صفحات

۱۴۰۱ تیر ۱۹, یکشنبه

در حاشیه بازداشت مصطفی تاجزاده

حسن یوسفی اشکوری
خر شب دیشب از طریق خبر رسید که سید مصطفی تاج زاده بازداشت شد. هرچند چنین اقدامی چندان غیر منتظره نبود ولی به هر تقدیر تکان دهنده بود و در عین حال سخن ناامیدکننده.
تجربه نشان می دهد که حکومت ها و حکمرانان وقتی تحت فشارهای سخت اجتماعی و اقتصادی و سیاسی قرار می گیرند و در عین حال در شرایط استیصال و درماندگی واقع می شوند، بیش از پیش از به سرکوبی مخالفان و مردم روی می آورند و در واقع از ابزارهای سخت برای بقا و ماندن در قدرت استفاده می کنند. این را تاریخ بارها و بارها نشان داده است. حداقل حرکت های سینوسی حکمرانان جمهوری اسلامی از آغاز تا کنون این مدعا را عیان می کند. در این باب از جمله می توان به سرکوبی های شدید و غالبا غیر ضرور دهه شصت و به طور خاص کشتار دهشتناک ۶۷ و نیز به سرکوبی سیاسی و مطبوعاتی و دانشجویی دوران اصلاحات و دوره متأخر ریاست جمهوری خاتمی (از قتل های زنجیره ای گرفته تا دستگیری های گسترده دانشجویی و جریان ملی – مذهبی در اوایل دهه هشتاد) اشاره کرد.

دستگاه رهبری و نهادهای مؤثر امنیتی جمهوری شاید گمان می کرد پس از بیش دو دهه حاکمیت نسبی دو گانه و کشمکش های بین نهادهای انتخابی و انتصابی، با یک دست کردن نهادهای حکومتی و رفع چالش هایی بین آن دو و در واقع اقتدار یافتن حاکمان و کارگزاران مطیع و تابع ولایی، می تواند نفس راحتی بکشد و احتمالا در حد ضرور به رفع مشکلات معیشتی مردم ناراضی نیز بکوشد. اما حداقل در این یک سال نه تنها چنین نشده بلکه ناکامی در هر جهت و از هر سو بیش از پیش شده است.

همان گونه که کاملا قابل پیش بینی بود اخیر دور تازه ای از خشونت ها آغاز شده و چنین می نماید که دوران تازه ای از اعمال محدودیت ها (از جمله سختگیری های خلاف اخلاق و قانون و عدالت در باب حجاب و پوشس زنان) و حتی علیه دگراندیشان و منتقدان غالبا دلسوز و ملی آغاز شده و به احتمال زیاد ادامه پیدا خواهد کرد. این دوران با بازداشت های هنرمند شناخته شده رسول اف و آل احمد آغاز شد و ساعتی بعد با بازداشت تاج زاده ادامه یافت و اگر این تشخیص درست باشد باید منتظر اقداماتی از این دست و شاید هم خشن تر بود.

اما باز تجربه نشان می دهد که هرچند زحمت ما می دارند ولی در نهایت نه تنها گرهی از کار فروبسته حاکمان نمی گشاید بلکه گرهی بر گره های پرشمار می افزاید و بحران هایی تودرتو و درهم تنیده ای ایجاد خواهد کرد. کسانی چون موسوی و کروبی و رهنورد و تاج زاده وجدان بیدار جامعه هستند و در جهت بالندگی و ظرفیت سازی مدنی جامعه ایران بلازده کنونی می کوشند و حتی به مثابه فانوس دریایی زنگ خطر را برای کشتی توفان زده حاکمیت بی تدبیر به صدا در می آورند اما گویا چشم بینا و گوش شنوایی نیست! روند تحولات نشان می دهد که دستگاه رهبری نظام حاکم حتی صلاح و فساد خود را نیز تشخیص نمی دهد. واقعا آیا غیر قابل تردید است که ادامه این روند به گسترش نارضایتی و نفرت عمومی و در نهایت به وقوع یک شورش و چه بسا براندازی (همان که از آن بسیار می ترسند) منتهی شود؟ هرچند بازداشت تاج زاده و مانند او به سود آنان است چرا که هم آنان را از چسب ناچسب وابستگی به نظام و حداقل سوپاپ اطمینان حکومت بودن تبرئه می کند و هم جایگاه مفیدشان را در آینده تثبیت می کند ولی بی گمان به زیان جامعه و حتی حاکمان و حکومت است. در این میان آیا واقعا هنوز هم امید به توقف این «سیر نابخردی» و جبران اشتباهات مهلک هست؟

شنبه ۱۸ تیر ۱۰۴۱

از سایت شخصی آقای اشکوری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر