صفحات

۱۴۰۰ شهریور ۱۶, سه‌شنبه

حقوق زنان امر ثانویه نیست – مارال سعید


نمی توان قلم به دست گرفت و از کنار درد و رنج و آواره گی و بی حقوقی زنان افغانستانی در طول چهل و اندی سال به راحتی  گذشت.

مو که افسرده حالم، چون ننالم – شکسته پر و بالم، چون ننالم
همه گویند فلانی ناله کم کن – تِه آیی در خیالم، چون ننالم  (بابا طاهر)

آنها که گریخته اند و می گریزند، مبارزان شرایط دمکراتیک اند و آنها که می مانند و نمیروند، مبارزان شرایط غیردمکراتیک. هر دو، بالهای فردای بهتر برای افغانستانی بهتر.

حضور بیست ساله-ی نیروهای نظامی ایالات متحده و ناتو در افغانستان، کمترین تأثیرش فراهم آمدن شرایطی نسبتاً مناسب برای فعالیتهای جامعه-ی مدنی افغانستان بود. اما بیست سال در عرصه-ی فعالیتهای مدنی هیچ نیست، جز جوانه هایی ارجمند. از آن سبب است که جامعه-ی مدنی افغانستان، قوام و دوامی نیافته تا درختی تنومند شده باشد و بتواند در مقابل سیل حوادث انگونه که نیاز و شایسته است، یاور آحاد جامعه باشد. از اینروست که جامعه-ی افغانستان یکماه پس از واگذاری قدرت سیاسی شاهد کمترین تحرّک اجتماعی در شهرهای بزرگ می باشد. در بدبینانه ترین نگاه این بی تحرّکی به هر بیننده چنین القا می کند که؛ نه شاهی آمده است و نه شاهی رفته است! در حالیکه آن آب باریکه-ی زلال در زیر پوست شهر جاریست.

دیر زمانیست شرایط بار گرانی بر دوش نهیف زنان افغانستانی نهاده است. و با توجه به بافت قبیله ای – عشیره ای و فرهنگ دین خو و عقب مانده-ی مردسالار افغانستان، توانی دو چندان می طلبد، بردن این بار. شرایطی که از یکسو ناشی از توسعه نایافتگی جامعه در کلیّه-ی عرصه های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگیست و از دیگرسو پسامد چهل و اندی سال جنگ و آواره گی.

بگذار سخنگویان طالبانی هرآنچه می خواهند بگویند، هر عقل سلیم میداند؛ دمکراسی و در رأس آن حقوق زنان و شریعت اسلام مانعه الجمع هستند و با تشکیل دولت طالبانی بی کم و کاست، عرصه بر فعالیت زنان افغانستانی تنگ و تنگتر خواهد شد. اما در این کشاکش، تنگ چشمی حاکمان نمی تواند مانعی بی نفوذ بر فعالیت زنان افغانستانی باشد، اگر آنها ۱- تحلیل دقیق از شرایط جدید ۲- تحلیل واقع بینانه از میزان وزن خود و ۳- تحلیل مشخص از نیروهای حمایتی (داخل و خارج از کشور) داشته باشند.

برای تحلیل و فهم شرایط جدید حاکم بر افغانستان، آئینه ای تمام قد در سرحدات غربی کشور، زنان افغانستانی را به تماشا فرا می خواند: حقوق زنان امری ثانویه نیست. اجازه ندهید سیاست بازان و دَغلکاران مُصلح نما به شما حُقنه کنند: “دست نگهدارید!  افغانستان مسائل عمده تر از حقوق زنان دارد” (کلاهی که بر سر زنان ایرانی رفت).

“حقوق زنان” شاهین ترازوی حکومتداری در تمامی جهان خاکیست. پس بایست مُراقب بود و پا پس نکشید! شک نیست فعالیت و مقاومت زنان بستگی به میزان وزن آنها در جامعه دارد. به دیگر سخن؛ فعالین مدنی عرصه-ی زنان بایست چند برابر گذشته نیرو بگذارند و کمر همّت ببندند، به میان زنان جامعه-ی افغانستان بروند و آنها را با حقوقشان آشنا سازند و آنها را تَرغیب نمایند تا هر اندازه اندک پا به میدان فعالیتهای اجتماعی بگذارند. آنها باید بدانند “حقوق زن” تنها در پناه مبارزات زنان قابل دستیابیست! با نشستن در خانه و پختن و دوختن و شستن و بچه آوردن، حقوقی حاصل نمی آید.  

کسب حقوق زنان در شرایط بسیار بغرنج کنونی افغانستان نیازمند دو شاخصه-ی دیگر نیز هست: الف- حمایت هرچه گسترده تر مردان افغانستان ب- حمایت گسترده و مداوم جامعه-ی جهانی.  

کسب حمایت مردان نیازمند فعالیت فرهنگی شبانه روزی در خانه و جامعه است، تا بتوان فرهنگ دین خو و مردسالار افغانستان را گام به گام با عشق و روشنگری به عقب راند. و مردان را توجیه نمود: هیچ جامعه ای در جهان بدون حضور فعّال زنان آن جامعه نتوانسته است به پیشرفت نائل آید.

اما پارامتری که با توجه به ضعفهای عدیده-ی طالبان بر سر راه زنان افغان نهاده شده و خود می نماید؛ همانا پشتیبانی و حمایت جامعه-ی جهانیست. جامعه-ی افغانستان تجربه ای سخت و دردناکی را از سر می گذراند، لیک این بدان معنی نیست که مبارزات اجتماعی تعطیل خواهد شد. شک نیست برای آنکه بتوان حداقل فضائی برای تنفس و مبارزه داشت، بایست که از اهرمهای موجود؛ از آنجمله اهرم فشار خارجی بر طالبان سود جُست. اگرچه در مناسبات بین المللی دولتها حقوق بشر، حقوق زنان و دیگر حقوق اجتماعی حرف اول را نمی زنند، لیک زنان افغانستانی نباید این میدان را وابگذارند و به آن کم اهمیّت دهند.

همانطور که میدانیم وزرای خارجه-ی اتحادیه-ی اروپا در روزهای پایانی ماه گذشته در اسلونی گرد آمدند تا رایزنیهای لازم بعمل آورند تا ببینند با طالبان باید چگونه رفتار کرد. مهمترین شروط آنها برای مناسبات محدود با طالبان؛ حفظ حقوق زنان، پایبندی به حاکمیت قانون و ممانعت از فعالیت‌ گروه‌های تروریستی عنوان شده است. آنها همچنین اعلام کرده اند؛ گفتگو با طالباان به منزله به‌ رسمیّت‌ شناختن دیپلماتیک آنها نیست.

بایست از همین حرفها پرچمی ساخت تا بتوان به دول اروپائی فشار آورد. متأسفانه زنان و مردان افغانستانی نماینده ای در این گردهمآیی نداشتند. و در بیرون از نشست نیز دست به فعالیتی چشمگیر نزدند تا صدا حق طلب خویش را به گوش وزرای خارجه-ی این کشورها برسانند.

زنان افغانستانی در تعامل با زنان ایران به نیکی می توانند از تجارب چهل و اندی ساله-ی فعالیت آنان در یک حکومت دین خویِ شریعت پناه استفاده نمایند. آنها باید مطمئن باشند حاکمان شریعت پناه، گام به گام همچون حاکمان جمهوری اسلامی پیش خواهند آمد و سعی خواهند نمود زنان را در خانه محبوس کنند مگر آنکه با سد مبارزات زنان مواجه شوند. مبارزات زنان بایست از هم اکنون که پایه های طالبان قوام و دوام لازم را نیافته و دیگر کشورها آنها را به رسمیّت نشناخته اند، آغاز و بی وَقفه ادامه یابد.

در پایان، فراموشمان نشود؛ در آخرین تحلیل، میزان برای کسب حقوق، فعالیتهای ریز و درشت ماست و آنچه از منظر این قلم بایست اساس فعالیت قرار گیرد؛ همانا تلاش برای کسب حقوق زنان (به هر اندازه) در هم پیوندی فعالیتهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسیست.

مارال سعید  

* این مقاله برای اخبار روز نوشته شده و بازنشر آن بدون ذکر منبع مجاز نیست!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر