صفحات

۱۳۹۹ آذر ۵, چهارشنبه

 

شیخ شجاع: نگذاریم که این آفتابه مقدس به دست احمدی نژادی ها بیفتد

رویداد۲۴ میثم سعادت - این روز‌ها شایعه آغاز به کار دوره جدید شورایعالی سیاستگذاری اصلاح طلبان با دستور خاتمی و ریاست موسوی خویینی‌ها بیشتر از همیشه شنیده می‌شود. پیش از این موسوی خوئینی‌ها در بیانیه‌ای از اصلاح طلبان خواسته بود برای انتخابات ۱۴۰۰ برنامه ریزی کنند.

مصطفی هاشمی طبا هم اخیرا گفته «فکر می‌کنم دعوت مردم به انتخابات کفایت نمی‌کند، اما اگر خود آقای خاتمی نامزد انتخابات شود، حتما رأی می‌آورد» همزمان محمدعلی ابطحی نیز در صفحه اینستاگرام خود از برگزاری جلسات مجمع روحانیون سخن می‌گوید و از فعال‌تر شدن این تشکیلات در آستانه انتخابات.

مهدی کروبی نیز از حصر برای اصلاح طلبان پیام فرستاده که هیچ راهی به جز تغییر از طریق صندوق‌های رای نیست. او در پیامی که محمد قوچانی از او نقل کرده، گفته «اول باید به بازسازی اصلاحات بپردازیم و آنگاه اصلاح حاکمیت..، اما تداوم اصلاحات و اصلاح حاکمیت راهی جز انتخابات ندارد»

اصلاح طلبان چشم به بزرگان خود دوخته‌اند تا ببینید آنها چه می‌گویند؛ بزرگانی که اتفاقا همه روحانی هستند؛ از موسوی خویینی‌ها گرفته تا سید محمد خاتمی و مهدی کروبی.

هرچقدر اصلاح طلبان هنوز به روحانیون ارشد خود اعتماد دارند، ماجرا در جریان اصولگرا برعکس است؛ بر خلاف تصور عامه، این اصولگرایان بودند که برای اولین بار ریاست مجلس را به دست یک غیر روحانی دادند و حداد عادل و بعد لاریجانی و قالیباف را به صدر مجلس نشاندند.

باز هم این اصولگرایان بودند که بیست و چهار سال بعد از ریاست جمهوری روحانیون (آیت الله خامنه‌ای، آیت الله هاشمی و سید محمد خاتمی) محمود احمدی نژاد را راهی پاستور کردند و جالب آنکه این اصلاح طلبان بودند که سال ۹۲ بار دیگر قدرت را به روحانیون بازگرداندند. حالا برای انتخابات ۱۴۰۰، صرف نظر از ابراهیم رئیسی که تحت شرایطی خاص نامزد انتخابات خواهد شد، هیچ روحانی دیگری مطرح نیست.

در همه این سال‌ها، اما نقش نهاد‌های حزبی روحانیت در تهیه لیست‌های انتخاباتی موثر بوده است؛ اثری که به نظر می‌رسد در انتخابات ۱۴۰۰ دیگر رنگی ندارد. در دوران افول محبوبیت روحانیت، در دورانی که راستگرایان محافظه‌کار مذهبی هم از روحانیت عبور کرده‌اند، در دورانی که جوانان اصلاح طلب دیگر امیدی به صندوق‌های رای ندارند و سیاستمداران پیرتر آن به دنبال عبور از اسلام فقاهتی هستند، باز هم نه روحانیون ارشد اصولگرا، که قدیمی‌های اصلاح طلب و اعضای اثرگذار مجمع روحانیون به فکر آن افتاده‌اند که محور اصلاح طلبان در انتخابات ۱۴۰۰ باشند.

در مقابل در جامعه روحانیت مبارز هم تغییراتی صورت گرفته است. گرچه در شورای مرکزی آن همچنان ورود زنان ممنوع است؛ چنانچه ورود غیر روحانیون به آن خط قرمز محسوب می‌شود، اما اخیرا ده چهره به شورای مرکزی آن اضافه شده‌اند که مهمترین آن‌ها صدرالدین شریعتی بوده است. از سویی دیگر از سال گذشته دبیرکلی جامعه به مصطفی پورمحمدی نسبتا جوان سپرده شد. فاصله میان صدرالدین شریعتی (شاخص‌ترین چهره دور جدید شورای مرکزی) و مصطفی پورمحمدی با چهره‌هایی مثل هاشمی رفسنجانی و مهدوی کنی، به خوبی افول جامعه روحانیت مبارز را نشان می‌دهد. جامعه روحانیت مبارز سطح عضوگیری خود را به جای نمایندگان مجلس و وزرا و دادستان‌ها، به ائمه جمعه شهر‌های کوچک تقلیل داده است.

اصولگرایان در همه این سال‌ها با حسرت به محبوبیت و کاریزمای خاتمی و موسوی خوئینی‌ها نگریسته‌اند. هیچ شخصیت سیاسی در میان اصولگرایان تا این اندازه محبوبیت فراگیر ندارد. اما آیا این محبوبیت می‌تواند در انتخابات ۱۴۰۰ تاریخ‌ساز شود؟

روحانیون چگونه از مرکز تصمیم‌گیری سیاسی حذف شدند؟

چهل و دو سال از پیروزی انقلاب می‌گذرد. انقلابی که در بدو تاسیس، رهبرانش اصرار داشتند روحانیون در مسئولیت‌های اجرایی قرار نگیرند و در همان سال‌های اول، کلید ریاست قوه مجریه را به دیگران سپردند. ریاست دولت مهندس بازرگان و ابوالحسن بنی صدر و شهید رجایی آنقدر کوتاه بود که جز خاطره‌ای از آن دوران چیزی برای مردم باقی نمانده است. بعد از آن اما، شرایط به شکلی تغییر که تا سال‌های سال، قدرت در ایران در اختیار روحانیت قرار گرفت؛ از ریاست جمهوری تا مجلس و از قوه قضائیه تا شورای نگهبان.

هرچند تصاحب قدرت منافع بیشماری برای روحانیون داشته اما آن سوی ماجرا انتقاداتی است که به روحانیون می‌شود؛ تا آنجا که مرجع تقلیدی مثل آیت الله شبیری زنجانی هشدار می‌دهد «الان اگر اختلافی بین طلبه و غیر طلبه در جامعه رخ دهد، چرا خیلی‌ها حداقل قسمتی از مشکل را از جانب طلبه می‌دانند؟ چون محبوبیت طلبه‌ها کم شده است. این‌ها مصیبت‌هایی است که اگر چه سخت است، اما باید قبول کرد.»

أیت الله شبیری زنجانی ورد طلبه‌ها به مسائل سیاسی، پایین بودن سطح سواد طلاب و کم شدن تقوا را عامل نزول جایگاه روحانیت می‌داند. گرچه بسیاری نقش اول را پررنگ‌تر می‌دانند. مصطفی درایتی می‌گوید «تا زمانی که روحانیت نتواند تعریف جدیدی برای خود ارائه کند، لوازم آن را فراهم و عوارض آن را هم بپذیرد و ضع همین است و باید انتظار داشته باشیم که عدم اعتماد مردم افزایش پیدا کند»

مقصود فراستخواه درباره افول جایگاه روحانیت معتقد است «یک مشکل علمای دین بی اعتنایی به تغییر است مثل اینکه هنوز بخشی از آن‌ها از تغییر در این عالم بیخبر هستند. طبقات متوسط جدید شهری، بخش بزرگی از تهیدستان شهری، بخش بزرگی از تنگ دستان در جامعه و بخش بزرگی از جامعه به نوعی به برخی علمای دینی بی اعتماد شدند و گاهی هم نمی‌توانند بین علمای دین مستقل و علمای دین حکومتی تفکیک دهند و در نتیجه متاسفانه بعضا به اصل علمای دینی بدبین و بی‌اعتماد شدند، یعنی می‌توانم بگویم که نهاد روحانیت مرتب در حال از دست دادن سرمایه اجتماعی و اعتماد جامعه و پیوند طبیعی خود با مردم ومسؤولیت‌های اجتماعی وبیان وعملکرد اصیل و مردمی است.»

نکته مهم در صحبت‌های مقصود فراستخواه اینجاست که عموما در انتخابات ایران، رقابت برای جذب آرای طبقه متوسط شهری و تهیدستان شهری، میان اصلاح طلبان و اصولگرایان شکل می‌گیرد و حالا هر دو جناح برای حفظ کف رای خود در از تعداد روحانیون کمتری در لیست‌های خود استفاده می‌کنند.

در همین یک سال گذشته، کنشگری نیرو‌های اصولگرا موسوم به عدالتخواه بسیار موثرتر از کنشگری جامعه روحانیت مبارز بود و در جامعه بازتاب داشت. چنانچه در میان اصلاح‌طلبان هم جریان‌های اثرگذار، نه مجمع روحانیون که احزابی مثل اتحاد ملت و کارگزاران سازندگی هستند.

اگر در دهه هفتاد، این شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز در قم بود که لیست انتخاباتی می‌نوشت، حالا آن‌ها به دنبال آن هستند که دست‌کم یک صندلی در میان تصمیم‌گیران اصولگرا داشته باشند! مصطفی پورمحمدی دبیرکل فعلی جامعه روحانیت مبارز اخیرا در میان اعضای موتلفه (تنها حزبی که هنوز به جامعه روحانیت احترام می‌گذارد) به صراحت به این نزول جایگاه پرداخته بود و گفته بود «جامعه روحانیت هدفش حاشیه‌نشینی نیست، اما ما پدرسالار نیستیم و قصد آقابالاسر بودن نداریم.»

کاهش تعداد روحانیون از مجلس اول تا کنون

در مجلس دهم تعداد روحانیون به ۱۶ نفر نفر رسیده بود و هرچند این دوره در نبود اصلاح طلبان بار دیگر تعداد روحانیون به بیش از سی نفر افزایش پیدا کرده است، اما همین تعداد هم قابل مقایسه با مجلس اول و دوم بعد از پیروزی انقلاب نیست که اکثریت مجلس را روحانیون تشکیل می‌دادند.

به گزارش رویداد۲۴ در مجلس اول تعداد روحانیون ۱۶۴ نفر بود که این رقم در مجالس بعد به مرور کاهش یافت. تعداد روحانیون در مجلس دوم به ۱۵۳ نفر، در مجلس سوم به ۸۵ نفر، در مجلس چهارم به ۶۷ نفر، در مجلس پنجم به ۵۲ نفر و در مجلس ششم به ۳۵ نفر کاهش یافت. تعداد نمایندگان روحانی در مجالس اصولگرای هفتم و هشتم به ۴۳ و ۴۴ نفر افزایش یافته بود، اما این رقم باز در مجلس نهم به ۲۷ نفر کاهش یافت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر