صفحات

۱۳۹۹ خرداد ۱۴, چهارشنبه

قاتل رومینا اشرفی تنها پدرش کربلائی رضا نبود

احد قربانی
قاتلِ رومیناها تنها پدران، برادران، عموها و پدربزرگ‌های آنها نیستند، این قاتلان همدست‌های زیادی دارند که همه‌جا کنارمان نشسته‌اند. الان داس در دست ندارند ولی در حال تیز کردن داس‌ها هستند و یا در حال آماده کردن پدر یا برادری که داس، چاقو، قمه و دسته‌سنگ را بگیرد.
همه فکرمیکنند که رومینا اشرفی فقط یک قاتل داشت که او را با داس به قتل رساند. اما بیائید ژرف‌تر فکر کنیم، بسیاری دیگر، همدست پدر رومیتا، کربلائی رضا اشرفی هستند. قاتلان رومیناها را می‌خواهم بیشتر به‌شما معرفی کنم.
مردم
چندی پیش، پس از چند سال بی‌خبری از حال و روز هم، به برکت تلگرام با یکی از فامیل نزدیک صحبت می‌کردم. از اقتصاد بد و گرانی نالید. پرسیدم همسرت چکار می‌کند؟ گفت همسرم پرستار است ولی کار نمی‌کند.
پرسیدم: چرا؟ کار پیدا نمی‌شود؟ با لحنی که غرور در آن آشکار بود گفت: نه، من نمی خواهم او کار کند؟ می‌خواستم سرم بزنم به دیوار. گفتم: کسی که پدر و مادرش از روز تولد تا هفت سالگی برایش از جان، مال هزینه کردند، کسی که خانواده و دولت، در واقع مردم، دوازده سال در خانه و مدرسه برایش میلیون‌ها هزینه کردند و صدها معلم برای تعلیم و تربیتش زحمت کشیدند، کسی که پنج سال در خانه و دانشگاه برایش میلیون‌ها هزینه کردند و ده‎ها استاد برای تعلیم و تربیتش خون جگر خوردند، الان خانه زندانی است و برای تو شام و ناهار درست می‌کند؟ خواهر، مادر و یا دختر تو به بیمارستان نمی روند؟ تو فامیل نزدیک من، به بیمارستان و یا درمانگاه برای چه کاری می روی؟
حتمن همه شما در رسانه‌ها خواندید که شوهر یک خانم معلم، کلاس آموزش بچه ها را با این تصمیم تعطیل کرده که دوست ندارم صدا و تصویر همسرم برای دانش آموزان فرستاده شود.
در این مغزها چه می‌گذرد؟
شاید باز بپرسید چرا مردم؟ مردمی که از بیکاری، گرانی، اختلاس، دروغ، فقر، فحشا و . . . خونشان بجوش نمی‌آید ولی اگر موی دخترکی از زیر روسری در چله تابستان بیرون بزند، خونشان بجوش می‌آید، آیا همدست کربلائی رضا اشرفی نیستد؟
مردمی که از خشک شدن زاینده رود و از بی‌آبی و تشنگی مردم غیزانیه خونشان بجوش نمی‌آید ولی، اگر دخترکی با پسری دو کلمه صحبت کند، خونشان بجوش می‌آید، آیا در همان سطح کربلائی رضا اشرفی نیستد؟
پدران و مادرانی که مجری برنامه‌های دوروئی، سالوس، ریا و شریعتمداری جمهوری اسلامی در خانه هستند و کودکان، نوجوانان و جوانان را از کودکی، جوانی، شادی، بازی و نشاط محروم کردند، شریک جرم کربلائی رضا اشرفی نبیتند؟ و اگرنه فرار کودکی چهارده ساله را از آغوش خانه و خانواده چگونه می‌توان توجیه کرد؟ رومینای ۱۴ ساله چه خلاء عاطفی ژرفی را تجربه می‌کرد که در کودکی از پدر و مادر خود گریخت؟
رابطه انسانی و دوستانه بین انسان‌ها برای عده‌ای از ایرانیان ناشناخته است. نگاهی آنها به زن به یک موجود جنسی خلاصه می‌شود. از اینرو، تعصب ناموسی نسبت به همسر، دختر و یا خواهر، بخشی ازهنجار فرهنگی مردسالارانه ایرانی است. مردم نه تنها این بربریت و خشونت را زشت نمی‌شمارند و سرزنش نمی کنند، بلکه آنرا به عنوان نشانه مردانگی،‌ غیرت و ناموس‌پرستی ستایش می‌کنند. هربار که شما بحث دیدن موی دختری را به میان کشیدید، هربار که رابطه دو جوان عاشق را در میان اطرافیان یک کلاغ-چهل-کلاغ کردید، هرگاه کوتاهی مانتوی دخترک جوانی خون شما را بجوش آورد، آنگاه شما داس کربلائی رضا اشرفی را تیز کردید و همدست هزاران دخترکش، زن‌کش و فرزندکش و «قاتل‌های ناموسی» شدید.
مسئولین جمهوری اسلامی بنابرروش پیامبر خود که در سن ۵۰ سالگی با کودکی ۷ ساله بنام عایشه ازدواج کرد سخت در تبلیغ و ترویج کودک-همسری به عنوان سنت پیامبر می‌کوشند. ولی مردم نباید در این جنایت رژیم سهیم شوند. مسئولیت مردی که سعی دارد ازدواج با نوجوان ۱۴ ساله داشت، سبک نیست.
در ایران ما از یک سو حرف مردم برای خانواده‌ها مهم است و از سوی دیگر مردم با تمام توانشان حرف در می‎آورند. هر جا اطلاعات دقیق ندارند با خیال‌پردازی در حد نویسندگان شاهکارهای ادبی جهان جزئیات را تکمیل و با یک-کلاغ-چهل کلاغ پخش می‌کنند. مردم باید یک روز مسئولیت ذهن خلاق خودشان به عهده بگیرند. این حرف‌ها و حدس و گمان‌های آنها که «من خودم ندیدم ولی می‌گویند» به قیمت جان دیگران تمام می‌شود. البته این مشکل بسیار قدیمی است. حتی سعدی بزرگ از این مردمی که حرف درمی‎آورند، دلی پر خون داشت:
یکی را از علما پرسیدند که: یکی با ماهروییست در خلوت نشسته و درها بسته و رقیبان خفته و نفس طالب و شهوت غالب، چنان که عرب گوید التَّمرُ یانِعٌ وَ النّاطورُ غَیرُ مانِعٍ. هیچ باشد که به قوت پرهیزگاری، از او به سلامت بماند؟
گفت: اگر از مهرویان به سلامت بماند، از بدگویان نماند.
و اِن سَلِمَ الإنسانُ مِن سوءِ نَفسِهِ
فَمِن سوءَ ظَنِّ المُدَّعی لَیسَ یَسلَمُ
شاید پس کار خویشتن بنشستن
لیکن نتوان زبان مردم بستن
سعدی، گلستان، باب پنجم در عشق و جوانی

جمهوری اسلامی
جمهوری اسلامی با وضع قوانین ضد زن، با صرف تبلیغات و هزینه‌ گزاف فرهنگ و ارزش‌های جامعه را به سمت و سوی خشونت علیه زنان و خرافات سوق می‌دهد. در جمهوری اسلامی قانون مدنی، زنان را به صورت برده مرد تعریف می کند. مواد ۱۲۱۰، ۱۱۰۵، ۱۱۱۷، ۱۱۱۴ از قانون مدنی جمهوری اسلامی، ضد زنان است. ماده ۳۰۱ قانون مجازات، دست پدر و اجداد پدری را برای قتل زن و دختر باز می گذارد و به آنها اطمینان می‌دهد که قصاص نمی شوند و حداکثر، فقط دیه می‌پردازند. کربلائی رضا اشرفی با خونسردی نقشه قتل دختر را کشید. نخست یک ماه قبل از قتل رومینا در تماسی با وکیلی که از بستگان او بود، اطمینان حاصل کرد که پدر به عنوان ولی دم در قانون اسلامی، قصاص نمی‌شود.
جمهوری اسلامی با جداسازی جنسیتی از مدرسه تا زمین فوتبال، امکان معاشرت و آشنائی را از جوانان گرفته است. جمهوری اسلامی با از میان برداشتن همه سرگرمی‌های سالم و سازنده تفریحی و هنری را از نوجوانان و جوانان از موسیقی، نقاشی تا ورزش‌های گوناگون را گرفته است و روان جامعه ایران، به ویژه جوانان را پریشان و بیمار کرده است. کودکی، نوجوانانی و جوانی در ایران جمهوری اسلامی هیچ مفهومی ندارد.
روشنفکران
روشنفکران ایران نتوانستند بین اعتقادات مذهبی مردم، خشونت‌های مذهبی و فرهنگی ضد زن و خرافات مرز بکشند و عناصر ضد زن فرهنگ اسلامی-ایرانی را افشا کنند.
در جامعه ما قباحت دست بلند کردن روی انسان و به‌ویژه روی زنان هنوز جا نیفتاده است. هنوز انتفام گرفتن، غیرتی‌بودن، تعصبی‌بودن، سختگیر بودن، خشونت بنام حفظ آبرو و ناموس‌پرستی طنین مثبت در جامعه دارد.
قتل‌های ناموسی در ایران گسترده است. فقط همین امسال پیش از رومینا، شاهد قتل‌های دلخراش سارینا، هوژان، فرشته، زعفران، نازنین، زبیده، سارا وهاجره (هاجره از سیستان و بلوچستان با شکنجه بسیار، با خوراندن اسید به قتل رسید) بودیم. این فقط، قله‌ی کوه یخ است وگرنه اکثر قتل‌های ناموسی در همان محدوه خانواده رفع و رجوع می‌شوند. با وجود گستردگی و سابقه تاریخی طولانیِ قتل‌های ناموسی و خشونتِ همه جانبه سیاسی، فرهنگی و اجتماعی علیه زنان، آثار هنری چون فیلم «خانه پدری» به کارگردانی، نویسندگی و تهیه‌کنندگی کیانوش عیاری، و یا شعرهای از زخم قلب «آبائی» اثر زنده یاد احمد شاملو و «برای تالش که دیگر زیبا نیست» اثر شهرام دادگستر، و یا آثار پژوهشی، حقوقی، روانشناسانه و جامعه‌شناسانه نظیر «فاجعه خاموش» اثر زنده یاد پروین بختیارنژاد، بسیار اندک و انگشت شمار است. این کم کاری روشنفکران آنها را به همدستی کربلائی رضا اشرفی تنزل می‌دهد.
عدم همبستگی صنفی روشنفکران نیز بخشودنی نیست. زمانی که ‌از نمایش فیلم «خانه پدری» کیانوش عیاری که دقیق، تاریخی و ریشه‌ای، به مسئله قتل ناموسی می‌پردازد جلوگیری شد، کسی اعتراض نکرد. کسی از او در مقابل این سانسور نادادگرانه دفاع نکرد.
احزاب و سازمان‏‎های سیاسی و تشکل‌های مدنی
قوانین مدنی (هم عمومی و خصوصی) و قوانین کیفری جمهوری اسلامی که بر شریعت اسلامیِ ابداعِ فقهای دو قرن پس از پیامبر اسلام و بر اساس روایات نامواثق و تعبیرات خشونگرایانه و زن ستیزانه و غیرمسلمان ستیزانه تدوین شده است، غیر انسانی و ناعادلانه است. باید با حفظ احترام به آزادی مذهب، برای رهایی جامعه‌ی ایران از این کابوس رزمید. به نظر می‌رسد احزاب و سازمان‏‎های سیاسی و تشکل‌های مدنی اهمیت شناخت سرشت قوانین شرعی و نشان دادن محتوی غیرانسانی آنها و پیامدهای مرگبار اجتماعی آنرا درک نمی‌کنند.  در افشاگری و روشنگری و نشان دادن چهره خشن و نادادگرانه شریعت و به ویژه شریعت اسلامی، و از آنهم ویژه‌تر شریعت شیعه دست‌پخت فقهای دربار صفوی، کوشش جدی نمی‌شود.
یادمان باشد
برای اینکه در آینده شریک جرم قتل خواهران رومینا نشویم، در این دوران کرونا وقتی هر سه ساعت یک بار دست‌هایمان را با صابون و الکل می‌شوییم، یادمان نرود مغزهایمان را هم با منطق، قلب‌هایمان را با عشق  و گفتارمان را با احترام به کرامت انسانی بشوییم.
١٣ خرداد ماه ۱۳۹۹
احد قربانی دهناری
گوتنبرگ، سوئد
ahad.ghorbani@gmail.com
http://ahad-ghorbani.com
http://telegram.me/ahaddehnari
https://t.me/AhadGhorbaniDehnari
http://www.facebook.com/ahad.ghorbani.dehari

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر