صفحات

۱۴۰۱ تیر ۱۷, جمعه

 مطلق گرایی سیاسی و اصلاح طلبان !- حسن بهگر

نفس حکومت مطلقۀ فقیه یعنی حکومت استبدادی  ولی فقیه طیفی سیاسی را در کنار خود زاییده که اصلاح طلب نام گرفته. این طیف وسیع است  و اهداف اجزایش مختلف است. نگاهی اجمالی به اعمال و افکار آنها شاید بتواند قدری از ابهام این جریان بکاهد .اصلاح طلبان  حکومتی می خواهند حکومت  مطلقۀ ولایت فقیه را اصلاح کنند. ولی فقیه در زمان غیبت صاحب الزمان نمی تواند حکومت کند .

حکومتی که خمینی بنیادش را گذاشت از اول با این اشکال روبرو بود ولی با لجاجت و با وجود مخالفت مراجع معتبرآنها را وادار به سکوت کرد و به جای صاحب الزمان نشست  ولی از آنجا که به مردم شیعه نمی توانند بگویند که به جای صاحب الزمان نشسته اند همچنان مدعی  ظهور امام زمان هم هستند.

مشکل اینجاست اگر ولی فقیه امام زمان نیست پس حق حاکمیت ندارد و باید حاکمیت ملت را بپذیرد ولی به سبب آن که قدرت به دهانشان مزه کرده هم خدا را می خواهند و هم خرما را. حاکمیت مطلق را اعمال می کنند ولی تنور مجلس و انتخابات را هم گرم نگاه می دارند که بگویند مردم نمایندگان و رؤسای جمهوری خود را خودشان انتخاب می کنند در حالیکه هیچ یک از اینها اختیاری ندارند.

اول انقلاب به صراحت نمی توانستند دیکتاتوری خود را آشکار کنند و قانون اساسی  پرابهامی را به تصویب رساندند که هم به نعل و هم به میخ زده است. اما درعمل این ریاکاری به اشکال برخورد .  هنگامی که خمینی زنده بود رفسنجانی نامه ای به او نوشت که «برخی از مصوبات مجلس با شرع معارض است، در حالی که این قوانین دربردارندۀ ضرورت «حفظ مصالح» یا «دفع مفاسدی» هستند که به عنوان «احکام ثانویه» باید به طور موقت اجرا شوند.» از خمینی خواست که به عنوان ولی فقیه این قوانین را صحه بگذارد.

اما خمینی از جایگاه  ولی فقیه جواب نداد بلکه طی نامه ای  «وکلای مجلس را دارای این اختیار دانست که رأساً، دسته ای از احکام شرعی‌ را معلق کنند؛ که اجرای آن ها در شرایط کنونی مغایر با «حفظ نظام» است؛ به این معنا که ترک یا فعل آن موجب «اختلال نظام»، «فساد(خلاف اخلاق)»، یا «حرج و تنگنا» می شود» و در تأیید این حکم به آیت الله گلپایگانی نوشت :« اختیاراتی که به مجلس داده شده، برای تشخیص موضوع است که در عرف و شرع، بر عهدۀ عرف است»(1)

این مطلب اصولاً با اصل ولایت فقیه خود خمینی هم در تضاد می افتد ولی نه او و نه جانشین او حاضر نیست کسی  را در قدرت شریک و سهیم کند . بنابراین حکومت ولایت فقیه تفاوتی با سلطنت ندارد منتها سلطنت محمد رضاشاه تبدیل به توتالیتر نشد ولی جمهوری اسلامی شد و  برخلاف ادعای ملایان ادامه حکومت سلطنتی قبلی است منتها با رنگ ولعاب مذهبی .

هر دو حکومت با عنوان های مختلف، مخالف آزادی و دموکراسی و مخالف مدرنیته هستند . مدرنیته  به معنای مخالفت با لیبرالیسم یعنی آزادی و حقوق طبیعی انسان هاست  مخالف آزادی های سیاسی است، مخالف دموکراسی و مخالف برابری سیاسی مردم و حقوق شهروندی است . بدین ترتیب مجلس و ریاست جمهوری و.. در حکومت ولایت مطلقه فقیه یک نمایش است یک گول زنک است .

حالا اصلاح طلبان  می خواهند در این سیستم چه چیزی را اصلاح کنند؟

همه چیز سیستم به ولی فقیه وصل است . بیهوده نیست  هرگونه اعتراضی حتا معمولی از قبیل اعتراض به ممنوع کردن یک روزنامه تا گران کردن بنزین با گلوله  و کشتار پاسخ داده شده است.

من از زمانی که هیاهو برای خاتمی آغاز شد به شهادت چندین مقاله ای که نوشته ام خواستار این بوده ام که اصلاحات را تعریف کنند و تا به امروز تعریفی از آن ندیده ام بنابراین ادعای اصلاح طلبی  ادعایی  پوچ و بیهوده است. برخی  فکر می کردند با پذیرش قانون اساسی و اتکا به برخی موادی که در اول انقلاب ملایان  برای فریب مردم ناچار به پذیرفتن آنها شدند، می توانند راهی پیدا کنند  که در عمل آن هم بن بست بود.

عباس عبدی در مقدمۀ کتابی بنام «اصلاحات به مثابۀ یک روش و نقد اصلاح طلبان» که به صورت پی دی اف منتشر کرده معترف است که پس از 8 سال ریاست جمهوری خاتمی تازه نشستند به تعریف اصلاحات که آنهم نتیجه ای نداشت و معلوم نشد در این 8 سال برچه مبنایی حکومت کرده اند.  پس از مدت ها عباس عبدی به این نتیجه رسیده که «آنچه که در این مجال می توان گفت این است که اصلاحات علی الاصول در هر شرایطی فاقد محتواست ، زیرا اصلاحات مظروف نیست ، اصلاحات ظرف است و یک شیوه و روش است. »(3)

مظروف بدون ظرف بی معنی است . باید اول ظرفی باشد تا مظروف معنی پیدا کند.

و جالب است که عباس عبدی در ادامه  بر این باور است که باید نخست حاکمیت قانون را پذیرفت. چرا آشکارا نمی گویی که ظرف همین قانون است . کدام قانون؟ قانون اساسی که کاملا تحت سیطرۀ  ولی فقیه است. او اصل دیگر اصلاحات  را تغییرات گام به گام می داند .کدام تغییرات ؟ تغییرات در این قانون ؟ چگونه؟ آن نیز بی جواب مانده است.

پایبندی به قانون اساسی جمهوری اسلامی و به خمینی دو وجه مشخصۀ اصلاح طلبان بوده ولی اکنون از خمینی کمتر نام می برند ولی کماکان خواستار فعالیت در چارچوب قانون اساسی هستند. این نگرش هیچ باروری و حاصلی هم نداشته است چون حاکمیت قانون یعنی حاکمیت ولی فقیه. وقتی حکم حکومتی از جانب ولی فقیه  صادر می شود و مجلس ناچار به فرمانبری است دیگر قانونیت معنایی ندارد .

جالب است که عبدی در پاسخ به اتهام لیبرال بودن با پرگویی خود را طرفدار قانون و انتخابات آزاد و غیره دانسته  و شاید خواسته تلویحاً خود را لیبرال بداند ولی سرانجام به صراحت نگفته که چه هست و دنبال چیست ؟ چون بدیهی است لیبرال بودن مسئولیت هایی را می طلبد که تبعیت از حکومت دینی در آن جای ندارد و طرفداری از قانون و انتخاباتی که زیر نظر ولایت فقیه باشد با اصول لیبرالیسم در تضاد است .

در نتیجه این حقیقت را  باید پذیرفت که اصلاح طلبان هنوز در صدد به زیر سؤال بردن اصل حکومت و اقتدار خامنه ای با منشاء خدایی آن نیستند و در ضمن قانون اساسی را هم نمی توانند نپذیرند. از براندازی و پی آمدهای آن نیز هراسانند و اسم عوض می کنند و حتا تحول طلب می شوند ولی ره به جایی نمی برند. حکایت مور است و تاس . مسلم است که از حکومت مطلقۀ فقیه دموکراسی در نمی آید و محال است ولی فقیه به سلب اختیارت خود یعنی اصلاحات تن بدهد.

حکومت هیچ باکی از اصلاح طلبان نداشته است و اغلب از آنان سوء استفاده هم کرده است بویژه پس از یک دهه پس از انقلاب که بسیج توده ای رو به کاهش گذاشت اصلاح طلبان بهترین مستمسک برای نشان دادن یک اپوزیسیون باسمه ای در داخل بودند تا خیمه شب بازی های انتخابات و مجلس نمایشی را به رخ دنیا بکشد که از معیارهای باصطلاح دموکراسی دور نیستیم و بادمجان دور قاب چین ها نیز تبلیغ می کردند که این دموکراسی در منطقۀ ما را با جاهای دیگر مثل اروپا مقایسه نکنید بلکه با کشورهای همسایه مقایسه کنید.

اما باید توجه کرد که بخشی از این طیف  در مواجه با دنیای مدرن دچار  بحران فکری شد که تا به امروز ادامه داشته است.

بحران فکری اصلاح طلبان

این بحران فکری از شک و رد بسیاری از مسلمات دینی آغاز شده و برخی از آنان از ایدئولوژی اسلامی بریده و با دنیای مدرن آشتی کرده اند . بیهوده نیست که خامنه ای تدریس کتاب های علوم اجتماعی را در دانشگاه ممنوع کرده است . شک در اصول دین  دامن سروش  ایدئولوگ رژیم را هم گرفته که  به بشری بودن وحی باور دارد.(4)

خانم صدیقه وسمقی می گوید:  «هزاره‌هاست که انسان، پیامبر را برگزیده‌ی خدا می‌داند. شاید خدا برگزیده‌ی انسان باشد. هزاره‌هاست که انسان، مسیر پیامبری را از خدا تا انسان می‌داند. شاید مسیر پیامبری از انسان تا خدا باشد.شواهد، وجود ادیان توحیدی را در همه‌ی دوره‌های حیات بشری تأیید نمی‌کند. »(5)

بسیاری ازاصلاح طلبان از تفکرات شریعتی و آل احمد فاصله گرفته اند که فرهنگ  غرب را نمی پذیرفتند و برخی از سکولاریسم دم می زنند و  حتا برخی از نواندیشان دینی مانند اشکوری و صدیقه وسمقی  در مورد حکومت لائیک توافق دارند.

چاره کار یک حکومت توتالیتر مذهبی مطلق گرا هم در جدایی دین از سیاست یا لائیسیته  نهفته است. این را دیگر نمی توان پنهان کرد و فریاد مردم بجان آمده از استبداد مذهبی را نادیده گرفت ولی هستند کسانی مثل  تقی رحمانی که هنوز برای مدل حکومتی اردوغان اشک می ریزند.

(1)

https://www.zeitoons.com/59973

(2)

(اصلاحات به مثابه یک روش و نقد اصلاح طلبان -عباس عبدی – مقدمه رویه 9)

(3)

همانجا رویه 85

(4)

https://www.youtube.com/watch?v=nE-iN4uSK5I.

(5)

(مسیر پیامبری | صدیقه وسمقی)

https://www.zeitoons.com/93282

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر