صفحات

۱۴۰۰ تیر ۲۰, یکشنبه

Kourosh_Erfani-3.jpg فروپاشی ایران و چشم انداز برون رفت از آن،

 کورش عرفانی

با افزایش خبرهای مربوط به مشکلات آب وبرق در ایران و توجه به دلایل زیرساختی این دو مشکل، یک گام دیگر به سوی موقعیتی که از آن به عنوان «فروپاشی» (collapse) و «از هم پاشی» (disintegration) نام بردیم نزدیک می‌شویم. روند فروپاشی آهسته و تدریجی آغاز می‌شود، در مقاطع پیشرفته شدت و سرعت می‌یابد و از یک مرحله، شانسی برای بازگشت باقی نمی‌گذارد.

فرایند فروپاشی برای خود منطقی دارد و گام به گام تکمیل می‌شود:

• در ابتدا برخی خطاها در تصمیم گیری روند را کلید می‌زند.
• مشکلات ناشی از این تصمیمات غلط انباشته می‌شود.
• انباشت مشکلات حل نشده زاینده‌ی بحران می‌شود.
• بروز یک بحران به طور معمول زاینده‌ی بحران‌های دیگر می‌شود.
• مجموع بحران‌های حل نشده بزرگ تر شده، به هم گره خورده و همدیگر را تقویت می‌کنند.
• در یک نقطه‌ای، نه زیرساخت‌ها و منابع (سخت افزار) و نه توان ساختار مدیریتی و دانش لازم (نرم افزار) در حدی نیستند که بتوانند از پس موقعیت برآیند.
• بحران‌ها فراگیر شده، زندگی عادی فلج می‌شود.
• و در نهایت، ساختارها از هم پاشیده و ناامنی و آشوب درازمدت حاکم می‌شود.
مثل تمامی پدیده‌های دیگر می‌بینیم که این جا هم یک زنجیره‌ی علت و معلولی زاینده‌ی فروپاشی است. این زنجیره البته که قابل توقف و ترمیم است، اما فقط در زمان خود. اهمیت زمان در رقم ماه و سال نیست، اشاره به مرحله‌ای از روند دارد که در آن هنوز منابع و امکانات و توانایی برای مانع شدن از پیشروی تخریب موجود است. به همین ترتیب، وقتی گفته می‌شود که برای توقف و ترمیم «دیگر دیر شده است» باز اشاره به زمان خاصی نیست، اشاره به عدم کفایت کمیت و کیفیت منابع موجود و مدیریت آنها برای پیشگیری از حرکت به سوی نقطه‌ی سرنوشت ساز یا همان «ازهم‌پاشی کلی» است که با خود چیزی از حیات عادی در یک کشور به جای نمی‌گذارد.
پرسش اصلی در مورد روند فروپاشی در ایران نیز همین است: آیا هنوز فرصتی برای جلوگیری از رسیدن به نقطه‌ی فاجعه مانده است؟ اگر بلی، این فرصت تا کی ادامه خواهد داشت؟ تا چند وقت دیگر؟ شاخص‌های آن چیست؟
نگارنده بر این باور است که ارائه‌ی یک پاسخ قاطع به این سئوال نیازمند کاری پژوهشی و پویا دارد؛ نوعی از رصدگری تحلیلی از ساختارها و چشم اندازها که نشان دهد در این یا آن حوزه‌ی مشخص از حیات ایران، آیا هنوز جای امیدی است یا خیر. در این رصدگری می‌بایست به پرسش هایی از این دست پاسخ‌های دقیق داده شود:
۱. آیا امکان تامین آب آشامیدنی برای ۸۴ میلیون جمعیت ایران موجود است؟
۲. آیا امکان تامین آب کشت و زرع برای میلیون‌های کشاورز سراسر ایران هست؟
۳. آیا امکان تامین آب مورد نیاز فعالیت‌های صنعتی برای کارخانه‌های آب‌بروجود دارد؟
۴. برآورد کل آب نیاز برای این سه مورد چقدر است؟ میزان آب در دسترس چقدر است؟ تفاوت این دو چقدر می‌باشد؟ این تفاوت از کجا قرار است تامین شود؟
۵. آیا امکان تامین برق کافی برای مصارف خانگی وجود دارد؟
۶. آیا امکان تامین برق کافی برای مصارف غیر خانگی (صنعتی، اداری، خدماتی،...) وجود دارد؟
۷. آیا سرمایه‌ی مالی لازم برای تامین آب و برق مورد نیاز کشور وجود دارد؟
۸. این کدام سرمایه است؟ از کجا قرار است تامین شود؟ هزینه‌ی تامین این سرمایه چقدر است؟ سرمایه خارجی؟ از کجا؟ سرمایه داخلی؟ از کدام منابع؟ سرمایه گذاری دولتی؟ از کدام منبع درآمد دولت؟ سرمایه گذاری بخش خصوصی؟ با چه انگیزه‌ای؟
۹. آیا با مشکلات اقلیمی و زیست محیطی می‌خواهیم چه کنیم؟
۱۰. تالاب‌های خشک شده را می‌توان احیاء کرد؟ چگونه؟ با چه هزینه‌ای؟ با چه دانشی؟ با چه فن آوریی؟ با چه مدیریتی؟ در طول چه مدت زمانی؟ در این فاصله اثرات خشکی یا آسیب دیدگی این تالاب‌ها چه و چقدر خواهد بود؟
۱۱. با دریاچه‌های خشک شده یا رو به خشکی باید چه کنیم؟
۱۲. با جنگل‌های در حال سوختن چه باید کنیم؟ آیا می‌توان آنها را احیاء کرد؟ با جنگل‌های تبدیل به ساخت و ساز چه کنیم؟
۱۳. با پایان یافتن ۹۳ درصد از کل آب‌های زیر زمینی چه باید کرد؟
۱۴. با پوک شدن زمین و فرونشست آن چه باید بکنیم؟ اگر این پدیده به شهرهای بزرگ مثل تهران برسد، چگونه باید ساکنان ۱۴ میلیونی تهران را جا به جا کرد؟
۱۵. با بی آب شدن استان هایی مانند خوزستان، اصفهان سیستان و بلوچستان و آغاز مهاجرت اقلیمی وسیع در این استان‌ها چه باید بکنیم؟ جمعیت مهاجر را در کجا باید ساکن ساخت؟ چگونه باید برای آنها آب و مسکن و غذا و کار فراهم کرد؟
۱۶. با بیابان شدن دشت‌های ایران و غیرقابل زیست شدن آن چه باید کرد؟
۱۷. با افزایش درجه‌ی حرارت در استان‌های گرمسیر و رسیدن به مرز غیرقابل تحمل شدن برای تنفس موجودات زنده چه باید کرد؟
۱۸. از بین رفتن گسترده‌ی دام‌ها به دلیل نبود خوراک و آب را چه باید کرد؟
۱۹. کمبود گوشت و لبنیات را به دلیل کشتار یا مرگ و میر و کاهش دام‌ها چه باید بکنیم؟
۲۰. کمبود گندم و آرد و نان که تابع کمبود خوراک وارداتی دام است چه باید کرد؟
۲۱. با مشکلاتی مانند کووید ۱۹ و سویه‌های آن چه باید کرد؟
۲۲. با خانواده هایی که به دلیل مرگ و میر غیر طبیعی مانند ابتلای به ویروس کرونا سرپرست و منبع درآمد خود را از دست می‌دهند چه باید کنیم؟
۲۳. با اثرات جسمی و روانی ماندگار کسانی که به ویروس کووید مبتلا می‌شوند و زنده می‌مانند قرار است چگونه برخورد کنیم؟ با اثرات حاشیه‌ای آن چه باید کرد؟
۲۴. با کاهش ارزش پول ملی چه باید کرد؟ افزایش قیمت دلار در مقابل ریال را چگونه و با تکیه بر چه منابعی باید کنترل کرد؟
۲۵. با تورم افسار گسیخته به ویژه در عرصه‌ی کالاهای اساسی مانند مواد خوراکی و یا اجاره‌ها چگونه برخورد کنیم؟
۲۶. با رکود بی سابقه‌ی حاکم بر بخش تولید و فعالیت اقتصادی چه باید کرد؟ تعطیلی واحدهای تولیدی به دلیل رکود و افزایش عوارض فرعی آن مانند افزایش رشد منفی اقتصادی و بیکارشدن نیروهای شاغل را چه باید کرد؟
۲۷. اثرات روی آوردن گسترده و بی سابقه‌ی مردم به مواد مخدر، الکل، آرام بخش‌ها را چگونه باید کنترل کرد؟
۲۸. با خشونت فزاینده‌ی اجتماعی و تلفات و مصائب آن از جمله افزایش خشونت خانگی، خشونت علیه زنان و خشونت علیه‌ی کودکان چه می‌توان کرد؟
۲۹. با آتش سوزی‌های متعدد مراکز صنعتی، نیروگاه‌ها، پالایشگاه‌ها و مراکز تجاری و ساختمان‌ها به دلیل نبود تعمیر و نگهداری و از کارافتادن سیستم‌های ایمنی به دلیل نبود برق چه باید کرد؟
۳۰. با وضعیت فاجعه بار کارگران و مزدبگیران چه باید کرد؟ از هم پاشی خانواده‌ها و روابط اجتماعی آنها و خیابان خوابی و آوارگی و خودکشی و سایر عوارض روانی و اجتماعی آن را چگونه باید مدیریت کرد؟
۳۱. با کسانی که یک سوم تا یک پنجم حداقل‌های مورد نیازشان دستمزد دریافت می‌کنند و برای دو سوم تا چهار پنجم آن درآمدی ندارند چه باید کرد؟
۳۲. با دهها میلیون ایرانی فقیر و گرسنه و بی خانمان زیر خط فقر مطلق چه باید کرد؟ گسترش گرسنگی مزمن و تبدیل آن به گرسنگی حاد و حتی مرگ و میر ناشی از بی خوراکی را چگونه باید مهار کرد؟
۳۳. با دهها میلیون ایران آسیب دیده و زیر خط فقر نسبی چه باید کرد؟ ازهم پاشی خانواده‌ها و نیز شرایط روانی و معیشتی سخت و اضمحلال روابط اجتماعی و خانوادگی را چگونه باید مدیریت کرد؟
۳۴. با بیکارشدن میلیونی شاغلان به دلیل تعطیلی کارگاه‌ها و فروشگاه‌ها و پیوستن آن‌ها به ارتش چند میلیونی بیکاران مزمن و درازمدت چه باید کرد؟ اثرات این بیکاری و کاهش درآمد خانواده‌ها یا از دست دادن یگانه منبع درآمد آنها را چگونه باید مدیریت کنیم؟
۳۵. با عدم توزیع عادلانه ثروت و انباشت بیش از ۸۰ درصد ثروت کشور در دست ۵ درصد حاکم و پدیده‌ی چند صدهزار نفری میلیونر‌های دلاری چه باید کرد؟ این انباشت بی سابقه‌ی ثروت که به قیمت خالی کردن سفره‌های دهها میلیون ایرانی تمام شده است چگونه قرار است در جامعه عمل کند و به پولسازی خود ادامه دهد؟
۳۶. با تحریم‌های همه جانبه‌ی غرب و آمریکا که دربرگیرنده‌ی پرونده‌ی هسته‌ای، فعالیت‌های موشکی، رفتار ایران در خاورمیانه و نقض حقوق بشر است چه باید کرد؟ آیا خطر جنگ بالای سر کشور است؟
۳۷. با موج صدها هزار مجرم و خلافکار جدید که به دلیل فقر به دزدی و امثال آن روی آورده‌اند و در حال اعمال خشونت علنی و بزهکاری در خیابان‌ها هستند و نیز بعد از دستگیری با موج هزار هزار آن‌ها در زندان‌ها چه می‌توان کرد؟
۳۸. با نبود سرمایه در صنعت نفت که برای حفظ توان تولید خویش به مرز ۵۰۰ میلیارد دلار می‌رسد، آیا این صنعت را در سال‌های آینده از کار خواهد افتاد؟ این سرمایه از کجا باید تامین شود.
۳۹. با نبود سرمایه برای سایر حوزه‌های ضروری اقتصاد مانند زیرساخت‌ها چه می‌خواهیم بکنیم؟ در صورت نبود این سرمایه با کمبود و یا تخریب و فرسایش پل‌ها، جاده‌ها، سدها، نیروگاه‌ها و راه آهن چه باید کرد؟
۴۰. با تصادفات جاده‌ای که جان چند ده هزار نفر در سال را گرفته و صدها هزار نفر را معلول و مجروح می‌کند چه می‌خواهیم بکنیم؟ صنعت خودروسازی در حال ورشکستگی را چگونه می‌توان به یک صنعت سودزا با رعایت استانداردها تبدیل کرد؟
۴۱. با نفوذ بیگانگان مانند سازمان‌های اطلاعاتی اسرائیل در ایران و قدرت عظیم آن‌ها برای خرابکاری، انفجار، آتش سوزی و ترور چه می‌توان کرد؟ نفوذی‌ها را چگونه باید شناسایی و خنثی کرد؟ آنها چه نقشه‌های مخرب دیگری در دستور کار دارند؟
۴۲. با درگیری‌های محلی که بر سر آب آغاز شده و می‌تواند به جنگ آب بکشد چه می‌خواهیم بکنیم؟ با خصلت استانی که این درگیری‌های بر سر آب دارد پیدا می‌کند چه کنیم؟
۴۳. با احتمال حمله‌ی نظامی اسرائیل و آمریکا به تاسیسات هسته‌ای و موشکی و احتمال بروز جنگ نابودساز کل ایران قرار است چگونه برخورد کنیم؟ با این نکته که می‌دانیم این اولین جنگ مدرن قرن بیست و یکم و مخرب ترین جنگ تاریخ معاصر خواهد بود، آیا چیزی هم از ایران و ایرانی به جای می‌ماند که بخواهیم در مورد بازسازی آن فکر کنیم؟
۴۴. در ادامه‌ی شرایط اسف بار کنونی و تشدید وخامت آن، با میلیون‌ها ایرانی بیمار، روانپریش و افسرده که توان جسمی یا روانی و یا تمایل به کار ندارند و هزینه‌ی سنگینی را را روی دست اقتصاد کشور خواهند گذاشت چه باید کرد؟
۴۵. با صندوق‌های ورشکسته‌ی بازنشستگی و تامین اجتماعی قرار است که چه بکنیم؟ چگونه می‌توان با یک شاغل در ازای سه یا چهار نفر بازنشسته این صندوق‌ها را چرخاند؟ قرار است هزینه‌های آنها از کجا تامین شود؟
۴۶. با بانک‌های قلابی و ورشکسته که از طریق پول بدون پشتوانه‌ی بانک مرکزی حمایت می‌شوند چه می‌توان کرد؟ با اعلام و علنی شدن ورشکستگی این بانک‌ها و هجوم مردم به سوی آنها، چه بر سر نظام بانکی و مالی کشور خواهد آمد؟
۴۷. با فرار پول ارز ناشی از صادرات و بازنگشتن آنها به ایران چه کنیم؟ این پول‌ها با چه سرعتی از این پس خارج خواهند شد و آیا هیچ مکانیزمی برای توقف خروج گسترده‌ی ارز و طلا در کشور قابل پیش بینی است؟
۴۸. با فرار یک صد هزار میلیارد تومانی از پرداخت مالیات چگونه می‌توان برخورد کرد؟ در نبود مالیات، کسری بودجه‌ی دولت در یک اقتصاد دچار رکود و با صنعت نفتی که به سوی فشل شدن می‌رود چه باید کنیم؟
۴۹. با صدها هزار نفر تن فروش و زنان سرپرست خانواده که قدرت تامین مالی فرزندانشان را ندارند چه کنیم؟ با از میان رفتن تمام هنجارهای خانوادگی و اجتماعی ناشی از نبود روابط مبتنی بر تامین نیازهای اعضای خانواده به کجا خواهیم رسید و چه راه حلی برای آن داریم؟
۵۰. با میلیون‌ها کودک کار، کودک خیابانی و کودک بیرون افتاده از چرخه‌ی تحصیلی چه کنیم؟ با کودکانی که به دلیل فقر در حال از دست دادن خانواده خود هستند و به صورت‌های مختلف به عنوان همسر-کودک یا برده‌ی مافیاهای زباله و خیابان گردی فروخته می‌شوند چه باید کرد؟
۵۱. با میلیون‌ها نفر معتاد که توانایی بازگشت به زندگی سالم جسمی و روانی و کاری را از دست داده‌اند چه کنیم؟ با این افزایش بی سابقه‌ی تعداد معتادان و روی آوردن به مواد مخدر سنگین و مخرب چه کنیم؟
۵۲....
این سیاهه را می‌توان با دهها مورد دیگر ادامه داد. اما در همین حد نیز می‌تواند ایده‌ای به ما بدهد که وقتی می‌گوییم «ایران»، از چه کشوری و با چه موقعیتی صحبت می‌کنیم. پرسش اساسی که در پی لیست هایی از این دست مطرح می‌شود این است که چگونه می‌توان از پس مدیریت کشوری با این ویژگی‌ها برآمد؟ چه نیرویی می‌تواند چنین کشوری را اداره کند؟ چه نیرویی می‌تواند حکومتی را تشکیل دهد که ایرانی از این دست را از فاجعه‌ی آشکار خود بیرون کشد. آیا امروز کسی هست که باور دارد رژیم کنونی قادر به این کار است؟ آیا کسی نیروی جایگزین مشخصی را در ورای کلیت مبهمی به اسم «اپوزیسیون» برای این ماموریت تاریخی سراغ دارد؟ در این باره نباید بر اساس «عادت» یا «احساس» قضاوت کنیم، منظور نیرویی است که در آن شناخت علمی از این مشکلات با توانایی حرفه‌ای پرداختن به آنها گردهم آمده باشد و در عین حال، نیروی ملی، مردمی و غیر وابسته باشد؛ نه وابسته و نوکر بیگانه بلکه خدمتگزار مردم ستمدیده‌ی ایران باشد.
در این جاست که می‌بینیم رویاپردازی‌های ما برای نام بردن از این یا آن نیروی داخل کشوری و یا خارج کشوری به عنوان جایگزین قادر به پرداختن به این شرایط می‌تواند سطحی گرایانه باشد. برای ساده سازی برداشت عمیق تری در این باره شاید بد نباشد که این مجموعه‌ی مشکلات و نیز پاره‌ای دیگر از بحران و مسائلی را که در این فهرست نیامده اما در همین راستاست در یک طبقه بندی جای دهیم:
• مشکلاتی که شاید بدون تغییر ساختار قدرت سیاسی در ایران قابل حل باشد.
• مشکلاتی که تنها با تغییر ساختار قدرت سیاسی در ایران قابل حل خواهد بود.
• مشکلاتی که حتی با تغییر ساختار قدرت سیاسی برای زمانی طولانی در ایران قابل حل نیست.
مقوله‌ی اول به موضوعات محدودی بازمی گردد که به طور ماهوی به وجود خود رژیم گره خورده است؛ مانند تحریم‌های کنونی که ناشی از عملکرد تروریستی و دخالت ورزانه‌ی حکومت آخوندی در سایر کشورهای منطقه می‌باشد. اما بخش عظیم این فهرست از مقوله‌ی اول خارج است و تنها در صورت تحقق تغییر واقعی ساختار قدرت سیاسی است که می‌توان به آنها پرداخت. «واقعی» در این جا اشاره به جایگزینی رژیم کنونی با حکومتی است که از دو خصلت «ایران دوستی» و «تبحر و دانش مدیریتی» برخوردار باشد. بدیهی است که اگر تغییر سیاسی چنین حاکمیتی را به قدرت نرساند بسیاری از این مشکلات همچنان پابرجا خواهند ماند.
مشکلات مقوله‌ی سوم اما به قدری وخیم است که حتی تابع جایگزینی حکومت ضد ایرانی کنونی با یک دولت مردم‌گرانیست. این‌ها ضررها و آسیب‌های ساختاری درازمدت و در برخی موارد ماندگار است و در صورت یافتن راه حل نیز اجرای آنها به دهها و چه بسا صدها سال نیاز دارد. به طور مثال در صورت بمباران مراکز هسته‌ای ایران توسط اسرائیل، اثرات رادیواکتویته‌ی آن در شعاع وسیعی برای چند صد تا چند هزارسال به جای خواهد ماند. یا تغییر بافت خاک پوک شده‌ی ایران که فرونشست زمین را با خود به دنبال دارد نیاز به دهه‌ها کارپرهزینه‌ی زیست محیطی برای احیای منابع زیرزمینی آب و بازسازی بافت زمین دارد.
اگر این تحلیل مختصر از شرایط -که نیاز به جزییات فنی بسیار دارد- نزدیک به واقعیت باشد می‌تواند به عنوان پایه‌ای برای توهم زایی از بسیاری از ما ایرانیان به کار آید. وقت آن رسیده که تمام خوش بینی‌های کاذب را -که نوعی فرار از واقعیت و تسکین روانی بود- کنار بگذاریم؛ زمان آن است که هر نوع امیدی را روی پایه‌های مادی، واقعی و فنی شرایط بنا سازیم. تعارف‌ها را که کنار بگذاریم می‌بینیم که هیچ چشم انداز روشنی برای کشورمان به طور معجزه وار موجود نیست. هرگونه امیدی که بخواهیم برای فردای ایران زمین بنا کنیم باید این نکات را در برداشته باشد:
• بدون حذف حاکمیت کنونی کمترین بهبود مهمی در شرایط روی نخواهد داد.
• بدون جایگزینی حاکمیت کنونی با یک حاکمیت مردم دوست، متبحر و متخصص هیچ تغییر جدیی در شرایط فاجعه بار ایران رخ نخواهد داد.
• در صورت جایگزینی رژیم کنونی با یک حاکمیت مردمی، بخشی از این مشکلات در کوتاه مدت، برخی در میان مدت و بعضی از آنها در درازمدت قابل حل و فصل هستند.
• پاره‌ای از این مشکلات نیز به طور ماندگار برای بازه‌های بسیار طولانی با ایران و ایرانی خواهند بود.
نگارنده بر این باور است که قدم ضروری و شدنی نخست در این مسیر تلاش برای پایین کشیدن جمع دزدان آدمکش و احمق کنونی از قدرت است. در این مسیر البته روی روایت کنونی اپوزیسیون ناکارآمد نمی‌توان حساب کرد. شوربختانه، هیچ گونه طرح نظری جدی و یا اقدام عملی قابل توجه در این باب در اپوزیسیون دیده نمی‌شود. حرف گرایی، راحت طلبی، خطرگریزی، پیرسالاری روانی و فقدان قابلیت‌های مدیریتی سازمانده، دهه هاست اپوزیسیون را زمین گیر کرده و اینک که حجم و جدیت خطرات چندین برابر دهه‌های خوش گذشته‌ی آن است، از این اپوزیسیون برای نجات ایران آبی گرم نخواهد شد. مشکلات برشمرده -ازباب نمونه- حکایت از ناتوانی یک رویکرد سیاسی کلی گرا، شعارمحور و رویاباف در برخورد با آن است. تمام داستان‌ها پایانی دارد و داستان سرایی بخش ناکارآمد اپوزیسیون نیز به پایان خود نزدیک می‌شود. از این پس نیاز به طرح‌های عملیاتی مشخص برای پرداختن به این مشکلات صنعتی، زیست محیطی، شهرسازی، مالی و امثال آن است نه شعارهایی زیبای اما فاقد شانس. اما قبل از هرچیز، هر نیروی مدعی جایگزینی باید قادر باشد که جنبش براندازی رژیم کنونی را به ثمر برساند.
واقعیت درس خود را دیکته می‌کند.
نیاز است به سازماندهی همت مردم خشمگین و جان به لب آمده، تحت هدایت یک رهبر. پیروی همگانی از یک رهبر مردمی تنها فرمولی است که ایرانی‌ها می‌توانند براساس آن با هم کار جمعی کنند. بعد از پیروزی بر رژیم و حذف آن، می‌بایست دولت جایگزین شروع به پرداختن این مشکلات کند. دوره‌ی گذار نمی‌تواند تابع زمان مشخصی از قبل باشد و هرگونه وعده‌ای در این زمینه فقط جنبه‌ی نمادین خواهد داشت.
همان طور که خواننده‌ی گرامی دقت کرده است در لیست بحران‌ها و مشکلات بالا اثری از مشکلی به اسم نبود آزادی و دمکراسی و سکولاریسم و لائیسیته نبود. دلیل آن این است که برای این موارد در حال حاضر تقاضایی فعال و مبرم، در ورای ایده هایی کلی، در جامعه‌ی ایران وجود ندارد. مشکلات نامبرده همگی اقتصادی، معیشتی، صنفی، اقلیمی و در یک کلام، حیاتی هستند. آزادی و دمکراسی، علیرغم تمام جذابیت خود، در این میان جای و جایگاهی ندارند. به همین دلیل، برای حفظ بقای ایران و رفتن به سوی یک موقعیت نجات بخش، تنها چاره‌ای که داریم این است که آماده یک مبارزه‌ی قاطع باشیم. مبارزه‌ای که به طور اجباری و موقت نمی‌تواند مسالمت آمیز باشد، مبارزه‌ای که به طور اجباری و موقت نمی‌تواند دارای رهبری جمعی و شورایی و امثال آن باشد و نیاز به یک فرد رهبر دارد. اگر بتوانیم تدارک مبارزه‌ای با این ویژگی‌ها را ببینیم شاید و فقط شاید، بتوانیم ایران را نجات دهیم و در غیر این صورت، با ورود به فاز آخرین روند فروپاشی و از هم پاشیدن جامعه، برای هر اقدام مهم دیگری دیر است.
در پایان باردیگر نگارنده اظهار امیدواری می‌کند که سخت در اشتباه بوده و شرایط به این وخامتی که وی ترسیم می‌کند نباشد. اما وای به روزگارمان اگر این گونه باشد. بعد از آن ما می‌مانیم و ایرانستانی ویران با میلیون‌ها آواره، گرسنه، تشنه، بیمار و درگیر یک جنگ داخلی. انتخاب با ماست.

***

برای دنبال کردن برنامه های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv
برای اطلاع از نظریه ی «بی نهایت گرایی» به این کتاب مراجعه کنید: «بی نهایت گرایی: نظریه ی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com
آدرس تماس با نویسنده: korosherfani@yahoo.com

گویا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر