صفحات

۱۴۰۰ مهر ۱۰, شنبه

 بشویم آنچه که باید باشیم: انسان و آزاد! 

فیروز نجومی

امروز رژیمی که بر ما حکومت میکند، بازتاب آن ارزشهایی ست که ما بدان باور داریم، بازتاب ارزشهائی دینی، مشترک و فرا طبقاتی. یعنی که سرمایه دار و کارگر، دهقان و کشاورز، استاد و دانشجو، شاگرد و معلم، اصناف و اتحادیه ها، همه با هم در باورباصل و اصول دین اسلام مشترک هستیم. مثل اشتراک در باور به یکتایی و یگانگی خداوند و یا باور به لا الله الا الله که الله هست و بجز او نیست خدایی با تمام دنباله ها و حواشی آن از جمله باور به بعثت و، رسالت و امامت.

مهم نیست که غنی هستی یا فقیر، از اشراف هستی و یا میانه حالی، همگان مفتخر هستیم و بخود میبالیم که خدای یکتا و یگانه، الله را می پرستیم. کلمات الله را مقدس و آسمانی میدانیم و اعجاز و حقیقت نهایی. مشترکا باور داریم که اگر جن و انس گرد هم جمع شوند، نتوانند کلامی را مثل کلام الله که در قرآن مقدس باز تاب مییابد تولید کنند. کلام الله کجا، کلام بشر کجا؟ این باور را ما از نیاکان خود بارث برده ایم. مهم نیست که کافر هستی و مشرک و یا کمونیست و سوسیالیست. همین بس که سخنانی را که شاعر انقلابی، خسرو گلسرخی در دادگاه نظامی در مورد اخلاص و احترامی که برای امام علی بعنوان یک سوسیالیست قائل بود، بخاطر آوریم، شاعری که میرفت که بقله قهرمانی صعود نماید و جاودانه در تاریخ یک ملت بدرخشد.

ما ایرانیان، از پس از هجوم اسلام، با گردن نهادن به نظام استبدادی بطور متداوم، در طول تاریخ، خود را شکسته ایم. در برابر اقتدار شاهان قرنها سر تعظیم فرود آورده ایم. بعضا، برآنند که در دوران قبل از اسلام نیزدرب بر همین پاشنه میچرخیده است، چنانکه گویی اهورا مزدا و الله، یا اهریمن  و شیطان را با یکدیگر تفاوتی نیست. که آموزش سه نیک، گفتار و کردار و پندار نیک با باور به الله یکی ای است. در حالیکه اولی بر پیشفرض استقلال و خود آئینی انسان دلالت دارد و دیگری در بندگی و عبودیت او.

جالب است که ما پیوسته به استقبال دگرگونی های دنیای مادی شتافته ایم، اما تغییر در باورها و ارزشها را هرگز نپذیرفته و در برابر آن مقاومت کرده ایم. چرا که ما به پرستش مطلق خو گرفته ایم. پاسخ ما به پرسش در باره حال و احوال مان، حمد و ستایش الله است و شکرگزاری.

نمازگزاری و روزه داری برای ما، پدیده هایی هستند عادی و بخشی از زندگی روزی مره. بخشی که در طی آن بطور نمادین خلقت و هستی را به الله نسبت میدهیم. با خواندن سوره حمد، اولین سوره ی کلام الله، کتاب قرآن، وحدانیت الله را مورد تایید و ستایش قرار میدهیم. همه خوبی ها را منشعب از وجود او میپنداریم. او را مالک و ارباب بر دو جهان میخوانیم، مالک بر بهشت و دوزخ و خود را مخلوق اندیشه و قدرت لایتناهی او میدانیم و بدان باور میورزیم.

ما الله را آنقدر عظیم و شکوهمند می بینیم که متوجه حقارت و خواری خود نمیشویم، اگرچه اعتراف بدان را تکرار میکنیم. آموزگار این باورها علما و فقها، بر آنند که چنانچه در برابر الله سر فرود آوری و خود را بشکنی، هرگز در برابر انسان دیگری نه به رکوع روی و نه به سجده افتی. حال آنکه، تجربه تاریخی بر ظلم پذیری و سازش ما مسلمانان با ستم و ستمگری شهادت میدهد.

چه بسا دوام و بقای نظام استبدادی، از اعتراف مکرر به حقارت و خواری خود و خوی بدان برخیزد؟ مگر نه اینکه باید خود را در برابر الله بشکنیم و مراتب تسلیم و اطاعت خود را بجا بیاوریم. آیا این حرکات و گفتار نمادین، ما را در برابر استبداد و ظلم و ستم نرم نمیسازد؟ آیا میتوانی از رکوع و سجده برخیز ی، سر به شورش و طغیان برداری؟ نمازگزاری و یا تایید و تصدیق و تکرار یکتایی و یگانگی الله، بازتاب خوی عبودیت است و بندگی، ارزشها و رفتاری که در دامن فقاهت پرورش یافته و مییابد،  نه بازتاب آزادی و آزادیخواهی.

در چهل و چند سال اخیر، همچنانکه، الله از بیخ آسمانها فرود آمده، بر زمین نشسته و در وجود آخوند خمینی و سپس آخوند خامنه ای جلوه یافته است، ما نیز خود را به آنان تسلیم نموده و از آنان اطاعت کرده و میکنیم. چرا که آنها به درون ما آگاهند. که ما در دامن اخلاق تسلیم و اطاعت پرورش یافته ایم.

فقهای انقلابی، ظلم ستیزی را یکی از برجسته ترین وجوه دین اسلام میخوانند که در جهاد و شهادت تجلی مییابد. این در حالی ست که اگر نیک بنگری، دریابی که  اسلام، در واقع ظلم پذیری را پرورش میدهد، نه ظلم ستیزی را. بدرستی روشن نیست که رو در رویی امام حسین با یزید را باید بازتاب ظلم ستیزی خواند و یا تسلیم طلبی. چون امام حسین، نماد جهاد و شهادت است و ظلم ستیزی، در حالیکه او خود را برضا و خواست الله تسلیم میکند. شهادت امام حسین بر اساس اراده الله بوقوع پیوسته است. او خود را باراده الله تسلیم میکند. یعنی که الله برای آبیاری درخت دین اسلام و بقای آن، بخون امام حسین و یا شهادت او نیازمند بود. این است که هر سال، در واقع، این تسلیم طلبی و نه ظلم ستیزی امام حسین است که ما را سخت افسرده و سوکوار میکند بگونه ای که خود را سخت میزنیم و پیکر خویش زخمین کنیم.

نظام مقدس ولایت، نظامی که براساس نظم و انضباط شریعت بر قرار گردیده است، زمانی دستخوش تغییر و تحول گردد که باور و ارزشهایی را که نظام بر آنها بنیان نهاده شده اند، نفی نموده آنها را از وجود خود ریشه کن نماییم. باید به انسان ارج نهیم و به عظمت و شکوه آو باور بیاوریم. که بهترین انسانها، آزادترین آنها هست. یعنی انسانهایی که میتوانند بشوند آنچه که هستند و یا آنچه میخواهند باشند. باید به شان و کمال انسان باور بیاوریم تا بتوانیم حق و حقوق او را ارجح بر هر چیز دیگری بدانیم و از دفاع حق و حقوق انسانی خود لحظه ای غافل نشویم.

ما باید ایمان بیاوریم که اگر تنبیه و مجازات، شلاق و شکنجه، قهر و خشونت، بیرحمی و انتقام ستانی در شان الله است، هرگز در شان انسان نیست. ما نمیتوانیم شاهد اعدام فرزندان این ملت باشیم و مسئول آنرا الله ندانیم. یعنی که نمیتوانم نیاز بخشونت و انتقام ستانی را در ارتباط با نظام تسلیم و اطاعت و یا در ارتباط با دین الله مورد سنجش قرار ندهیم. ما نمیتوانیم کشتار و سرکوبی که در دوران ولایت بوقوع پیوسته، از باور و نظام ارزشی رهبران و حکمرانان آن جدا سازیم. ما نمیتوانیم از دوران ولایت گذار کنیم بدون آنکه از باورها و نظام ارزشی که آنرا سامان داده است، بگذریم و بشویم آنچه که باید باشیم. آزاد و انسان. به این معنا که هر انسانی دارای ظرفیت اندیشه و تفکر است و میتواند بر خود حاکم باشد. برای حفظ استقلال و آزادی فرد است که حکومت بوجود میآید. حال آنکه در حال حاضر فرد رعیت است و بنده. نمیتواند چیزی دیگری جز فرمانبردار باشد، چرا که ولایت جلوه ی الله است و مظهر اسلام.

این رابطه باید واژگون گردد. دین و قدرت باید در خدمت انسان و حفظ حق و حقوق انسان درآید. در شرایط کنونی چیزی که دارای کمترین ارزش است، انسان است و حق و حقوق انسان. چرا که در برابر الله چگونه میتوانی از آزادی و خود مختاری انسان سخن بمیان آوری؟ امروز نظام مقدس ولایت با دستگیری و شکنجه و انهدام و اعدام دگر اندیشان، تنها جان شیرین را از یک فرد انسان بیرون نمیکشد، بلکه برای تحقیر انسان در برابر الله بکار گرفته میشود. یعنی که مردم ایران باید بدانند که تنبیهات و مجازات، ضرب و شتم، بخاک و خون کشیدن بی گناهان در زندانها و خیابانها، شکنجه و تجاوز، اعدام و زنده به گور ساختن دگراندیشان همه به تصویب الله رسیده است. که الله از آنچه در نظام مقدس ولایت، میگذرد کاملا با اطلاع است. الله هرگز بخواب نمیرود.

نظام ولایت وقتی به عقب نشینی وادار میشود که اقتدار الله را در خطر ببیند. درست است که ممکن است ولایت هار و درنده تر شود. اما، باید باور کنیم که اراده ی انسان میتواند بر اراده ی الله و جلوه او ولایت فائق آید.

فیروز نجومی

Firoz Nodjomi

https://firoznodjomi.blogspot.com/

fmonjem@gmail.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر