صفحات

۱۴۰۱ شهریور ۲۷, یکشنبه

 پرسشی از مدافعان گشت ارشاد،

 احمد زیدآبادی


اگر در پارلمان یک کشور اروپایی، قانونی به تصویب رسد که طبق آن، پلیس ملزم شود زنان محجبه را در کوچه و خیابان دستگیر و به مقرّ خود منتقل کند و در آنجا به آنها لزوم کشف حجاب را آموزش دهد و فقط بعد از گرفتن تعهد از آنان برای کنار گذاشتن حجاب، آزادشان کند، مدافعانِ گشت ارشاد در ایران چه واکنشی نشان خواهند داد؟

آیا چون مسئله به صورت قانون در آمده، اجرای آن را موجه خواهند دانست؟ یا اینکه با تمام قوا به تصویب و اجرای چنین قانونی حمله‌ور خواهند شد؟

***

بیشتر بخوانید:

به انکار و توجیه پایان دهید!

در سال 88 بازجویی داشتم که "دست بزن داشت" و علناً افتخارش این بود که "از سر متهم پوست می‌کِند" و نامش "لرزه بر اندام متهمان می‌اندازد."
پیش از آن در زندان سال 79 با مواردی از فشار و تهدید روبرو شده بودم؛ اما این یکی واقعاً نوبرش بود.

من که از کودکی به قول مارکس "عواطف لطیف مذهبی" داشته‌ام و همیشه عاشق علی و حسین بوده‌ام و تمام مطالعاتم در بارۀ اسلام در آیۀ "ان‌الله یأمرکم بالعدل و الاحسان" خلاصه می‌شده است، از اینکه بازجویی با ادعای دفاع از همۀ آنچه برای من مظهر عدل و احسان به شمار می‌آمد، تمام مرزها و حریم‎های قطعی اسلام را در هم می‌شکست، دچار عذابی مضاعف می‌شدم.

جالب آنکه آنها در آن محیط بسته و منقطع از عالم، می‌کوشیدند تا مرا متقاعد کنند که فهم من از اسلام انحرافی و اسلام مورد نظرِ آنها اسلام ناب و راستین است!

این مطالب را نمی‌نویسم تا خداناباوران و یا دین‌ستیزان را متمایل به فهمی انسانی و رحمانی از اسلام کنم، چرا که این کار در این وضعیت، اگر اثر معکوس نگذارد، حتماً بی‌اثر است!


خطابم در این نوشتار آن دسته از اصطلاحاً دیندارانی هم نیست که به قول حسین، دین را "لقلقۀ لسان" کرده‌اند و آن را ابزار مناسبی برای تحمیق خلایق و بهره‌کشی مادی یا سیاسی از آن قرار داده‌اند و منفعت و منزلت و قدرت خود را به جای خداوند نشانده‌اند. سخن از عدل و احسان نزد این افراد، همچون کوبیدن مشت بر سندان است!

در واقع روی سخنم با آن دسته از دینداران صادقی است که چه در داخل حکومت و چه خارج از آن، از روی دغدغۀ مذهبی، این نوع رفتارها را توجیه و یا به کلی انکار می‌کنند و بدین وسیله، سبب استمرار آن می‌شوند.

استمرار رفتارهای ظالمانه و خشن و زشت به نام اسلام و به قصد تحکیم حکومت، مطمئناً سبب تشدید اسلام‌هراسی و اسلام‌گریزیِ نسل‌های جدید از یک سو و به خطر افتادن تمام ارکان حکومت از سوی دیگر می‌شود.

من که اصولاً با "انقلاب" بخصوص از نوع "توده‌وار" یا "چریکی" یا هر نوع صورت "خشن" دیگر آن، در هیچ نقطه‌ای از تاریخ و جغرافیا میانه‌ای ندارم و "اصلاح بنیان‌های فکری و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی" جامعه را تنها راه مطمئن و برگشت‌ناپذیر برای حرکت در جهت توسعۀ همه جانبه و استقرار نظم و ثباتی عادلانه و مورد رضایت عموم می‌دانم، بارها کوشیده‌ام تا خالی از هر نوع بغض و کینه و بدخواهی و به بهای به جان خریدن بغض و کینۀ بخشی از حامیان و دشمنان حکومت، صدایم را به گوش دست اندارکاران نظام برسانم تا متوجه خطرات چندجانبۀ نوع حکمرانی و رفتار نیروهای خود شوند، اما گویی نتیجۀ همۀ این کوشش‌ها عبث بوده است.

این جامعه همانطور که به اذعان آقای رئیسی نیازمند ایجاد مسکن و شغل است، از آن بالاتر به فضای تنفس در حوزۀ سیاسی و اجتماعی و کوتاه شدن دست نیروهای خشن و متعصب از نهادهای حاکم نیاز دارد.

متأسفانه این دسته از نیروها در روندِ تحولات دهه‌های اخیر به گونه‌ای عمل کرده‌اند که با ادعای "پا به رکابی در دفاع از نظام" آن را به گروگان خود در آورده‌اند و مانع هر نوع تحول معناداری در بهبود شرایط می‌شوند.

این نیروها از این پس، جز ضرر و زیان و ایجاد بحران، دستاورد دیگری برای حکومت ندارند و بروز فجایعی مانند مرگ دلخراش زنده‌یاد مهسا (ژینا) امینی، نتیجۀ توصیه‌ها و عملکرد آنهاست. اگر جلو آنها گرفته نشود؛ از این به بعد فاجعه پشت فاجعه رخ خواهد داد و کشور را با بی‌ثباتی بی‌سابقه‌ای روبرو خواهد کرد.

به نظر من، این چیزی نیست که یک انسان ایران‌دوست و آگاه به تاریخ و شرایط داخلی و منطقه‌ای و بین‌المللی کشور، خواهان آن باشد؛ اماهواخواهان آن روز به روز در حال افزایش است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر