صفحات

۱۴۰۰ بهمن ۱۸, دوشنبه

درک ناقص و نادرست از آزادی و دموکراسی! 

کیقباد یزدانی دموکراسی را “حکومت مردم بر مردم” معنی کرده‌اند و از نشانه‌های مهم آن انتخابات و رأی اکثریت، آزادی‌های فردی و ‏اجتماعی، قانون‌مداری و قانون‌گرایی، مشارکت سیاسی-اجتماعی و نظارت همگانی، حقوق سیاسی-اجتماعی برابر، ‏آزادی احزاب سیاسی، اقتصاد آزاد و رواداری است. آما آیا همه این‌ها در عمل به گونه‌ی مطلوب و مردمی درک و اجرا ‏می‌شوند؟

در زیر به نمونه‌هایی از درک نادرست و ناقص از دموکراسی می‌پردازم:‏

الف) انتخابات و رأی اکثریت
انتخابات یکی از ابزار دموکراسی است، اما خودِ دموکراسی نیست. چه‌بسا نیروهای ضد دموکرات و ضد بشری از ‏طریق انتخابات به قدرت رسیدند. از این گذشته باید میان انتخابات آزاد و فرمایشی و مهندسی‌شده تفاوت گذاشت.‏

افزون بر این، جدای از این‌که واژه‌ی “مردم” بسیار کلی و مبهم است و از سوی همه‌ی گروه‌ها و جریان‌ها استفاده و یا ‏سوءاستفاده می‌شود، “اکثریت عددی” هم نمی‌تواند به‌تنهایی نشانه‌ی دموکراسی باشد. “اکثریتی” که “اقلیت‌ها” را نادیده ‏بگیرد و به حقوق آن‌ها احترام نگذارد، از بنیاد دموکرات نیست.‏

ب) آزادی‌های فردی و اجتماعی
دموکراسی “آزادی مطلق” در هر زمینه‌ای هم نیست. “آزادی” ای که حق دیگران را ضایع کند و به دیگران زیان برساند، ‏ارتباطی با دموکراسی ندارد. ابراز نظر غیرمسئولانه و ناپاسخگویانه، تهمت و افترا زدن، نفرت پراکنی، تخریب ‏دیگران، نه آزادی بیان، بلکه سوءاستفاده از آن است؛ از آن بدتر، آنارشی و قانون جنگل است که به هر کس که ‏نیرومندتر و یا گستاخ‌تر است، اجازه و میدان ترک‌تازی می‌دهد. آزادی به همراه خود، مسئولیت و پاسخگویی می‌آورد و ‏دموکراسی در کنار آزادی بیان و عمل، باید حافظ منافع ناتوانان و کم‌توانان از هر قشر و گروه و دسته‌ای نیز باشد.‏

از ویژگی‌ها و نشانه‌های مهم دیگر دموکراسی “احترام به حقوق بشر” و رعایت آن است. بر این اساس، تفکر و جریانی ‏که حقوق کودک را نادیده می‌گیرد، حقوق زنان را به رسمیت نمی‌شناسد، حقوق اقلیت‌های قومی، دینی، جنسیتی و ‏فرهنگی را زیر پا می‌گذارد، بر برتری “نژادی”، قومی، دینی، ملی، فرهنگی، زبانی و جز آن پای می‌فشرد و به عزت و ‏کرامت انسانی ارج نمی‌نهد، حتی اگر در “اکثریت” باشد و نام “مردم” هم را بر خود داشته باشد، کوچک‌ترین نشانی از ‏دموکراسی ندارد.‏

پ) مشارکت سیاسی و اجتماعی و نظارت همگانی
مشارکت سیاسی و اجتماعی فقط “حضور فیزیکی” در صحنه‌ی سیاسی به سود یا زیان این یا آن جریان سیاسی و نیز ‏شرکت در انتخابات و ریختن رأی به صندوق انتخابات نیست. مشارکت سیاسی و اجتماعی از خانه شروع می‌شود، در ‏کوچه و خیابان ادامه می‌یابد، به مهدکودک و مدرسه می‌رسد و در محل کار و نهاده‌ای اجتماعی گسترش می‌یابد.‏

بر این اساس نظارت همگانی زمانی می‌تواند تحقق یابد که مشارکت سیاسی و اجتماعی به معنی واقعی آن وجود داشته ‏باشد.‏

ت) قانون مداری و قانون‌گرایی
قانون مداری و قانون‌گرایی به معنای پذیرش بی و چون چرای قوانین حاکم نیست، حتی اگر از سوی اکثریت مردم تدوین ‏و تأییدشده باشد. از سده‌ی نوزدهم به این‌سو، “قانون”، به‌ویژه “قانون اساسی”، دیگر به بخش جدایی‌ناپذیر نظام‌های ‏سیاسی، از هر نوعش بدل شده است. حتی دیکتاتورترین و تمامیت‌خواه‌ترین نظام‌ها هم بر “قانون” اتکا می‌کنند. روح ‏دموکراسی نگاه نقادانه به قانون و تصحیح و به‌روز کردن آن در راستای منافع جامعه است.‏

ث) حقوق سیاسی-اجتماعی برابر
برابری به معنای یکسانی و همسانی نیست، بلکه به معنای پذیرش حقوق بنیادی انسان‌ها برای همه و در هر شرایطی  ‏است. جامعه‌ای که در آن فقط گروه اجتماعی خاصی در حقوق سیاسی و اجتماعی برابر باشند، جامعه‌ای دموکرات ‏نیست. ازاین‌رو باید در جمله‌ی “همه در برابر قانون برابرند” روشن باشد که منظور از “همه” کیست و قانون چگونه و ‏تا چه اندازه “برابری” را برای آن‌ها تأمین می‌کند.‏

ج) آزادی احزاب سیاسی
گرچه تعدد احزاب سیاسی از نشانه‌های دموکراسی است، اما تنها وجود احزاب سیاسی متعدد، برابر با دموکراسی نیست. ‏احزاب سیاسی باید آزاد و مستقل بوده و کنشگران سیاسی از مصونیت و امنیت سیاسی برخوردار باشند.‏

چ) اقتصاد آزاد
در مفهوم شناسی سیاسی، لیبرالیسم سیاسی و اجتماعی با لیبرالیسم اقتصادی پیوندی تنگاتنگ دارد، اما این در عمل به ‏معنای “آزاد گذاشتن” بی‌قیدوشرط فعالیت‌های اقتصادی بر پایه‌ی قانون طبیعی “تنازع بقا” یا “بقای اصلح” و یا قانون ‏اقتصادی “عرضه و تقاضا” نیست. جامعه بر اساس قرارداد اجتماعی عمل می‌کند و “صلاح و سود همگانی” باید اساس ‏فعالیت‌های اقتصادی باشد. از این گذشته، جوهر دموکراسی فراهم کردن شرایط و امکانات برابر برای همگان، برای ‏رقابتی سالم و انسانی است.‏

ح) رواداری
رو اداری روش و منشِ عملی دموکراسی در جامعه است و در ابتدایی‌ترین معنا و ساده‌ترین شکلش احترام به عقاید ‏دیگران است، حتی اگر مخالفش باشیم. اما بااین‌حال، رواداری “تحمل” اکثریت از سرِ ناتوانی و ناچاری و یا “اجازه‌ی ‏زیست و ابراز وجود دادن” به اقلیت از سرِ قدرت و ملاطفت نیست، بلکه باید به‌عنوان حق یکی و وظیفه‌ی دیگری برای ‏زندگی مسالمت‌آمیز با یکدیگر درک شود.‏

از سوی دیگر، احترام به عقیده‌ای، الزاماً به معنای پذیرش آن نیست، اما آیا هر عقیده‌ای قابل‌احترام است؟ چه‌بسا عقایدی ‏که باروح دموکراسی و همزیستی مسالمت‌آمیز مغایرت دارند و در نفسِ خود ناقض دموکراسی‌اند. چنین عقایدی اگر ‏ازنظر به عمل تبدیل شوند، چه روی خواهد داد؟

آیا افراد، اقوام، گروه‌ها و جریان‌هایی که به نام دین، عرف، سنت، قانون و ایدئولوژی حقوق انسان‌ها، به‌ویژه زنان، ‏کودکان و دگراندیشان را پایمال می‌کنند و به شکل‌ها و شیوه‌های گوناگون به آزار و اذیت آن‌ها می‌پردازند؛ آن‌ها را از ‏ابتدایی‌ترین حقوق انسانی‌شان محروم می‌کنند و یا حتی به ناقص کردن و نابودی‌شان دست می‌یازند، قابل‌احترام‌اند و حق ‏ابراز وجود و تبلیغ و اجرای عقاید خود را در جامعه دارند؟

آیا جریان‌های فکری و سیاسی‌ای که آشکارا نفرت پراکنی می‌کنند و انسان‌ها را به نام‌ها، شکل‌ها و عناوین گوناگون به ‏جان یکدیگر می‌اندازند، محترم‌اند؟ و یا تفکری که آشکارا از یکه سالاری و تمامیت‌خواهی دفاع می‌کند و مخالفان و ‏منتقدان خود را تهدید به مرگ می‌نماید و یا به کمتر از حذف فیزیکی آن‌ها قانع نیست، حق موجودیت و فعالیت دارند؟

در جهان، پیروان فرقه‌ها و مذاهبی وجود دارند که به نام سنت، دختران را ختنه و برای همه‌ی عمر ناقص می‌کنند، نزد ‏پزشک نمی‌روند، حتی اگر خودشان و فرزندانشان به بیماری مرگباری دچار شوند، یا به نام باورهای قومی و دینی، ‏کودکان خود را از همراهی با هم‌سن‌وسالان خود در جشن‌ها و آئین‌ها و یا حتی فعالیت‌های ورزشی و اجتماعی محروم ‏می‌کنند. آیا پذیرش چنین رفتارها و تصمیمات غیرانسانی و غیر دموکراتیک و احترام به آن‌ها، با روح دموکراسی و ‏حقوق بشر سازگار است؟

می‌بینیم که درک ما از دموکراسی، ازنظر تا عمل می‌تواند متفاوت و گاه نادرست و ناقص باشد. ازاین‌رو نگاه نقادانه و ‏واکاوانه درباره‌ی دموکراسی، چه به لحاظ نظری و چه ازنظر عملی باید همیشه و در همه‌ی پهنه‌های زندگی سیاسی و ‏اجتماعی ما جاری و ساری باشد.‏

بهمن ۱۴۰۰

از: ایران امروز 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر