صفحات

۱۴۰۲ خرداد ۲۹, دوشنبه

Akbar_Dehghani_Najvani.jpg چگونه رهبری جنبش انقلابی مهسایی جا افتاده و می‌افتد؟

 اکبر دهقانی ناژوانی

در زمانهای مختلف جامعه راکد و رسوب داده ایران در اندازه‌های مختلف رهبری رشدیابنده متضاد همراه با رشد رو به عقب داشته، زیرا مردم در طول تاریخ بی سواد، کم عقل و آگاهی درست به واقعیات اجتماعی و محیط زیست نداشته‌اند. به همین خاطر رهبری فردی و جمعی در سطحهای مختلف رشد متضاد، انحصاری، همراه با رکود و عقب گرد، باری به هر جهت داشته و این رهبری تحمیلی از بالا به پایین از طرف مذهب افراطی و ناسیونالیست و قومگرایی افراطی به مردم فقیر و بی سواد اعمال می‌شده است.

هر جا لازم می‌شده از زور، فریبکاری، تقیه، توجیه گرایی، دروغ، حتی فراتر از آن برای تحمیل این رهبری، بخصوص رهبری مذهبی از بالا به پایین به مردم از زندان و شکنجه و اعدام هم استفاده کرده و می‌کنند. از اواخر حکومت شاه این ارث مذهبی ناب محمدی افراطی همراه با رهبری از بالا به پایین مذهبی توسط رژیم شاه، آخوندها و اربابانشان به مردم مسخ شده ایران تحمیل و مردم از روی نفهمی، بی عقلی، اجبار، زور و ترس و هزار علت دیگر این وضعیت اسفبار مذهبی افراطی را به خود و به دیگران تحمیل و انتقال داده و تا به حال ۴۴ سال این وضعیت مخرب را مدیریت و رهبری کرده‌اند. مردم مسخ شده با دستان خودشان کار رژیم منفور آخوندی و مذهب ارتجاعی را راحت می‌کردند. افراد در کنش و واکنش‌های متضاد خودشان علتها و عامل‌های مخرب و متضاد لجن مذهبی را در تضاد با هم رشد و تقویت می‌کردند و از رشد متضاد آنها معلولهای عجیب و غریب و متضاد جدیدی را بوجود می‌آوردند. این معلولها در تضاد با هم رشدیابنده و همدیگر را از نو تعریف و باز تعریف می‌کرده‌اند و از نو عامل و علتهای دیگری می‌شده‌اند برای کنش و واکنش‌های ضد و نقیض بعدی در جامعه. آنها مثل سم مهلک و بیماری واگیر دار رشدیابنده ذهن، روح، عقل، احساس و جسم مردم را بیمارگونه مدیریت و رهبری کرده و می‌کنند، پس بنابراین مردم در بن بست و در رابطه با هم راکد، بی تحرک، بی خیال، ترسو، منزوی، متوهم، زیر آبکار، دشمن هم، باری به هر جهت، فرصت طلب، محافظه کار، بی عقل، بی عاطفه، ضد هم، ضد رژیم، متنفر از رژیم و بیماریهای‌ ذهنی و روحی پیدا می‌کردند. این تضاد‌های ناشی از مذهب افراطی به نوعی دیگر در تضاد و تقابل با ناسیونالیست، قومگرایی و کمونیست افراطی قرار گرفته و تضاد همدیگر را شدت می‌بخشیدند و همدیگر را بیشتر به افراط کشانده و به شکلهای مختلف ذهن، روح، عقل، احساس و جسم افراد را پُر کرده. همه اینها با وجود عقبگرد، سکون، رکود و بن بست، در عین حال در تضاد با هم آتشفشانی انفجاری رو به رشد بوده و از دل خود جنگهای متعدد ایدئولوژیکی افراطی و یا ترکیبی از اینها را بوجود آورده‌اند.

دعواهای ایدئولوژی‌های کهنه با علم و پیشرفت:

اگر در زمان قدیم مردم بی عقل بودند و مذهب افراطی می‌توانست با ترفند، دروغ و تحمیل خود به مردم دوام آورد و حرف اول را بزند. اما امروزه مردم ایران و جهان در تکامل فردی و جمعی مدام دارای نسلهای جدید و نو می‌شوند. نسلهای جدید تحمل هر چیز کهنه مثل مذهب افراطی کهنه، ناسیونالیست افراطی و قومگرایی افراطی و کمونیست افراطی راکد و منزوی را ندارند. از طرفی دیگر عقبماندگی ایدئولوژی‌های کهنه با علم و پیشرفت قوی امروزی در تضاد و نمی‌توانند برای همیشه افراد را در مسخ، در رکود، بی عقلی مطلق و بی خبری نگه دارند. متقابلا علم هم با هر چیز کهنه، مثل مذهب افراطی و ایدئولوژیهای‌ راکد و کهنه تضاد دارد و آنها را در اندازه‌های مختلف نفی می‌کند. علم صحیح این تضادهای رشدیابنده ایدئولوژیکی چند صده و چند دهه را طوری تنظیم می‌کند که تضاد رشدیابنده آنها به مرور کم شده و زمینه فراهم شود تا مردم در هر زمان واقعیات اجتماعی و محیط زیست را بهتر فهمیده و با آنها برخورد درست تر داشته و ذهن، روح، عقل، احساس و جسم ما مردم با واقعیات اجتماعی و محیط زیست هماهنگ تر و تنظیم تر و از درهم و برهم بودن ذهن و روح ما مردم کاسته شود. مردم با این تنظیمات وابستگی کمتری به این ایدئولوژی‌های افراطی پیدا می‌کنند و ذهنی و روحی حق انتخاب بهتر و بیشتری پیدا می‌کنند. دعواهای مذهبی افراطی و ایدئولوژی‌های کهنه افراطی در اندازه‌های مختلف هم با خودشان و هم با علم بالا است، مثلا دعواهای بین خودی‌های جمهوری اسلامی بالا، دعواهای اپوزیسیونهای ایدئولوژی زده ایرانی با همدیگر سر هیچ و پوچ بالا است. آنها با همگانی بودن علم و پیشرفت برای همه مخالف هستند. از نظر آنها علم و پیشرفت باید انحصاری باشد و فقط باید به خود این افراطگرایان جوابگو باشد. این تضاد و دعوای ایدئولوژی‌ها با هم و تضاد آنها با علم دامنگیر جامعه و آتشفشانی در ذهن، روح، عقل، احساس و جسم ما مردم به پا می‌کنند که در هر زمان این دعواها و کینه‌ها به شکلهای مختلف از دهانه این آتشفشان فوران کرده و می‌کنند، نمونه‌اش جنگها و دو جنگ جهانی و این اواخر تضاد رژیم آخوندی با جنبش انقلابی مهسا. همه اینها میزان تضاد ایدئولوژی‌ها با هم و تضاد آنها با علم را نشان می‌دهند، مثلا در این جنبش انقلابی مهسایی نهالی نو، به روز شده همراه با گرایش‌های علمی جوانه زده که مخالف کهنه گرایی و ایدئولوژی‌های کهنه است. با تمام مشکلاتی که رژیم جمهوری اسلامی و اپوزیسیونهای ایدئولوژیک محور افراطی داخلی و خارج نشین سر راه این جنبش بوجود آورده و می‌آورند این جنبش با فراز و نشیب به راه درست خود ‌ادامه می‌دهد تا از این ایدئولوژی‌ها فاصله بگیرد و با اتکا به علم به انقلاب مردمی برسد، البته انقلاب بدون فراز و نشیب و تلفات جانی و مالی نیست، اما تلفات انقلاب خیلی کمتر از تلفات جنگ و قحطی است اگر که گذار به انقلاب با کار تشکیلاتی منسجم و رهبری درست همراه باشد. در ادامه بحث به کار تشکیلاتی می‌پردازم.

چگونگی فاصله گرفتن از ارتجاع ذهنی و روحی:

اوضاع اجتماعی چند صده و چند دهه ایران بسیار انتحاری و پیچیده هستند. اما اگر بحرانها‌‌ و بن بستها سخت و زیاد هستند و بسیاری را بیمار کرده‌اند، متقابلا بسیاری از افراد در این ۴۴ سال بعد از انقلاب ۵۷ تجارب و شناختهایی از واقعیات تلخ اجتماع و محیط زیست پیدا کرده‌اند که به جا می‌توانند سودمند باشند. به همین نسبت گرایش افراد به نوآوری‌ها بیشتر و ذهن، روح، عقل و احساس مردم با واقعیات اجتماعی و محیط زیست همخوانی بیشتری دارند و تعریف و باز تعریف و به روز تر شده‌اند. به برکت تجارب و شناختهای تلخ ۴۴ ساله و به برکت علم امروزی و به برکت نوگرایی نسلهای جدید، مردم به مقدار زیادی خودآگاهی جمعی پیدا کرده‌اند. مردم همگراتر، همدل تر، هم سو تر، آگاه تر و متحد تر و شعور و آگاهی جمعی مردم در هر زمینه بالا رفته است.
مردم، بخصوص نسل جدید بسیاری از بن بستها و ریشه‌های اصلی آنها را که از مذهب افراطی مطلقگرا، ناسیونالیست افراطی، قومگرایی افراطی و کمونیست افراطی سر چشمه گرفته‌اند را شناخته‌اند. با کمک هم و با کمک شناختها و تجارب تلخ ۴۴ ساله و با کمک علم یکی پس از دیگری بعضی از این بن بست‌های ایدئولوژی‌های افراطی را شکسته و بعضی دیگر را خواهند شکست. به همین خاطر امروزه گرایشهای شورشی ذهنی و روحی مردم رشد کرده و مردم مثل گذشته دنبال راه حل ساده و راهبردها و رهبری‌های ساده نیستند. آنها دنبال رأی من کو نیستند و یا حسین، میر حسین نمی‌گویند و بین بد و بدتر دیگر انتخابی ندارند. مردم نشان دادند که رفراندم، منشوربازی، وکالت بازی به درد آنها نمی‌خورند. آتشفشان شورشی‌ مردم مدام رشد دارد و فقط به جنبش انقلابی مهسا ختم نمی‌شود. آتشفشان شورشی مردم تنها به خاطر فقر و اسیدهای معده نیست و ریشه‌های عمیقی در اجتماع، اقتصاد، صنعت، بی آبی، بی نانی، فقر، سیاست، فرهنگ، ایدئولوژی‌های افراطی، بخصوص مذهب و حقوق به باد رفته دارد. تحت تاثیر همه اینها آتشفشان شورشی مردم در این ۴۴ سال بعد از انقلاب ۵۷ مدام رشد و تعریف و باز تعریف شده و به شکلهای مختلف خودشان را نشان داده و می‌دهند، در نتیجه این آتشفشان نه فقط جنبش انقلابی مهسایی را دربر می‌گیرد، بلکه به خاطر ریشه‌های عمیق همه جانبه اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی که فقر، گرسنگی و اسیدهای معده یکی از آنها است کم کم سر از کارگران، معلمان، مردم فقیر، بی کار، گرسنه، قشر متوسط جامعه، خُرده بازاری‌ها، بازنشستگان و اداره‌ای‌ها و مراکز خدماتی در خواهد آورد. همگی با هم جنبش انقلابی مهسایی را پر محتواتر، گسترده تر و همه جانبه آتشفشانی از شورش بوجود می‌آورند. در این آتشفشان شورشی نبرد معنی دار نهفته است. مردم در این ۴۴ سال یاد گرفته‌اند که با خودشان و همنوع خودشان کمتر شورشی و بیشتر جنبشی برخورد کنند و با مذهب افراطی و آخوندیسم بیشتر شورشی برخورد کنند. نبردهای آگاهی و علم با جهل مرکب مذهبی و ایدئولوژیکی بالا است. گرایشهای پلید مذهبی با ذهن و روح خاکستری مردم تا حدود زیادی در جنگ هستند. مردم با تجارب و شناختهای ۴۴ ساله و با عقل سلیم و احساس سالم همدیگر واقعیات اجتماعی و محیط زیست‌ها را بهتر می‌فهمند و با آنها برخورد بهتری می‌کنند. واقعیات این محیط‌ها هم بر ذهن و روح خاکستری مردم تاثیرات مثبت تری می‌گذارند. ذهنیت و روحیات مردم سالم تر شده. مردم در اندازه‌های مختلف هم شورشی هستند و هم جنبشی و این دو رهبر شورشی و جنبشی تنظیم ذهن و روح مردم را به عهده دارند. این یک نبرد همه جانبه است که مردم با ذهن و روح خودشان می‌کنند تا آنها را از مذهب افراطی پاک و سالم گردانند. به همین خاطر اعمال نفوز مذهب افراطی و این ایدئولوژی‌ها بر ذهن و روح مردم مدام کمتر می‌شود. در عوض در این نبردها ترس، سطحی نگری، جهل و هر چه بوی افراطگرایی ایدئولوژیکی بدهند در ذهن و روح آخوند جماعت و مذهبی‌های افراطی بیشتر می‌شوند. رژیم فقط شورشی و آتش به اختیار است و چیزی از گرایش جنبشی نمی‌فهمد. گرایش شورشی آتش به اختیار دیگر راه چاره و یا مرهم دردی برای رژیم منفور آخوندی و ایدئولوژی ورشکسته مذهبی آن نمی‌باشند. دیگر تحدید، زندان، شکنجه و اعدام هم نمی‌توانند بسیاری از مردم را بترسانند. دیگر مردم حاضر نیستند که همنوع خود را خراب کند تا رژیم منفور به آنها کاری نداشته باشد. یا مردم برای چندرغاز حقوق دست به هر کاری بر علیه مردم نمی‌زنند. این نشان از آن دارد که مردم در این نبردها با ارتجاع مذهبی، قوی تر، منطقی تر، آگاه تر شده و در ذهن، روح، عقل و احساس خودشان دارای علم، منطق، دقت، درستکاری، صداقت، جدیت، هوشیاری، انعطاف پذیری، تعامل پذیری، انتقاد پذیری می‌باشند. همه اینها در اندازه‌های مختلف گرایشهای جنبشی و شورشی به تعادل رسیده در ذهن و روح آدمی هستند. مردم نسبت به خودشان و همنوع خودشان بیشتر جنبشی و کمتر شورشی برخورد می‌کنند. اما نسبت به آتش به اختیاری رژیم مذهبی، حساب شده شورشی بر خورد می‌کنند. این یعنی رهبری شوندگی و رهبری کنندگی مردم که در اندازه‌های مختلف با واقعیات اجتماعی و محیط زیست و همچنین کار تشکیلاتی همراه است، مدام در برابر رژیم منفور آخوندی توفنده تر، کوبنده تر و انتحاری تر می‌شود. متقابلا رژیم ضعیف تر می‌شود. ما مردم داریم به طرف شورشهای اسیدهای معده حرکت می‌کنیم. با کلید خوردن شورش ناشی از اسیدهای معده، فقر، بی آبی و بی نانی و گرسنگی، مردم شورشی به خیابان‌ها می‌ریزند خصلت شورشی مردم شدیداً عمل می‌کند. اما چون در این ۴۴ سال خصلت شورشی و جنبشی در ذهن و روح انسان ایرانی رشد کرده‌اند، یعنی هم مردم خودشان رهبری کنندگی شورشی و جنبشی دارند و با کمک این دو رهبر ذهنی و روحی خودشان تشخیص می‌دهند که در کف خیابان کجا‌ها باید شورشی و کجا‌ها باید جنبشی برخورد کرد. از طرفی دیگر نقش رهبری کنندگی شورشی و رهبری کنندگی جنبشی یک درصدی‌های کنشگر از آمادگی بالایی برخوردارند که جلوی انحرافات احتمالی مردم شورشی را بگیرند و مانع از جاسوسی افراد نفوزی شوند و آنها را رسوا کنند. همان کاری که جنبش انقلابی مهسایی انجام داد و می‌دهد. مردم در این جنبش انقلابی مهسایی از خودشان و از زنان دلاور دفاع و با هم جنبشی برخورد می‌کنند و با دشمن آخوندی و دار و دسته آتش به اختیار داخلی و خارج نشینش‌ شورشی برخورد و آنها را به زانو در آورده و رسوا کرده و می‌کنند.
اپوزیسیون‌ها همانطور که در بالا گفته شد باید از افراطگرایی ایدئولوژیهای خود بکاهند و بر علیه این جنبش در داخل و در خارج موضع نگیرند. در غیر این صورت خصلت شورشی و جنبشی مردم ایران آنها را رسوا کرده و می‌کند. امروزه در هر جریانی حرف اول را علم و پیشرفت می‌زند.

رهبری کنندگی بالقوه مردم چگونه بالفعل و تکمیل تر می‌شود؟

در چنین وضعیت انتحاری افراد جامعه در رابطه با هم در اندازه‌های مختلف باید با اطمینان کامل به هم تشکل‌های دو نفره، سه و چند نفره داشته و با هم در هسته‌ها و گروه‌های کوچک خود در هر سطحی که می‌خواهند کار تشکیلاتی بکنند تا حساب شده و منطقی رهبری شوندگی و رهبری کنندگی افراد قابل درک و رشدیابنده و مدام به روز شوند. از کهنگی، رکود فاصله گرفته و با این رهبری شوندگی و رهبری کنندگی حساب شده و منسجم مردمی خودشان، رهبری تحمیلی از بالا به پایین مذهب افراطی و آخوندیسم لجن و رهبری ایدئولوژی‌های کهنه دیگر را خنثی و کم اثر کرده و به عقب برانند. موضوعات مطرح شونده بین افراد می‌توانند کوچک، بزرگ، فردی، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی، علمی و یا اقتصادی باشند. شما با کمک هم باید بدانید در برخورد با موضوعات کجاها بجا و به موقع از عقل و احساس خود استفاده کنید. در چنین هسته‌های چند نفره رهبری شوندگی و رهبری کنندگی شما مردم ایران همراه و هماهنگ با واقعیات اجتماعی و محیط زیست در حال رشد و تکامل و همدیگر را تعریف و باز تعریف می‌کنند. در این حالت نه دیگر با ذهن، روح، عقل و احساس شما تناقض دارند و نه با واقعیات اجتماعی و محیط زیست تناقض دارند. این گرایشهای شورشی و جنبشی رهبری کننده ذهن و روح شما مردم در رابطه با هم ذهن و روح و جسم شما را درست تنظیم و تکمیل میکنند. به همین نسبت شما راستگوتر، راسخ تر، داناتر، منطقی تر، جدی تر و انعطاف پذیر تر، تعامل پذیر تر، آگاه تر، با اراده و با شعور تر، به خود متکی تر و توانسته‌اید در اندازه‌های مختلف با خودتان رو راست باشید، در نتیجه ظرفیت ذهن، روح، عقل، احساس شما مردم تکمیل تر و دیگر به توجیه گرایی، خود فریبی، دیگران فریبی، خود را به خواب و کوچه علی چپ زدن، فرافکنی، محافظه کاری بی جا و ترس احتیاج ندارید. همه اینها در ایدئولوژی‌ها، بخصوص مذهب افراطی ریشه دارند و سر تا پا دروغ و فریب هستند. شما در اندازه‌های مختلف به آنها نه گفته، دست رد می‌زنید. شما در چنین حالتهایی‌ منطقی و خودآگاه و کمبود حس نمی‌کنید و خودتان و کس دیگری را فریب نمی‌دهید. کسی هم نمی‌تواند شما را فریب بدهد، چون آگاهید. وقتی زمینه‌های دروغ و فریب برچیده شوند شرایط اجتماعی بهتر و فرد و افراد بیشتر به هم نزدیک می‌شوند. خوشبختانه در این ۴۴ سال بعد از انقلاب ۵۷ این مهم را مردم ایران تا حدود زیادی فهمیده‌اند و تا حدود زیادی ذهن، روح، عقل، احساس آنها با واقعیات اجتماعی و محیط زیست آشنا تر شده و با آنها آشتی کرده‌اند، متقابلا این محیط‌ها هم با مردم بیشتر آشتی کرده و در ذهن، روح، عقل، احساس و جسم مردم تاثیرات درست تری گذاشته‌اند. به همین نسبت خودآگاهی و بصیرت ذهنی، روحی، عقلی، احساسی مردم بالا رفته و می‌رود. افراد بیدارتر، هوشیار تر، راسخ تر و بیشتر تقویت و رهبری شوندگی و رهبری کنندگی مردم در برخورد با واقعیات اجتماعی و محیط زیست بالا تر می‌رود. خوشبختانه امروزه ندای اهورایی رهبری کنندگی زرتشت را در پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک مردم می‌بینیم. مردم متحد تر و نسبت به همنوع خود خصلت جنبشی بیشتری پیدا کرده و با رژیم آخوندی آتش به اختیار که هیچ چیز درک نمی‌کند شورشی برخورد می‌کنند. با وجود تلفات جانی و مالی زیاد، مردم دیگر از مرگ، زندان، شکنجه و اعدام نه فقط نمی‌ترسند، بلکه راسخ و استوار تر می‌شوند. متقابلا توسل رژیم منفور به این شیوه‌های غیر انسانی برای ترساندن مردم، بیشتر خود رژیم را ضعیف تر، ناتوان تر، رسواتر و ریزش همه جانبه سر تا پای حکومت مذهبی افراطی را بیشتر می‌گیرد.. متقابلا مادرمان زمین به فرزندان ایرانیش می‌گوید که چندین قرن بی هویتی، بردگی و بندگی و عبد مذهبی اشتباه بوده! امروزه دیگر شما فرزندانم بنده و عبد نیستید و رهبری از بالا به پایین و تحمیلی مذهبی افراطی را قبول نکنید و نپذیرید، حتی اگر با زندان، شکنجه، اعدام و مرگ همراه باشد! مردم ایران به مادرشان زمین لبیک گفته و در جواب می‌گویند که ما چیزی نداریم که از دست بدهیم. حکومت مذهبی افراطی پوسیده را به دَرَک واصل خواهیم کرد.

آیا این روند رشد در ایران لائیسیته، سکولاریسم و دموکراسی است؟

این روند رو به رشد بر علیه مذهب افراطی، ناسیونالیسم افراطی، قومگرایی افراطی و کمونیسم افراطی در جامعه ایران به سمت کاهش افراط در هر سطحی و رو آوردن به نوگرایی حرکت می‌کند و جامعه ایران را به سمت مدرنیت سوق می‌دهد، اما بعضی از دوستان اشتباه می‌کنند و آن را با لائیسیته، سکولاریسم و دموکراسی در کشورهای غربی مقایسه می‌کنند. جریانات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در کشورهای پیشرفته غربی حدودا ششصد سال تا به حال به شکلهای مختلف خودشان و همدیگر را رشد داده و تعریف و باز تعریف کرده‌اند، حتی در طول این رشد متضاد ششصد ساله جنگ‌هایی را آفریده‌اند از جمله دو جنگ جهانی، نتیجه اینکه در این ششصد سال تلاش و جنگ و گریز، با تمام سختیهایش پیشرفتهای بزرگی هم داشته‌اند که امروزه در این کشورهای پیشرفته ما آثار آنها را می‌بینیم، البته با وجود این همه دست آورد و پیشرفت هنوز آنها مشکلات زیادی در ساختار اجتماعی خود، مثل قانونمندی، کشورداری، حقوق، مذهب، ناسیونالیسم، قومگرایی، لائیسیته، سکولاریسم و دموکراسی خود دارند. ما ایرانی‌ها با تمام فرهنگ غنی مان که سرآمد جهان است، ولی در خیلی از چیزها از این کشورهای پیشرفته خیلی عقب تر هستیم. نه چنین تاریخ پر بار ششصد ساله آنها را پشت سر گذاشته‌ایم، نه چنین علم، صنعت و پیشرفت آنها را داریم و نه چنین لائیسیته، سکولاریسم و دموکراسی با رشد نیمبند ششصد ساله این کشورهای پیشرفته را داریم، پس بنابراین ما نباید هر چه در این کشورها در ظرف ششصد سال اتفاق افتاده را یک شبه آرزو کنیم. اگر می‌خواهیم از آنها کمک بگیریم شدنی است، منتها شرط اولش این است که از این بحران اجتماعی که به نوعی به مذهب افراطی آخوندیسم گره خورده نجات یابیم تا بتوانیم استقلال نسبی داشته باشیم. شرط دومش این است که باید خود ما مردم با یاری همدیگر این رژیم منفور آخوندی افراطی را شکست بدهیم و مذهب افراطی را از دولت و حکومت داری و مملکت داری جدا کنیم و کم کم از بار افراطی مذهب، ناسیونالیسم، قومگرایی و کمونیسم بکاهیم تا از نقش افراطی و مخرب آنها در سراسر جامعه کاسته شود. همه اینها روند رشدیابنده داشته و دارند. اما همانطور که در بالا گفته شد در قدیم علمی در کار نبوده و ذهن، روح، عقل و احساس بشر درست رشد نکرده و گرایشات افراد کهنه، راکد، توهمزا، دروغ پرداز و از توی این لجن مذهب، ناسیونالیست، قومگرایی و این آخر کمونیسم افراطی بیرون آمده‌اند و باید حساب شده با این افراطگرایی آنها مبارزه شود، البته نظام سرمایه داری همانطور که در بالا گفته شد بدون عیب و ایراد نیست و تا به حال به صورت اصلاحات نیمبند در کشورهای خود و جنگ تحمیلی به مردم کشورهای فقیر تا به امروز نظام سرمایه داری خود را روی پا نگه داشته‌اند. موفق و پیروز باشید! پاینده و جاودان ایران عزیز ما!

اکبر دهقانی ناژوانی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر