صفحات

۱۴۰۰ اردیبهشت ۲۲, چهارشنبه

 آیا رهائی و نجات، در اتحاد و اتفاقِ "همه با هم" می‌باشد؟ 

امیرحسین لادن

AmirHossein_Ladan.jpgنظام حاکم بر ایران

روند پیدایش قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، بخشی است از پیشگفتارِ قانون اساسی جمهوری اسلامی، با این جمله آغاز می‌شود: "زمینه‌ی تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی به پیش از پیروزی انقلاب بر می‌گردد.... در آستانه‌ی پیروزی انقلاب دستورات لازم جهت تهیه و تدوین قانون اساسی از سوی امام خمینی صادر شد.... بعد از پیروزی انقلاب حضرت امام... طی حکمی آقای مهندس بازرگان را مأمور تشکیل دولت موقت نمود.

در این حکم دستورات زیر صادر شده است:
الف: ترتیب اداره‌ی امور مملکت.
ب: انجام رفراندوم و رجوع به آرای عمومی ملت در باره‌ی تغییر نظام سیاسی کشور به نظام جمهوری اسلامی.
ج: تشکیل مجلس مؤسسان از منتخبین ملت جهت تصویب قانون اساسی جدید.
د: انتخاب نمایندگان مجلس ملت بر طبق قانون اساسی جدید.
در ادامه می‌نویسد:

"... اقدامات لازم جهت برگزاری همه پرسی برای تغییر نوع نظام حاکم انجام شد... ملت ایران با اکثریت ۹۸,۲٪ به نظام جمهوری اسلامی رأی مثبت دادند. (۱)

ملت ایران، که ۹۸,۲٪ آن به جمهوری اسلامی رأی مثبت داد، تنها اطلاعاتش در مورد جمهوری اسلامی، سخنانی بود که پایه گذار نظام در پاریس بیان کرد، و وعده هائی که در مورد آزادی و عدالت و عدم دخالت روحانیون در حکومت، به مردم داد:
"بشر در اظهار نظر خودش آزاد است؛
مطبوعات در نشر همه حقایق و واقعیات آزادند؛
شکل حکومت ما جمهوری است، جمهوری به معنای این که متکی به آرای اکثریت است.
اختیارات شاه را نخواهم داشت؛
من چنین چیزی نگفته‌ام که که روحانیون متکفل حکومت خواهند شد،
روحانیون شغلشان چیز دیگری است".
خمینی گفت: "... حکومت اسلامی ما اساس کار خود را بر بحث و مبارزه با هر نوع سانسور خواهد گذاشت؛ قانون این است، عقل این است. حقوق بشر این است که سرنوشت هر ادمی باید به دست خودش باشد. در حکومت ما اگر کسی از شخص اول مملکت شکایتی داشته باشد، پیش قاضی می‌رود و قاضی او را احضار می‌کند و او هم حاضر می‌شود".
... اقلیت‌های مذهبی به بهترین وجه از تمام حقوق خود برخوردار خواهند بود. زن‌ها در حکومت اسلامی آزادند و حقوق آن‌ها مثل حقوق مردها است. از یهودیانی که به اسراییل رفته‌اند دعوت می‌کنیم به وطن خود بازگردند، با آن‌ها کمال خوشرفتاری خواهد شد. اولین چیزی که برای انسان هست آزادی بیان است. "

پیمان دو طرف دارد و بر پایه اساس تعهدات اخلاقی استوار می‌باشد

یک طرفِ پیمان، - جمهوری اسلامی، خمینی، و قول و وعده هائی است که به مردم داد؛ طرف دیگر پیمان، - ملت ایران است که با اتکا به این قول و وعده‌ها، در همه پرسی شرکت کرد و برنامه‌ی خمینی را تأئید نمود. خمینی، پس از آنکه کنترل ابزار قدرت را در دست گرفت و سوارِ کار شد، گفت: "خُدعه کرده و دروغ گفته است. زمانی که یک طرفِ پیمان، وعده شکنی کند و قولش را محترم نشمارد؛ پیمان از هیچ اعتباری برخوردار نیست و باطل است. بنابراین رأئی که مردم به همه پرسی دادند نیز از اعتبار ساقط و باطل می‌باشد.

بخش بعدی پیمان شکنی، حکمی است که خمینی به مهندس بازرگان داد، برای تشکیل دولت موقت و تدارکات لازم برای برپائی مجلس مؤسسان. در این حکم، نکاتی کتباً مشخص شده‌اند، و همانطور که در بالا، اشاره شد، بند (ج) می‌گوید: تشکیل مجلس مؤسسان از منتخبین ملت جهت تصویب قانون اساسی جدید. ولی، زمانی که بازرگان ترتیب کارها را داد و به خمینی گفت، زمینه را برای تشکیل مجلس مؤسسان آماده کرده است؛ خمینی گفت، مجلس مؤسسان نمی‌خواهد، مجلس خبرگان می‌خواهد!؟ خمینی، این حکمِ کتبی را نیز زیر پا گذاشت.

رأیِ ۹۸,۲ در صدی مردم، که جمهوری اسلامی چهل سال به آن استناد کرده و می‌بالد؛ و حتی اخیراً یکی از دست اندرکاران رژیم، جواد ظریف، آنرا مانند چماقی بر فرق مردم می‌کوبد و می‌گوید: "مردم ایران با انقلاب اسلامی، انتخاب کرده‌اند که اینگونه زندگی کنند"، یعنی خفه شوید و اعتراض نکنید، زیرا "خود کرده را تدبیر نیست"!؟ این در صورتی است که رژیم، دلیلِ اصلیِ رأیِ مردم را که در مقابلِ قول و وعده‌های آزادی و عدالت و برابری داده شده بود، نادیده می‌گیرد!؟

در این رابطه، تنها مردم عادی نبودند که قول و وعده هایِ خمینی را پذیرفتند، حتی اشخاص با تجربه‌ی سیاسی نیز به خمینی اعتماد کردند و اغفال شدند؛ از جمله الهیار صالح، از سیاستمداران درستکار و از یاران جبهه‌ی ملی و مصدق. کیانوری (دبیر اول کمیته مرکزی حزب توده ایران) می‌نویسد: "بعد از انقلاب در ایران او را دیدم. صالح جزء کسانی بود که جداً انقلاب را تأئید می‌کرد؛ جداً می‌گفت: آقا، من نمی‌دانم که بعضی از این احمق‌ها (جبهه ملی ها) چه می‌خواهند". (۲) خمینی نه تنها اقرار کرد که سخنانش در پاریس دروغ و پوچ بوده، بل که به بقیه‌ی برنامه‌ها و گفته‌ها و وعده‌هایش، نیز عمل نکرد!؟ در چنین شرایطی، نه جمهوری اسلامی مشروعیتی دارد، و نه خمینی و شرکایش می‌توانند به رأی مردم استناد کنند.

می‌رسیم به چه باید کرد؟

متن بیانیه ۱۴ فعال مدنی سیاسی داخل کشور، به درستی اشاره دارد به حقایق "تاریخ دهشتناک چهل سال گذشته" و اینکه چگونه سران جمهوری اسلامی، به طور سیستماتیک، حقوق طبیعی و شهروندی مردم را غصب کرده و در اختیار رهبر گذاشته است. "از باب مثال، آنجا که قرار است دو قوه مجریه و مقننه به رأی و نظر مردم انتخاب شوند، بر اساس اختیارات بی در و پیکر رهبر، و با انتصاب شورای نگهبانی خمیرگون، انتخاب مجلسیان را نیز مقید به فرامین رهبری می‌کند. و کلیه اعضاء و ساختار این شورا می‌شوند نگهبانان حریم و حفظ رهبر".... بیانیه در ادامه می‌نویسد: "با این توصیف... نه از جمهوریت خبری است و نه از آزادی". این بیانیه، "در خواست تغییر بنیادین قانون اساسی و استعفای رهبر را دارد". (۳)

عده‌ای در بین آپوزیسیون نیز دنبالِ اتحاد و اتفاق، همه با هم، و چتر فراگیر هستند. چندی پیش، طی گفتگو با چند تن از کنشگران سیاسی میهنمان، یک رهبر صنف کارگری پیشنهاد می‌داد که اختلاف‌هایمان را کنار بگذاریم و برای براندازی رژیم، "همه با هم" یک جبهه‌ی فراگیر تشکیل بدهیم. زمانیکه گفتم که با پیشنهادتان همراه نیستم، پیش از آنکه دلایلم را ارائه کنم، مورد اعتراض چند تن از شرکت کنندگان، قرار گرفتم. برخی از هم میهنانمان بر این تصور هستند که رهائی در اتحاد و اتفاق، و همه با هم می‌باشد!؟ این پدیده در صورت ظاهر، درست و منطقی به نظر می‌رسد، ولی در عمل با مشکلات بزرگی روبرو می‌گردد و با شکست و انشعاب و ناکامی مواجه می‌گردد، و بی نتیجه می‌ماند!؟

در میان پشتیبانانِ "همه با هم"، برخی در این تصور هستند، که مخالفت با پدیده‌ی همه با هم، در رابطه با قول و وعده‌های دروغِ خمینی برای برپائی جمهوری اسلامی می‌باشد! در صورتیکه همراه نبودن با "همه با هم"، صرفاً برای بی ثمر بودنش می‌باشد، و هیچ ربطی به عوامفریبیِ خمینی ندارد. برخی نیز در این توهم هستند که همه با هم، برابر است با همکاری و همیاری!؟ در صورتیکه همکاری و همیاری، نیاز به حدِ اقل هائی دارد تا بتواند اشخاص و گروه‌ها را همراه و همگام نماید. حد اقل هائی، مانند هم اندیش و هم باور بودن؛ هدف مشترک داشتن و.... مشکل پدیده‌ی "همه با هم" در چارچوبِ یک حرکت سیاسی، در خودش و فرضیه‌ی وجودی‌اش نهفته است!؟

شاید با بررسی پرسشِ زیر، بتوان موضوع را روشن تر به نمایش گذاشت:
چرا آپوزیسیون، پس از چهار دهه نتوانسته رژیم فقاهتی را براندازد و کنار بگذارد؟ پاسخ ساده و کوتاه: پراکندگی اندیشه‌ها است. پاسخ کامل تر حد اقل دو دلیل عمده دارد:

 نخست اینکه آپوزیسیون، چه در درون و چه در برونِ کشور، یک گروهِ هم فکر و هم اندیش و همراه نیست؛ مشکلات جامعه را یک گونه نمی‌بیند، و راه و برنامه‌های‌شان متفاوت می‌باشد. یعنی هم اهداف متفاوت و برنامه‌ها مختلف هستند.
دوم، آپوزیسیون نموداری است از کلِ جامعه‌ی ایرانی، "مشت نمونه‌ی خروار"، بنابراین آپوزیسیون مانند بقیه‌ی هم میهنمان مان، زائیده‌ی فرهنگ مان می‌باشد، با تمام مشخصات مثبت و منفی‌اش. آپوزیسیون طی چهل سال گذشته، چهل سازمان و تشکیلات و حزب بوجود آورده ولی همه‌شان با انشعاب و شکست و ناکامی روبرو شدند!؟ چون مشکلِ اصلی آپوزیسیون و ناکامی‌های تکراری‌اش، پیش از آنکه یک مشکل سیاسی و عقیدتی باشد یک مشکل فرهنگی است. نمی‌دانم چرا پذیرش اینکه ما با کاستی‌های فرهنگی روبرو هستیم، برای بعضی‌ها، اینقدر مشکل است؟ شاید علتش این است که در توهمِ هنر نزد ایرانیان است و بس هستیم.

نیاز داریم بدانیم که همه مان، بدون استثنا، زائیده‌ی فرهنگ مان هستیم، همه مان از درون آن جامعه بیرون آمده و با آن فرهنگ بزرگ شده‌ایم. برخی از این کاستی هائی که آپوزیسیون را پیله وار در خود پیچیده: خود بزرگ بینی، خودشیفتگی و خودمحوری است که دست در دست هم، باعث جنون مطرح بودن شده است. هر کدام از این صفات، به تنهائی تخریبی و بازدارنده هستند، ولی با هم باعثِ فاجعه‌ی شکست و ناکامی "مخالفان رژیم" شده‌اند.

بخشی از کاستی‌های فرهنگی، پدیده‌ی ارجحیت منافع شخصی بر منافع جمعی و ملی و جنون مطرح بودن، می‌باشد که در همه مان به درجات متفاوت وجود دارد. هر چه خود بزرگ بین تر و خود شیفته تر باشیم، شدت و حدّت این بیماری بیشتر و بزرگ تر است.

در رابطه با دلیلِ نخست: آپوزیسیون، یک گروهِ هم فکر و هم اندیش و همراه نیست؛ همکاری و همسازی آپوزیسیون در کُل، یک توهم است!؟ همکاری و همسازی آپوزیسیون یعنی "همه با هم"، که فریبی بیش نیست. ما می‌توانیم اشخاص و گروه‌های متفاوتِ آپوزیسیون را در یک محل، برای مدت محدودی، دور هم جمع کنیم؛ همانطور که طی چهار دهه‌ی گذشته بارها چنین کرده ایم؛ ولی بی نتیجه و بی ثمر خواهد بود. زیرا، هدفِ سلطنت طلب با جمهوری خواه، کاملن متفاوت می‌باشد؛ اولی باورمند به سیستم موروثی و موهبت الهی است، و دومی دنبال یک دولت انتخابی و مردمسالار است؛ یعنی نمی‌توانند "با هم" باشند. رأی مثال، چگونه امکان دارد، جدائی طلب و ملی گرا را "همراه" کرد؟ اولی دنبال منافع گروه و قوم خودش و‌ی تفاوت به تمامیت ارضی است، در صورتیکه دومی دنبال منافع جمعی و ملی و یکپارچگی و تمامیت ارضی کشور می‌باشد. هدفِ یک اسلامگرا با شخصِ لائیک، نه تنها شباهتی با یکدیگر ندارند، بل که در تضاد هستند و نمی‌توانند "با هم" باشند.

همسازی و همکاری، "تنها" در بین هم اندیشان امکان دارد و می‌تواند به نتیجه برسد! و گرنه "همه با هم"، یعنی سازشِ موقت!؟ "همه با هم" یعنی هر کس با هر دید و باوری، بی اعتنا به هدف و برنامه‌شان، با هم سازش کنند!؟ همه با هم، یعنی بجای کبوتر با کبوتر، باز با باز؛ می‌خواهیم سیستم شتر، گاو، پلنگ بوجود بیآوریم؟ در چنین سیستمی در اولین فرصت، یکدیگر را تکه پاره خواهند کرد!؟ پدیده‌ی "همه با هم" یک توهم است! یک نوع خودفریبی است! نه تنها راه نجات نیست، بل که تلاشی است بیهوده و بی ثمر که به بن بست ختم می‌شود. (۴)

بنابراین، پدیده‌ی "همه با هم" چه نباید کرد است؛ و اما چه باید کرد؟

اندیشکده آگاهی و شناخت، بر این باور است که "اتحاد و اتفاق"، بینِ هم اندیشان می‌تواند گام بسیار مهمی برای دستیابی به اهدافمان باشد. در این رابطه پیشنهادمان را تکرار می‌کنیم که نخست، هم اندیشان با هم همراه شوند. برای مثال، مشروطه خواه هان، سلطنت طلب‌ها، و طرفداران پهلوی و دیگر هم اندیشان سلطنت - جبهه‌ی مشترکی تشکیل دهند و گام‌های مشترکی بردارند. جمهوریخواهان دموکرات و لائیک، و جمهوریخواهان سکولار می‌توانند - جبهه‌ی مشترک، یا یک سازمان هماهنگ کننده داشته باشند. همینطور کمونیست‌ها، مائوئیست‌ها، توده‌ای‌ها و.... در پایان بجای دهها گروهِ پراکنده، سه چهار گروه یا حزب اصلی خواهیم داشت که می‌توانند در دولت موقت گذار شرکت داشته باشند.

در این راستا، نکاتی از دید و پیشنهاد فریدون کشاورز، از سیاستمداران آگاهِ میهن مان که به نمایندگی مجلس رسید و در کابینه‌ی قوام وزارت فرهنگ را به عهده داشت نیز می‌تواند مورد استفاده باشد. کشاورز می‌گوید: "آنچه امروز در ایران مهم است و باید صادقانه مطرح شود... اتحاد تمام نیروهای دموکراتیک، آزادیخواه و ضد استعمار است. چنین اتحادی باید ایرانی آزاد و با رژیم جمهوری به وجود آورد که اصول دموکراسی و آزادیهای عقیده و مذهب و اجتماع بطور کامل مراعات شود و از دخالت هر دولت خارجی در امور ایران جلوگیری به عمل آید.... چنین اتحاد و همکاری در شرایط امروز ایران و جهان، اگر شرکت کنندگان در آن وطن پرست، عاقل، پاکدامن و بی ادعا باشند سالها می‌تواند ادامه یابد، به شرطی که قبل از هر چیز منافع اکثریت به تمام مردم ایران منظور نظر همه باشد و سرنوشت ایران به دست نمایندگان واقعی مردم که در انتخاباتی آزاد و دموکراتیک انتخاب شده باشند. "
اشخاصی که برای ثروت، مقام، و مطرح بودن با هر کس و ناکسی، همکاری می‌کنند،
گروه‌ها و شخصیت هائی که سرسپردگی به بیگانه دارند، و یا مدیون آنانند، باید طرد شوند. (۵)

براندازی خشونت پرهیز، با عدمِ شرکت در رأی گیری آغاز می‌شود

برای رهائی از پیله‌ی رژیمِ آخوندی در رأی گیری شرکت نمی‌کنیم.


امیرحسین لادن
ahladan@outlook. com


(۱) قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
(۲) خاطرات نورالدین کیانوری
(۳) بیانیه ۱۴ فعال مدنی سیاسی داخل کشور
(۴) میز گرد تلویزیون رنگین کمان
(۵) من متهم می‌کنم، کمیته مرکزی حزب تودۀ ایران 

گویا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر