صفحات

۱۴۰۱ اردیبهشت ۱۲, دوشنبه

 یاوه ای به نام «احترام به عقاید دیگران»!؛ 


لات بازی پرویز پرستویی در امریکا، سرِ زخمِ عفنی را گشود که بسیاری از ما ایرانیان را بیمار کرده است.

ابتدا بد فهمی موضوع آزادی و آزادی بیان و به طور کلی دمکراسی، که در ذهنیت برخی از ایرانیان تبدیل به ابزاری شده است تا در جایی که آزادی به نفع آن هاست از آن استفاده کنند و در جایی که به نفع آن ها نیست، سرکوبگری خود را نشان دهند.

در حاشیه ی این زخم، داروی فاسد دیگری در دست اغلب سرکوبگرانی ست که راه خود را به کشورهای آزاد می گشایند و در این کشورها با این داروی مهلک می خواهند عقاید خودشان را تبلیغ و ترویج کنند.

این مثلا دارو، «احترام به عقاید دیگران» نام دارد که حتی اگر شخصی با عقل نارس، پاسخ سه چهار سوال را بشنود، می تواند به یاوه بودن این شعار پی ببرد:
-عقیده ای مبتنی بر کشتار مخالفان فکری ست. آیا باید به آن احترام گذاشت؟
-عقیده ای مبتنی بر نصف مرد دانستن زنان است. آیا باید به آن احترام گذاشت؟
-عقیده ای مبتنی بر حمایت از سران تروریست و آدمکش است. آیا باید به آن احترام گذاشت؟
-عقیده ای مبتنی بر بریدن دست و پا و چشم در آوردن فرد مجرم است. آیا باید به آن احترام گذاشت؟

به این سیاهه اضافه کنید هزاران هزار عقیده ی عجیب و معیوب دیگر را که هیچ انسانِ از نظر عقلی سالم، به آن ها احترام نمی گذارد. نه تنها احترام نمی گذارد بلکه در مقابل آن ها می ایستد و در حد امکان با آن ها مبارزه می کند.

اما داشتن عقیده -هر عقیده ای- تا آن جا که به فعل در نیامده، و تبلیغ و ترویج نشده، و فقط به زندگی خصوصی فرد مربوط است، می تواند و باید تحمل شود.

این عقیده پای اش را که از خانه -به صورت فیزیکی، پالس صوتی و تصویری، یا هر شکل انتقالی دیگر- بیرون گذاشت، در این مرحله مورد ارزیابی و قضاوت و هزار مورد عقلی و منطقی و انسانی دیگر قرار می گیرد، و هرگز شامل «احترام» نمی شود.

این که در غرب آزاد شما می توانید هر عقیده ای داشته باشید و هیچکس کاری با کار شما نخواهد داشت، و به صرف داشتن عقیده، کسی با شما برخورد نخواهد کرد به این معناست نه این که لات بی سر و پایی که اسم هنرپیشه بر خود گذاشته به امریکا بیاید، حامی رسمی و غیر رسمی یک گُنده تروریست که به دست همین کشور به لقاءالله پیوسته باشد، این ابراز علاقه و عقیده را در کشور تروریست پرور خودش انجام داده باشد و فیلم و عکس و صدای آن هم موجود باشد، بعد حالا به هر دلیل و به هر طریق، در کشوری که به خانم سالخورده ی سپاهیِ دانش زمان شاه به خاطر این که خدمت سربازی در لباس سپاهی کرده با پاسپورت آلمانی ویزای امریکا نمی دهند ولی به این حامی رسمی تروریست و تروریسم ویزای محترمانه بدهند، باری از چنین کسی با تُن و لحن آرام، بدون کوچکترین لمس بدنی یا توهین لفظی، سوال شود که شما با فلان تروریست چه رابطه ای داشته اید و او بتواند بدون پاسخ دادن راهش را بکشد و برود و هیچ اتفاقی نیفتد اما طرف بایستد و در حالی که مثل قاسم سلیمانی هم لباس پوشیده و کلاه بر سر گذاشته سوال کننده را بزند و فیلم اش هم موجود باشد بعد انتظار احترام به عقیده ی او برود این شخص و عقیده اش نه تنها احترامی را شامل نمی شود بلکه باید حداقل پلیس او را برای شناسایی و انگشت نگاری و تشکیل پرونده و ثبت نام شهود و امثال این ها به اداره پلیس دلالت کند که نه تنها هیچکدام از این ها نشده، طرف، تازه، به نام احترام به عقیده، لشکری از رفقای خود را طلبکارانه در مقابل طرف کتک خورده قرار دهد.

نه.
جناب کیانیان. خانم خیر اندیش. احترام به عقیده و آزادی بیان و دمکراسی را کاملا اشتباه فهمیده اید. درست تر بگویم اصلا نفهمیده اید.

من اینجا در خارج از ایران، در فضای آزاد، عکس قاسم سلیمانی را همراه با متنی که به طنز در ذم او نوشته بودم در فیس بوک منتشر کردم، فیس بوک به خاطر این «عکس» و نفهمیدن مطلب، یک ماه صفحه ی مرا بست.

علت اش هم -صرفنظر از نفهمیدن مطلب و بسنده کردن به عکس- معلوم بود:
در جهان سالم و آزاد، تروریسم نباید تبلیغ و ترویج شود.

حالا پرستویی برود و به ایران که رسید، شکرگزار آزادی تروریسم و تروریست پروری در جمهوری اسلامی شود. اینجا، تا این جای کار هم که به او امکان و فرصت ابراز وجود داده اند زیادی بوده و امیدوارم که بار آینده ای، برای سفر او به کشورهای آزاد وجود نداشته باشد.

ف.م.سخن

گویا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر