بیاوریم مبارزه ی تاریخی  سربداران را که با چه رشادتی با مغولان به نبرد برخاستند و  با شیخ حسن جوری همداستان شدند و مغولان را راندند ولی  شیخ چنان بلایی سر مردم آورد که برای رهایی از او دست به دامن مغولان شدند که بیا و ما را از دست این شیخ برهان ..

راهی که ج ا می رود همین بیراهه است و باید دورازهر گونه پرده پوشی این هشداررا  جدی گرفت .  پیش از آنکه خیلی دیر شود باید متحد شد که نیاز به همبستگی اجتناب ناپذیر است . وظیفه وطنخواهان آنست که برای نجات کشور متحد شوند و با توطئهٔ دشمنان خارجی مقابله کنند و نقطهٔ پایان بر سیاست های خانمان برانداز ج ا بگذارند. بدخواهان، همبستگی نیروهای اپوزیسیون را غیر قابل تصور جلوه می دهند ، مشکلات موجوداست ولی بقای ایران مهمترین است و همبستگی نیروها نیاز به گذشت فرزندان ایران دارد.

سه شنبه - ۲۶ دی ۱۴۰

2024-01-16


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر