سرگذشت یک «افراطی»؛ شاگردی که در مقابل استادش ایستاد، مهدی نصیری را بهتر بشناسیم
مسعود آذر شغل - بیبیسی
مهدی نصیری امروز، هیچ شباهتی با «نصیری کیهان» ندارد. او بنا بر نوشتهها و سخنرانیهایش از این نظام حکمرانی عبور کرده و خواهان برگزاری رفراندومی «کاملا آزاد» است تا بدون خونریزی «جمهوری اسلامی به یک جمهوری عرفی» تبدیل شود.
«جوان انقلابی» و چهره تند و افراطی دهههای گذشته که قلمش سیاسیون، نویسندگان و هنرمندان را آماج نقد و اعتراض قرار میداد، حالا نوک پیکانش شخص علی خامنهای را نشانه رفته و علت مشکلات کشور را در شیوه زمامداری او جستوجو میکند و کم و بیش هفتهای نیست که نقدی علیه آقای خامنهای ننویسد یا کنایهای به رهبر جمهوری اسلامی نزند.
کانال تلگرامی مهدی نصیری که منعکس کننده دیدگاه و نوشتههای اوست بازتاب دهنده نقدهای تند و تیز سایر نویسندگان علیه حکومت نیز هست و آهنگ انتقادات او از جنبش اعتراضی ماههای گذشته، روز به روز تندتر شده تا جایی که این روزها شاید کمتر کسی تصور کند که چنین کانالی متعلق به آقای نصیری دهه ۶۰ است.
در مقابل انتقادات بیپروای مهدی نصیری، رسانههای نزدیک به حکومت درصدد پاسخگویی به نیشکنایههای او علیه آقای خامنهای برآمدهاند و او را «شیاد»، «گستاخ»، «مرده خور»، «غافل» و «پریشانگو» خطاب میکنند.
خبرگزاری تسنیم در چهارم اردیبهشت ماه امسال در یادداشتی با بیان اینکه «اساساً نصیری را نباید آنقدر جدی گرفت» مینویسد: «واسازی [ساختارشکنی] زبان او در خوشبینانهترین حالت، خبر از یک پروای سایکولوژیک* مومنانه میدهد اما در واقع به نوعی شبه خوارجیگری ختم میشود که سوت و کف جریان ضددینی و ضد ملی را به همراه دارد». (*توضیح بیبیسی: سایکولوژیک، به معنای مرتبط با علم روانشناسی است. احتمالا مقصود نویسنده خبرگزاری تسنیم واژه انگلیسی psychotic به معنای روانپریشانه است.)
نصیری «جوان فاضل و انقلابی و دلسوز و لایق» دیروز
در اردیبهشت ماه سال ۶۹ محمد خاتمی به نماینده ولی فقیه در موسسه کیهان به دستور علی خامنهای، مهدی نصیری را به عنوان مدیر مسئول روزنامه به هیات نظارت بر مطبوعات معرفی میکندآشنایی مهدی نصیری با یکی از افراد مطرح روزنامه کیهان و ارسال مقاله برای این روزنامه، پای او را به روزنامه کیهان باز میکند. آقای نصیری در سال ۶۵ ابتدا به عنوان نماینده روزنامه کیهان در قم منصوب شد و پس از گذشت یکسال به تهران آمد و برخلاف روال معمول روزنامهها که معمولا از خبرنویسی شروع میشود، با دبیری سرویس مقالات این روزنامه کارش را شروع کرد.
یک سال بعد در حالی که حدود ۲۵ سال بیشتر نداشت، عضو شورای سردبیری این روزنامه شد. عضویت او در شورای سردبیری کیهان با اعتراض و استعفای چهار نفر از اعضای شورای سردبیری همراه شد.
محمد خاتمی، رئیس جمهور پیشین که در آن سالها به عنوان نماینده ولی فقیه در موسسه کیهان کار میکرد، با استعفای آنها موافقت کرد و راه برای سردبیری آقای نصیری هموار شد.
روزنامه کیهان در آن سالها در دست نیروهای جریان «خط امام» یا به اصطلاح نیروهای چپ جمهوری اسلامی بود و مهدی نصیری از نظر فکری با کسانی مانند هادی خانیکی، محمد عطریانفر، ماشالله شمسالواعظین و ابراهیم اصغرزاده همخوانی چندانی نداشت. با این وجود او مدارج شغلی را سریع طی کرد.
مهدی نصیری در کانال تلگرامیاش گفته علی خامنهای او را نمیشناخته و ظاهرا از طریق محمد خاتمی به او معرفی میشود: «آقای خاتمی پس از ارتحال حضرت امام در دیدار با رهبری و گزارش از موسسه کیهان، من را به عنوان طلبهای موفق در امر اداره روزنامه تایید و معرفی کرده بود.»
در اردیبهشت ماه سال ۶۹ علی خامنهای در نامهای که به امضای آقای محمدی گلپایگانی، رئیس دفترش رسیده بود، از محمد اصغری، سرپرست وقت موسسه کیهان میخواهد حکم مدیر مسئولی آقای نصیری را صادر کند. در بخشی از نامه علی خامنهای، نوشته شده: «صلاح آن است که آقای نصیری که جوانی فاضل و انقلابی و دلسوز و لایق است، مدیریت روزنامه را با اختیارات وافی و کافی داشته باشد.»
پس از ارسال چنین دستوری، آقای خاتمی نیز به عنوان نماینده ولی فقیه در موسسه کیهان، مهدی نصیری را به عنوان مدیر مسئول به طور رسمی به هیات نظارت بر مطبوعات معرفی میکند.
چنین نامهای گویای اختیارات تام و تمام و چک سفیدی بود که از سوی آقای خامنهای به او اعطا شد و با انتصاب او به عنوان مدیر مسئول، تغییرات گستردهای در مواضع و خط مشی فرهنگی و سیاسی روزنامه رقم خورد؛ تغییراتی که تا همین امروز همراه این روزنامه باقی ماندهاند.
نوشتههای مهدی نصیری در آن سالها معمولا واکنش برانگیز بود و صدای هنرمندان و نویسندگان و روشنفکران دینی را از جمله احسان نراقی، عبدالکریم سروش و محسن مخملباف درآورد و کار به جایی رسیده بود که بعضی از رسانهها از جمله روزنامه جمهوری اسلامی به او لقب «داروغه دهه ۶۰» دادند.
مهدی نصیری در گفتوگویی که در کتاب «روزنامهنگاری بدون درد و خونریزی» منتشر شده، بخشی از اعتقادات تند و تیزش از جمله مخالفت با برقرار رابطه با آمریکا را بازگو کرده است.
آقای نصیری با اشاره به مقاله منتشره عطاالله مهاجرانی با عنوان «مذاکره مستقیم» در روزنامه اطلاعات در ششم اردیبهشتماه سال ۶۹، میگوید سرمقالهای علیه مذاکره با آمریکا نوشته است.
او گفته است: «فردای آن روز، مطلبی در حمایت از نوشته مذاکره مستقیم آوردند که با انتشار آن مخالفت کردم و محمد خاتمی تماس گرفت و گفت فلانی برای چه این را چاپ نمیکنی؟ شما که دیروز با مقاله آقای مهاجرانی مخالفت کردید؟ حالا این را بهعنوان نظر موافق چاپ بکنید. گفتم بحث مذاکره با آمریکا از نظر من خط قرمز است و قبول نمیکنم.»
محمد خاتمی در سال ۷۰ از عنوان نمایندگی ولی فقیه در کیهان استعفا داد و محمد اصغری جایگزین آقای خاتمی شد .
اما قدرت بی حد و حصر نصیری در کیهان باعث شد که محمد اصغری در سال ۷۲ از علی خامنهای بخواهد که بین او و مهدی نصیری یکی را انتخاب کند که آقای خامنهای، نصیری را انتخاب کرد و آقای اصغری رفت و حسین شریعتمداری به نمایندگی ولی فقیه منصوب شد.
آقای نصیری حدود شش ماه با حسین شریعتمداری به عنوان نماینده ولی فقیه در موسسه کیهان کار کرد و اختلافات آنها منجر به توافق بر سر واگذاری مدیر مسئولی روزنامه به آقای شریعتمداری شد و در نهایت نصیری از کیهان رفت.
او در اسفندماه سال ۷۴ نشریه «صبح» را با همان خط مشی که در روزنامه کیهان داشت، راهاندازی کرد و تا سال ۷۹ ادامه داد.
مدیر مسئول نشریه صبح در مجموعه یادداشتهایی با عنوان «سرگذشت یک تغییر» که در کانال تلگرامیاش منتشر کرده میگوید برای او «اولین شوک جدی نسبت به ضعف حکمرانی در جمهوری اسلامی» در نیمههای دهه ۷۰ اتفاق افتاد، زمانی که پرونده دو فساد در وزارت پست و وزارت نیرو را در نشریه صبح منتشر کرد و با وجود گزارش این پروندهها به علی خامنهای، اقدام عملی برای مقابله با این فسادها انجام نشد.
نصیری و تجددگرایی
در زمانی که طرح گفتوگوی تمدنها از طرف محمد خاتمی، رئیس جمهور وقت ایران مطرح شده بود و نگاه به ایران در عرصه بینالمللی در حال تغییر بود، مهدی نصیری کتاب «اسلام و تجدد» را در سال ۸۰ منتشر کرد.
او در این کتاب نگاه انتقادی به فرهنگ غرب دارد که در تضاد با فضای آن سالها بود. نویسنده در مقدمه کتاب اذعان دارد که این نگاه از نظر مخاطبان میتواند «ارتجاعی و متحجرانه» باشد.
آقای نصیری در کتابش با رد تجدد، میگوید تمدن غرب یک چاقوی دو لبه نیست که کارکرد مثبت و منفی داشته باشد و بین اسلام و تمدن غرب، تعارض بنیادی وجود دارد.
او با توجه به نقش و تسلطی که تمدن غرب در جهان امروز دارد، با اشاره به بحث فقهی «خوردن گوشت میت» مینویسد: «به دلیل آن که نفی تمدن جدید و مظاهر آن موجب عسر و حرج و اختلال در نظام اجتماعی خواهد شد، از باب اضطرار به هر میزان که لازم و ضروری باشد از ساز و کار تمدن جدید استفاده خواهیم کرد.»
نشانههای این تفکر را میتوان در دیدگاه شماری از مسئولان از جمله علی خامنهای دید و سخنان هفته گذشته رهبر جمهوری اسلامی درباره تقیه کردن و «نرمش قهرمانه» به نوعی بازگو کننده همین نگاه تعامل با غرب است.
این روزها منتقدان آقای نصیری از همین «قاعده اضطرار» به او حمله میکنند.
خبرگزاری تسنیم در ۴ اردیبهشت ماه با مطلبی با عنوان «عصر حیرت یا زیادهروی در مردهخواری؟» به طعنه مینویسد: «او درباره استفاده از مظاهر تجدد در حوزه دینداری میگفت که فقط باید مشابه قاعده «اکل میته» (خوردن مرده) به وقت اضطرار عمل کرد. حالا به نظر میرسد نصیری خودش در این عمل به اکل میته، به اسراف و زیادهروی عجیبی افتاده است».
حالا اما مهدی نصیری از کتاب «تجدد و اسلام» عبور کرده و نگاه دیگری به غرب و روابط بینالملل دارد. او در بخش نهم «سرگذشت یک تغییر» در کانال تلگرامیاش، اشاره به رویکردش در سیاست خارجی دارد و «ستیزه گری برای اصلاح رادیکال جامعه و رفع فتنه از جهان» را رد میکند و اثری از روحیه جنگ طلبی با فرهنگ غرب در او دیده نمیشود و مذاکره با آمریکا را ضروری میداند.
قیام شاگرد علیه استاد
مهدی نصیری از اولین افرادی است که در درس خارج فقه علی خامنهای حاضر شد و در سالهای ۶۹ تا ۷۳ و۸۰ تا ۸۴ در این کلاسها شرکت داشت.
با وجود اینکه احساس میشد که مهدی نصیری از جمله افرادی است که «ذوب در ولایت» است، اما خودش درباره ولایت فقیه گفته است: «هیچ گاه اعتقاد اشعریانه به ولایت فقیه نداشتم وعملکرد ولی فقیه را قابل نقد با عقل و عدل و نقل میدانستم، تاییدیه رهبری از اوضاع، من را برای سکوت و مماشات درباره وضعیت کنونی کشور و نظام متقاعد نکرد، آن گونه که بسیاری از نیروهای حزب اللهی را متقاعد و توجیهگر وضع موجود کرده است».
آقای نصیری با وجود اینکه میگوید هیچوقت نگاه توجیهگرایانه نسبت به وضع موجود نداشته اما در دو سه سال اخیر است که بیشتر علیه ولایت فقیه و شخص علی خامنهای حرف میزند البته او تاکید دارد رویکرد انتقادیاش به نحوه حکمرانی در جمهوری اسلامی در اواخر دهه ۹۰ تشدید شد و کشتار آبانماه سال ۹۸ «تکان شدیدی» بر او وارد کرد و انتخابات مهندسی شده ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ باعث دورتر شدن او از جمهوری اسلامی شد.
او در پروسه تغییراتی که در سال اخیر در او تشدید و نمایان شده، تفکرات خود را در قالب «عصر حیرت» تعبیر و تفسیر میکند و کتابی نیز در سال ۹۹ برهمین اساس منتشر کرد. او در این کتاب تاکید دارد که در غیاب حکومت امام دوازدهم شیعیان، عملا امکان برپایی حکومت اسلامی و لوازم آن تا «۸۰ درصد» فراهم نیست از این رو «کسانی نمیتوانند مدعی نمایندگی حقیقت و اسلام ناب شده و در صدد تحمیل عقیده و قرائت خود بر آیند و دست به قطبی سازیها و مرزبندیهای همراه با تکفیر و تفسیق و انحراف و التقاط بزنند».
براساس چنین تفکری او صحبت از «آزادی، تکثر، مدارا، قانونمداری در قالب نظامی مردم سالارانه » میکند.
مهدی نصیری به عنوان پژوهشگر دینی میگوید این نوع نگاه و جهان بینی را از اسلام گرفته و به طور طبیعی با بسیاری از روشنفکران غیر اسلامی دارای اشتراکاتی است و در قالب چنین نگاهی به خودش اجازه میهد که علی خامنهای را نقد کند.
در فروردینماه امسال در جریان یک مناظره درباره سیاست خارجی ایران، رفتار و سخنان علی خامنهای در قبال مسائل اسرائیل و جنگ اوکراین را مصداق «شیادی» خواند. البته او چند روز بعد از بکار این کلمه عذرخواهی کرد اما تاکید کرد « نقد مواضع و عملکرد رهبری، نه تنها مجاز بلکه حق است».
با وجود عذرخواهی آقای نصیری، خبرگزاری تسنیم در سیام فروردینماه لحن و گفتار مهدی نصیری را «گستاخانه و مصداق بارز شیادی» دانست و او را «خشک مغز و منحرف» خواند و نوشت: «این شیوه مرسوم تندروها و افراطیها برای پاک کردن سابقه خود و باز کردن جا در دل دیگران است.»
مهدی نصیری در یکی دیگر از نوشتههایش نظام فعلی را همانند دوران محمدعلی قاجار مقایسه کرد و در اسفندماه سال گذشته در واکنش به بیانیه پایانی مجلس خبرگان رهبری نوشت: «ما به لطف اصل ولایت مطلقه فقیه به دوران محمد علی شاه قاجار برگشتهایم که میگفت رعیت را چه به سرکشی... ماییم که مالک ایرانیم.»
او در بخشی از همین یادداشت نوشته بود: «اکثریت قاطع ملت ایران پس از تجربه ۴۳ ساله نظام ولایت فقیه ... از حکمرانی فردمحور عبور کرده است. مردم ایران هم طعم تلخ استبداد شاهی را چشیدهاند و هم طعم تلخ استبداد فقهی و دینی را و حالا در پی نظامی غیر استبدادیاند.»
مهدی نصیری همچنین از سخنرانان همایش دو روزه «گفتوگو برای نجات ایران» در اردیبهشتماه امسال نیز بود. او در بین کسانی ظاهر شد که خواهان تغییر حکومت بودند و تاکید کرد: «مهمترین بحران پیشروی حاکمیت بحران مشروعیت است. نظام جمهوری اسلامی دیگر نه جمهوری است و نه اسلامی. راهحل مسئله امروز ایران نیز عبور از این شیوه حکمرانی و برگزاری رفراندوم است.»
مخالفان از ماری کوری تا «شیادی»
نوشتههای انتقادی پیدرپی مهدی نصیری درباره نظام حکمرانی در ایران باعث شده زیر ذرهبین رسانههای نزدیک به حکومت قرار بگیرد و سازمان اطلاعات سپاه پاسداران نیز هفته گذشته او را احضار کرد. اما او به دلیل غیرقانونی دانستن این احضاریه از رفتن به اطلاعات سپاه خودداری کرد.
در ۲۵ اردیبهشتماه روزنامه جوان در یادداشتی با عنوان «یک تشکر جانانه از مهدی نصیری» نوشت: « آقای نصیری در یکی دو سال اخیر تقریباً هیچ نوشتهشان بدون تعریض یا تصریح علیه شخص رهبر انقلاب نبوده است. گویی که مأموریت اصلی ایشان حمله به آیتالله خامنهای است و بس.»
محور بسیاری از انتقادات رسانههای حکومتی، بازگو کردن دوران افراطیگری مهدی نصیری در روزنامه کیهان است. در رسانههای نزدیک به حکومت خاطراتی از او نوشتهاند که مثلا او از طراح روزنامه کیهان خواسته بود برای ماری کوری، شیمیدان فرانسوی-لهستانی روسری بگذارد که طراح زیر بار نرفته بود.
خبرگزاری فارس در ۲۳ اردیبهشتماه در یادداشتی، از روند «استحاله فکری مهدی نصیری در طول چهار دهه گذشته» نوشت و در پایان نتیجه گرفت که داستان تبدیل مهدی نصیری از یک انقلابی تند و تیز به اصلاحطلبی رادیکال «داستان یک سوپر انقلابی پشیمان» است.
مهدی نصیری در مقابل نقدهای تند و تیزی که در هفتههای گذشته علیه او نوشته شده، سه یادداشت در کانال تلگرامیاش با عنوان «آری! من یک افراطی بودم» خطاب به «مجاهدان تبیین و افسران جنگ نرم و عمارهای نظام» نوشت و با اشاره به حمایتهای علی خامنهای از او، نوشت: « اگر افراطی بوده ام (که قطعا در مواردی بوده ام) یا اگر جایی درست عمل نکردهام، رهبری در آن شریک است»
آقای نصیری همچنین از منتقدانش خواست در تکرار اتهام افراطیگری به او کمی جانب احتیاط را نگه دارند چرا که «دامن فرمانده هم بیش از حد به این اتهام آلوده میشود».
او در بخشی از یادداشتها، نوشت: «جمهوری اسلامی از آغاز استقرار، آکنده از اشتباهات و افراط گریها بود و تقریبا همه رهبران و جریانها و افرادی که در پیروزی انقلاب نقش داشتند، کم و بیش دچار اشتباه و خطا شدند و البته کسانی زودتر به اشتباهات خود پی بردند و کسانی دیرتر. و آنها که صداقت و شهامت بیشتری داشتند، به خطاهای خود قلما و عملا اعتراف کردند و در جانب اکثریت مردمی قرار گرفتند که زودتر از خواص به مسیر غلط انقلاب و نظام پی برده بودند اما صدای بلندی نداشتند.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر