«فلسطینو رها کن-فکری به حال ما کن»، چرایی تغییر دیدگاه ایرانیان نسبت به تضاد فلسطینی-اسرائیلی
مجید محمدی
ـ در موج چپ گرایی و اسلام گرایی دهه های ۴۰ و ۵۰ خورشیدی بسیاری از مردم ایران با تروریست های فلسطینی و نیز مردم فلسطین که مسلمان تلقی می شدند (و همه مسلمان نیستند) همدلی داشتند. برخی از چپ گرایان مثل جلال آل احمد کیبوتس های اسرائیل را ستایش می کردند اما یهودستیزی مانع از توجه ایرانیان به توسعهی این کشور شد. این موج انقلابی گری و چپ گرایی یکی دو سال بعد از انقلاب ۵۷ و با جنایات رژیم در داخل و اعمال تروریستی آن در خارج افول کرد.در سال های دهه های ۳۰ تا ۵۰ خورشیدی نه تنها اسلام گرایان و مارکسیست ها بلکه ملی گرایان در طرف فلسطینی ها قرار داشتند. اما در ۴۴ سال گذشته هر چه رژیم بیشتر درگیر گسترش طلبی به اسم دفاع از مظلوم شده و یهودیان ایران سرکوب شده اند مردم ایران بیشتر از گروه های نیابتی و برنامه ها و اهداف آنها فاصله گرفته اند.
مردم ایران در موقعیت های مختلف عدم همراهی خود را با فلسطینیان بعد از جنایت ۷ اکتبر ۲۰۲۳ حماس نشان دادند:
۱. وقتی در مسابقهی پرسپولیس و گل گهر چند بسیجی پرچم فلسطین را در میدان گرداندند تماشاگران شعار دادند «پرچم فلسطینو بکن تو ک... ت.»
۲. در مسابقهی فوتبال میان استقلال و هوادار وقتی بلندگوی استادیوم خواستار یک دقیقه سکوت برای فلسطینی های کشته شده در غزه شد تماشاگران هو کردند و بوق زدند. تماشاگران این بازی به هنگام خروج از استادیوم شعار می دادند «بی شرف ارزشی غزه نری ک... کشی.»
۳. در یک مدرسه وقتی مقامات مدرسه گروهی از دانش آموزان را هدایت می کردند که شعار مرگ بر اسرائیل بدهند بقیه شعار دادند مرگ بر فلسطین. در مدرسه ای دیگر دانش آموزانی را که شعار مرگ بر اسرائیل نمی دهند مجبور به بشین پاشو می کنند.
۴. وقتی مرضیه برومند در مراسم تشییع جنازهی داریوش مهرجویی و همسرش علیه اسرائیل سخن گفت حاضران وی را هو کردند.
این واکنشها تازه نیست. شعار نه غزه نه لبنان و شعارهای نزدیک به آن ۱۴ سال است که به طور مدام در ایران شنیده میشود. این واکنشها علی رغم فضای سرکوب ابراز شده و میتوان آن را به اکثر مخالفان داخلی تعمیم داد. اما در طرف حمایت از فلسطینیان علی رغم تبلیغات حکومتی جمعیت چندانی حتی با سرو شیرینی به خیابان نیامدند.
حتی بوقهای داخلی در مطالبی این واقعیت را که مردم همدلیای با فلسطینیان ندارند منعکس کردهاند. آنها تلاش کردهاند این موضوع را بر گردن مردم بیندازند اما توجه نمیکنند که جامعهی ایران در چهار دههی اخیر تغییر کرده است. توجه داشته باشید که حکومت همهی راههای بیان، تجمع و تشکل مردم را بسته و آزادی رسانهها وجود ندارد. در چنین شرایطی حمایت از این و آن بی معناست. بیان معنا دار در این شرایط بیانی است که افراد برای آن هزینه میپردازند.
بیانیه های محمد خاتمی و کروبی و حسن خمینی در باب حمایت از فلسطینیان و حمله به اسرائیل پس از وحشیگری حماس به هیچ وجه افکار عمومی در داخل را نمایندگی نمیکند چون این افراد اگر فردا انتخاباتی آزاد در ایران برگزار شود کمتر از ده درصد آرای عمومی را به خود اختصاص خواهند داد. اکثریت مردم از اصلاح طلبی و اصلاح طلبان گذر کردهاند. این افراد رسما از همتی در کمدی انتخابات ۱۴۰۰ حمایت کردند و رای وی از آرای باطله کمتر بود.
برخی از اقشار مردم نه فقط از فلسطینیان حمایت نمیکنند بلکه طرفدار اسرائیل هستند. این حمایت از اسرائیل نه بدین دلیل است که مردم فکر میکنند «دشمن دشمن آنها دوست آنهاست» یا از بغض معاویه دوست علی شده باشند. این موضوع مستقیما به رفتار خود فلسطینی ها و نیز شباهت و هم سنخی گروههای فلسطینی با جمهوری اسلامی از حیث پیروی از ایدئولوژی اسلامگرایی دارد. مردم ایران دریافته اند که چه بلایی ۴۴ سال قبل به جان آنها افتاده و از آن هر جا که باشد فاصله میگیرند.
شش علت و دلیل
فاصله گیری مردم از حمایت از فلسطینیها و رو کردن به حمایت از اسرائیل دلایل و علل متعددی دارد:
۱. تجربهی زیست با گروهی که حامل همان ارزشهای حماس و جهاد اسلامی و چارچوبهای رفتاری وحشیانه و سبک زندگی آن است. مردم ایران از بغض جمهوری اسلامی به سمت اسرائیل نرفته اند و موضوع اصولا لجبازی نیست. آنها زندگی تحت نظام های اسلامگرا را با گوشت و پوست و خون دریافته اند و می دانند که حماس همان هیولاست.
۲. هزینه های صد یا چند صد میلیون دلاری سالانه از جیب مردمی که در فقر و فلاکت زندگی می کنند.
۳. حمایت فلسطینی ها از هر گروه و باور از صدام در جنگ ایران و عراق تا حد کشته و اسیر شدن آنها
۴. عدم همراهی هیچ فلسطینی با مردم ایران که ۴۴ سال سرکوب شدهاند. آنها برای حقوق بشر تره هم خرد نمی کنند مگر آن که حقوق خودشان باشد. نمی شود از مردم انتظار همدلی داشت بدون آن که با آنها همدلی شود. همدلی یک رابطهی دو طرفه است.
۵. مشارکت گروه های نیابتی رژیم اسلامی در سرکوب ایرانیان. حزب الله و حشد الشعبی در سرکوب های جنبش سبز و انقلاب مهسا شرکت داشتند همان طور که سپاه قدس در عملیات حماس علیه اسرائیل شرکت داشت. اینها یک جریان جهانی هستند. و
۶. سکوت جمهوری اسلامی و دیگر حامیان فلسطینی ها برای ۴۴ سال در برابر سرکوب دیگر مسلمانان و غیر مسلمانان دوگانگی و ریاکاری نهفتهی آنان را آشکار می سازد. مردم ایغور در چین و چچنی ها در روسیه مورد سرکوب های شدید و قتل عام (گروزنی) توسط پوتین و دولت کمونیستی قرار گرفتند اما صدای اعتراض از جمهوری اسلامی و طرفداران حقوق فلسطینی ها شنیده نشده است.
مردم غیر نظامی اوکراین توسط پوتین دو سال است سلاخی می شوند و ده ها هزار کودک دزدیده شده اما بیانیه ای از سوی طرفداران کودکان فلسطینی دیده نمی شود. همین ها باعث شده است که در اکثر اعتراضات صنفی این شعار داده شود که «فلسطینو رها کن، فکری به حال ما کن.» رفتار حکومت و حامیان فلسطین به همین دلیل بوی سیاسی کاری و تصور نمایش همبستگی با چپ جهانی از یک سو و بوی یهودستیزی از سوی دیگر می دهد. تمسک به حقوق بشر ویترین ماجراست.
دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی نیز نقش بی بدیلی در این تغییر جهت ایفا کرده است. در این دستگاه به همان قدر که اسرائیل کشوری جعلی نامیده می شود دولت های همسایه در جنوب خلیج فارس هم جعلی خوانده می شوند و با این کشورها رابطه دارند و آنها را به رسمیت می شناسند. در آن سوی ماجرا مردم ایران غیر از همدلی دولت و مردم اسرائیل با خود در اعتراض به رژیم چیزی نشنیده اند.
اصلاح طلبان حکومتی (مثل علی ربیعی) و برخی چپهای ایرانی خارج کشور (مثل مهرداد بروجردی) دور شدن افکار عمومی در ایران از حمایت از فلسطین را به «لج بازی» با حکومت تقلیل میدهند. این امر نه تنها توهین به مردم ایران است بلکه مبتنی است بر نادیده گرفتن صرف منابع مردم در اسرائیل ستیزی. مردم ایران میپرسند چرا منابعی که خود ما نیاز داریم صرف جنگهای بی حاصل میشود؟ اکثریت مردم ایران نمیخواهند دولتشان در جنگ هایی که ربطی به ایران ندارد درگیر شود. کجای این درخواست لجبازی و غیر معقول است؟ اگر مردم ایران نخواهند منابعشان به جیب رهبران حماس ریخته شود تا بخشی از آن را صرف جنایت کنند دارند لجبازی میکنند؟
مجید محمدی
گویا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر